eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موضوع: شخصیت و شهادت سپهبد (قسمت دوم جلسه) 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری دام عزّه 🗓 تاریخ جلسه: ۱۳۹۸/۱۰/۱۷ ⏱ زمان: ۱۹ دقیقه @nasery_ir ‌ ‌ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
4_5819187456330696243.mp3
7.17M
🎧 موضوع: شخصیت و شهادت سپهبد سلیمانی (قسمت دوم جلسه) 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری دام عزّه 🗓 تاریخ جلسه: ۱۳۹۸/۱۰/۱۷ ⏱ زمان: ۱۹ دقیقه @nasery_ir ‌ ‌ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق خوشبخت ما..pdf
16.63M
📗 | 🌷 درباره شخصیت ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
💔 بغض چهل ساله‌ات زمانی تمام شد که در میان آتش و خون به علی اکبر حسین علیه السلام ، اقتدا کردی. آن ، لیله الرغائب تو بود.. سردار! عند ربهم یرزقون، مبارک باشدت.. پیشکش ختم ما را بپذیر و به گوشه ای از آن روزی ‌های ربانی، میهمانمان کن. 📿 برای شرکت در این ختم پر برکت، اینجا را کلیـ🖱️ـک نمائید. @Aminikhaah ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰──────────
⏰ امشب؛ ساعت ۲۲:۴۵ 📲 پخش اینترنتی بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت 👈🏻 از Farsi.Khamenei.ir/live ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 مزار مطهر شهید ⬅️ وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید 🌹 گلزار شهدای کرمان👇 tour.soleimani.ir ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۲۸۹ 🏷️ الگوی اخلاقی ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اَللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ اَلدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ ... ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى‌ارزش مى‌نمود... ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
وَ قَالَ عليه‌السلام كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اَللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ اَلدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ و درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى‌ارزش مى‌نمود. وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلاَ يَشْتَهِي مَا لاَ يَجِدُ وَ لاَ يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ و از شكم بارگى دور بود؛ پس آنچه را نمى‌يافت آرزو نمى‌كرد، و آنچه را مى‌يافت زياده روى نداشت. وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ اَلْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ اَلسَّائِلِينَ در بيشتر عمرش ساكت بود؛ امّا گاهى كه لب به سخن مى‌گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى‌نشاند. وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ اَلْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ به ظاهر ناتوان و مستضعف مى‌نمود؛ امّا در برخورد جدّى چونان شير بيشه مى‌خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى‌آمد. لاَ يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً تا پيش قاضى نمى‌رفت دليلى مطرح نمى‌كرد. وَ كَانَ لاَ يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ اَلْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اِعْتِذَارَهُ و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمى‌كرد، تا آن كه عذر او را مى‌شنيد. وَ كَانَ لاَ يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ از درد شكوه نمى‌كرد، مگر پس از تندرستى و بهبودى وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لاَ يَقُولُ مَا لاَ يَفْعَلُ آنچه عمل مى‌كرد مى‌گفت، و بدانچه عمل نمى‌كرد چيزى نمى‌گفت وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى اَلْكَلاَمِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى اَلسُّكُوتِ اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى‌گرفتند در سكوت مغلوب نمى‌گرديد. وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود. وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى اَلْهَوَى فَيُخَالِفُهُ اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى‌گرفت، مى‌انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك‌تر است با آن مخالفت مى‌كرد. فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ اَلْخَلاَئِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ اَلْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ اَلْكَثِيرِ پس بر شما باد روى آوردن به اينگونه از ارزش‌هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش‌هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه است. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
ترجمه فیض الإسلام : امام عليه السّلام (در ترغيب به خوهاى نيكو) فرموده است: (۱) در روزگار گذشته براى من برادر و همكيشى در راه خدا (ابوذر غفّارى يا عثمان ابن مضعون) بود كه كوچك بودن دنيا در نظرش او را در چشم من بزرگ مى‌نمود، (۲) و شكمش بر او تسلّط‍‌ نداشت؛ پس چيزى را كه نمى‌يافت آرزو نمى‌كرد و اگر مى‌يافت بسيار بكار نمى‌برد، (۳) و بيشتر روزگارش خاموش بود (سخن نمى‌گفت) و اگر مى‌گفت بر گويندگان غلبه مى‌نمود (براى ديگرى جاى سخن باقى نمى‌گذاشت) و تشنگى پرسندگان را (به و اندرز از آب دانش) فرو مى‌نشاند، (۴) و (بر اثر طاعت و بندگى خدا و بُردبارى با مردم) ناتوان و افتاده بود و هم او را ناتوان مى‌پنداشتند، و هرگاه زمان كوشش (در كارى) پيش مى‌آمد (چون) شير خشمگين و مار پر زهرِ بيابان بود (حتماً كار را انجام مى‌داد يا در كارزار، دشمن را مغلوب مى‌نمود، و اگر با كسى نزاع داشت بى صبرى نمى‌كرد و پيش از وقت) (۵) برهان و دليل نمى‌آورد تا اينكه نزد قاضى مى‌آمد (و دليل خود را بيان مى‌نمود، و اين دليل بر درستى رأى و انديشۀ شخص است) (۶) و كسيرا سرزنش نمى‌كرد به كارى كه در مانند آن بهانه‌اى مى‌يافت تا اينكه عذر او را مى‌شنيد (و اين روش از لوازم عدل و انصاف است) (۷) و از دردى (كه مبتلى مى‌گشت نزد كسى) شكايت نمى‌نمود مگر وقتى كه بهبودى مى‌يافت (آنهم از روى إخبار و سرگذشت نه از راه شكايت) (۸) و آنچه مى‌گفت بجا مى‌آورد و آنچه نمى‌كرد نمى‌گفت (چون درستى و راستى را شعار خويش قرار داده بود) (۹) و اگر بر سخن بر او غلبه مى‌كردند در خاموشى غلبه نمى‌يافتند (هنگام گفتگوهاى بيجا، خاموش بود) (۱۰) و در شنيدن، حريصتر بود بر گفتن (استفاده را بر افاده ترجيح مى‌داد) (۱۱) و اگر ناگهان (بى‌انديشه) دو كار باو رو مى‌آورد مى‌نگريست كه كدام يك از آن دو به خواهش نفس نزديكتر است با آن مخالفت مى‌نمود، (۱۲) پس بر شما باد كه اين صفات و خوها را فرا گيريد و بآنها رغبت داشته باشيد، و اگر به همۀ آنها توانائى نداريد كه فرا گرفتن اندك بهتر است از فرو گذارى بسيار (پس به برخى از آن اخلاق متّصف شويد). ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 در اين گفتارِ نورانى امام عليه السلام، سخن از برادرى است كه داراى يازده صفت برجسته از فضايل مهم انسانى است؛ فضائلى كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى با اهميت فراوان ذكر شده است. در اين‌كه آيا اين برادر دينى يك شخص معين خارجى بوده و يا از قبيل تمثيل است مختلف سخن گفته‌اند. گروهى از شارحان نهج البلاغه معتقدند كلام امام عليه السلام اشاره به شخص خاصى است؛ اما در اين‌كه اين شخص چه كسى بوده اختلاف نظر دارند. بعضى او را ابوذر غفارى و برخى عثمان بن مظعون، عدّه‌اى مقداد و گروهى حتى رسول خدا پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ذكر كرده‌اند. جمعى ديگر معتقدند اين بيان از قبيل تمثيل است. امام عليه السلام براى اين‌كه و اسوه‌اى جهت شناخت انسان‌هاى بافضيلت و والا مقام ارائه دهد، شخصى را فرض كرده كه واجد اين صفات عالى است. قرائنى در كار است كه نظر دوم را تأييد مى‌كند كه بعداً به آن اشاره مى‌كنيم؛ ولى هركدام از اين دو نظر واقعيت داشته باشد، در اهميت گفتار حكيمانۀ مزبور تفاوتى ندارد و انسانى بافضيلت و واقعى در اين كلام ترسيم شده است تا طالبان فضيلت و پويندگان راه قربِ‌ پروردگار از او سرمشق بگيرند.
نخست مى‌فرمايد: «در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (كه وصفش چنين بود)»؛ (كَانَ‌ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ‌ فِي اللَّهِ‌) آن‌گاه امام عليه السلام يازده صفت بسيار ممتاز دربارۀ اين برادر دينى الهى بيان مى‌كند: نخست مى‌فرمايد: «آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى‌داد كوچكى دنيا در نظر او بود»؛ (وَ كَانَ‌ يُعْظِمُهُ‌ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ‌) اين مسئله‌اى مهم است كه دنيا در نظر انسان كوچك باشد و خداوند، بزرگ. اين كوچكى سبب مى‌شود كه براى رسيدن به مال و مقام و ثروت و شهوت به سراغ گناه نرود و براى رسيدن به آن زياد دست و پا نزند.
‮در دومين وصف مى‌فرمايد: «او از تحت حكومت شكم خارج بود ازاين‌رو آنچه نمى‌يافت اشتهايش را نداشت (و به دنبال او نمى‌رفت) و آنچه را مى‌يافت زياد مصرف نمى‌كرد»؛ (وَ كَانَ‌ خَارِجاً مِنْ‌ سُلْطَانِ‌ بَطْنِهِ‌ فَلا يَشْتَهِي مَا لا يَجِدُ وَ لا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ) در حديثى كه در كتاب شريف كافى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده مى‌خوانيم: «أَكْثَرُ مَا تَلِجُ‌ بِهِ‌ أُمَّتِي النَّارَ الْأَجْوَفَانِ‌ الْبَطْنُ‌ وَ الْفَرْجُ‌؛ بيشترين چيزى كه امت من به وسيلۀ آن وارد آتش🔥 دوزخ مى‌شوند دو چيز ميان تهى است: شكم و فرج». حديث ديگرى از همان حضرت و در همان كتاب آمده است: «ثَلاثٌ‌ أَخَافُهُنَّ‌ عَلَى أُمَّتِي مِنْ‌ بَعْدِي الضَّلالَةُ‌ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ‌ وَ مَضَلَّاتُ‌ الْفِتَنِ‌ وَ شَهْوَةُ‌ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ‌؛ سه چيز است كه بعد از خودم بر امتم از آن بيمناكم: گمراهى بعد از و آزمايش‌هاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت جنسى». در حديث ديگرى نيز در همان باب از عليه السلام آمده است كه فرمود: «هيچ عبادتى برتر از خويشتن‌دارى در مورد شكم و شهوت جنسى نيست»؛ (مَا مِنْ‌ عِبَادَةٍ‌ أَفْضَلَ‌ مِنْ‌ عِفَّةِ‌ بَطْنٍ‌ وَ فَرْجٍ‌)
‮در سومين وصف مى‌فرمايد: «بيشتر اوقات زندگانى‌اش ساكت بود و (در عين حال) اگر سخنى مى‌گفت بر گويندگان چيره مى‌شد و عطش سؤال كنندگان را فرو مى‌نشاند»؛ (وَ كَانَ‌ أَكْثَرَ دَهْرِهِ‌ صَامِتاً فَإِنْ‌ قَالَ‌ بَذَّ الْقَائِلِينَ‌ وَ نَقَعَ‌ غَلِيلَ‌ السَّائِلِينَ‌) 💡 «بَذَّ» به معناى غلبه و پيشى گرفتن است و «نَقَعَ‌» به معناى سيراب كردن و «غليل» به معناى تشنگى. اشاره به اين‌كه هرگاه سخن مى‌گفت گزيده و حساب‌شده مى‌گفت به‌گونه‌اى كه از همه پيشى مى‌گرفت و مستمعين را بهره‌مند مى‌ساخت و عطش آن‌ها را فرو مى‌نشاند.
‮آن‌گاه در چهارمين وصف مى‌فرمايد: «(به دليل نهايت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مى‌شمردند ولى هرگاه كار مهم و جدّى به ميان مى‌آمد همچون شير بيشه مى‌خروشيد و مانند مار بيابانى به حركت درمى‌آمد»؛ (وَ كَانَ‌ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ‌ جَاءَ‌ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ‌ غَابٍ‌ وَ صِلُّ‌ وَادٍ) آرى آن‌ها اظهار قدرت و توانايى نمى‌كنند و متكبر و خودبزرگ‌بين نيستند ولى مرد عملند؛ به هنگام بروز مشكلات يا در ميدان جهاد در مقابل دشمن، توانايى خويش را آشكار مى‌سازند و دشمن را دَرهم مى‌كوبند.
‮سپس در پنجمين وصف مى‌فرمايد: «پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمى‌كرد»؛ (لا يُدْلِي بِحُجَّةٍ‌ حَتَّى يَأْتِيَ‌ قَاضِياً) 💡 «يُدْلِى» از مادۀ «ادلاء» در اصل به معناى فرستادن دلو در چاه براى كشيدن آب است و گاه به معناى رشوه دادن نيز استعمال شده و به اقامۀ دليل در نزد قاضى يا جز او نيز «ادلاء» گفته مى‌شود. اشاره به اين‌كه اگر حقى را مى‌خواست از ديگرى بگيرد، جار و جنجال به راه نمى‌انداخت و زمين و آسمان را از فرياد خود پر نمى‌ساخت، فقط بعد از حضور در محضرِ قاضى دليل خود را ارائه مى‌كرد. به تعبير ديگر او پيوسته تابع شرع بود و چيزى ماوراى قانون خدا از كسى نمى‌طلبيد. اضافه بر اين، اين كار باعث آبرومندى اوست؛ زيرا چه بسا قبل از رفتن به محكمۀ قاضى جار و جنجال زيادى راه بيندازد كه حق من پايمال شده؛ ولى هنگامى كه قاضى به قضاوت مى‌نشيند حكم به بى‌حقى او مى‌كند و اين باعث سرافكندگى اوست.
‮آن‌گاه امام عليه السلام در ششمين وصف اين برادر الهى مى‌فرمايد: «هيچ كَس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آن‌جا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى‌كرد تا عذر او را بشنود»؛ (وَ كَانَ‌ لا يَلُومُ‌ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ‌ حَتَّى يَسْمَعَ‌ اعْتِذَارَهُ‌) به يقين شتاب كردن در ملامتِ افراد كار عاقلانه‌اى نيست. چه بسا براى كار خلافى كه انجام داده‌اند عذرى داشته‌اند كه اگر انسان آن عذر را بشنود آن‌ها را معذور مى‌دارد و از ملامتى كه قبلاً كرده پشيمان مى‌شود و ناچار از عذرخواهى مى‌گردد؛ بنابراين چرا عجله كند و پيش از شنيدن عذر طرف، زبان به ملامت و سرزنش او بگشايد. به خصوص اگر اين گونه مسائل در مورد افراد عالم و عاقل و فهميده باشد كه احتياط كردن بسيار سزاوارتر است. در داستان و موسى عليهماالسلام در سورۀ «كهف»، صحنه‌هايى از اين مطلب را نشان داده كه موسى عليه السلام در قضاوت عجله مى‌كرد و خضر سلام الله علیه را بر كارش سرزنش مى‌نمود؛ اما هنگامى كه عذر او را شنيد دانست كه آنچه انجام داده، حق و به فرمان خدا بوده است.