eitaa logo
معبر۱۷
399 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
960 ویدیو
11 فایل
هـی دم زدیـم از یـاد یـاران و شـہـیدان امـا وفـای بر شـہیـدان یـادمـان رفــت ۱۳۹۷/۰۱/۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (صلوات فروشی!) ✅ روزهای خوشی را با دوستان تا آماده شدن زمان عملیات سپری [می]کردیم، مثلاً در سنگرها و برای گذراندن فرصت‌ها به بهترین شکل، صلوات فروشی! راه انداخته بودیم. 📿 بعضی تسبیح و بعضی انگشترهای خود را تا صد هزار صلوات می‌فروختند و بایستی به کمک خریداران رفته و در فرستادن صلوات آنها شریک می‌شدیم. 🌷 یکی از فروشندگان حرفه‌ای صلوات،(شهید)حاج غلامعلی ابراهیمی جانشین تعاون و ایثارگران لشکر۱۷ و حاج محمود کیایی نژاد مسئول تعاون بودند که فضای معنوی سنگرها را از هر گونه غیبت و... پاکسازی کرده و بچه‌ها را می‌دیدیم که تسبیح به دست در حال ذکر صلوات هستند. 🌹 آقا جان صلوات بفرست!!! 🎤 #راوی: #احمد_یارمحمدی 📖 #منبع: #کتاب_دارکوب، ص۱۴۰ و ۱۴۱ 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #دیدار_یاران #سردار_شهید_حاج_غلامعلی_ابراهیمی #واحد_پرسنلی #واحد_تعاون 🌹یاد باد آن روزگاران یاد باد...🌹 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "حاج غلامعلی ابراهیمی" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (آرزوی گمنامی) 🌙 یک شب، نگهبان سراسیمه پیش من آمد و گفت: "یک نفر دارد از سمت عراقی‌ها به طرف ما می‌آید." ✅ چون سابقه داشت نیروهای عراقی خودشان را تسلیم کنند، احتمال می‌دادم که این بار هم یکی از آنهاست. 🔭 با دوربین دید در شب از سنگر نگهبانی نگاه کردم. 🌼 دیدم یک نفر خونسرد و با طمأنینه به سمت ما می‌آید. ⚪️ ظاهرش عادی بود و از همان کلاه‌هایی سرش بود که یکی از بچه‌ها از روستا آورده بود و نیروها استفاده می‌کردند. 🌷 وقتی جلوتر آمد، دیدم آقا مهدی زین‌الدین است! 🌻 موی سرش را کوتاه کرده بود و کلاه بر سر داشت. 🍃 باهم به سنگر رفتیم. ⁉️ پرسیدم: از کجا می آیید؟ اینجا چه کار می‌کنید؟! 🌷 گفت: "رفتم مواضع دشمن را ببینم." ❗️ گفتم: "این کار خطرناک است، شما فرمانده‌ی لشکر هستید!" ♦️ جواب داد: "با این لباس کسی مرا نمی‌شناسد." 🌷 بعد هم با حسرت گفت: "آرزو دارم داخل میدان مین تنها و گمنام شهید شوم!" 🎤 : مجید نیک پور (از واحد اطلاعات لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب"علیه‌السلام") 📚 منبع: کتاب نبردهای انقلابی، ج۲(مهران تا مجنون)، ص۵۱ 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زین‌الدین" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 هزار هزار شور و شوق لبان پر ز خنده هزار هزار بسیجی هزار هزار پرنده هزار هزار پهلوون هزار هزار همخونه رفتند که ما بمونیم رفتند که دین بمونه رفتند که ... 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #شهدا 🌹یاد باد آن روزگاران یاد باد...🌹 🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (نامه) ✉️ بعد از مدت‌ها چشم انتظاری، نامه‌اش از جبهه به دستمان رسید. ✅ پاکت نامه را که باز کردم، یک برگه‌ی کوچک داخلش بود. 📝 روی همان، نامه‌اش را نوشته بود. ❤️ وقتی آمد مرخصی، گفتم: «محمد جان! اگه اونجا کاغذ پیدا نمی‌شه، خب از اینجا ببر». 🌷 گفت: «نه مادر جان! کاغذ پیدا می‌شه، اما چون متعلق به بیت الماله، نمی‌خوام خدای نکرده چیزی از بیت المال پایمال بشه». 📚 منبع: مجموعه رسم خوبان، کتاب تقوای مالی، ص۸۳ 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 ۱۷ 🌷نثار روح مطهر شهید "محمد مرتضوی" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (پلاک شهدا) 🎁 به سفارش رفقا برای موکب مقداری هدایای فرهنگی از قم تهیه کردم، از جمله هزار عدد پلاک و زنجير. 🌷 هدیه‌ای بود که هم یادگاری از شهدای دفاع مقدس بود و هم یاد و ذکر اهل‌بیت(علیهم‌السّلام)، اینها را به رفقای طلبه می‌دادیم تا بعد از ارتباط گیری با جوانها به آنان هدیه بدهند. ✅ جالب این که همه‌ی اقشار از کودک گرفته تا پیرمردها استقبال می‌کردند. ➕ جوان‌های عراقی موکب تا اینها را دیدند عجیب خواهان شدند. هر یک، چند زنجیر و پلاک می‌گرفتند تا برای دوستانشان هم ببرند. چند مورد هم اتفاق افتاد که روز بعد می‌آمدند و باز طالب بودند. ✔️ پلاک‌هایی را انتخاب کرده بودیم که از نظر شرعی و لمس بدون وضو هم اشکال نداشته باشند. 🏷 برای انتخاب این پلاکها و این که چه ذکری برای افراد انتخاب بشود هم فضای جالبی به وجود می‌آمد. ♦️ شنیده بودیم شب عملیات برای سربندها، بسیجی‌ها، شور و حالی داشتند. این جا می‌دیدیم. 🌷 برایم جالب بود که پلاک و خاطره‌ی شهدای ما در عراق هم هوادار و دوستدار دارد. 📖 منبع: کتاب کنار قدم‌های جابر، ص۵۰ 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #امام_حسین علیه‌السلام ##کربلا #دفاع_مقدس #شهیدان 🌙 شب جمعه شب زیارتی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است؛ دست به سینه رو به قبله: 🌹اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الحسین🌹 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (نماز اول وقت) 🔊 با ماشین به سمت قرارگاه می‌رفتیم و صدای اذان ظهر رو از رادیو گوش می‌کردیم. 🌷 آخرین الله اکبر اذان که تموم شد گفت: "نگه‌دار، همین‌جا نماز می‌خونیم." ⁉️ با تعجب پرسیدم: "توی این بیابون؟!" ♦️ گفت: "آره، این‌جا که مشکلی نداره، آتیش دشمن هم که این طرف‌ها نیست." 🌷 حسن دائم الوضو بود، من هم وضو داشتم. توقف کردیم و مشغول نماز شدیم. بیابون برهوت، فرمانده‌ی توپ‌خانه‌ی سپاه، پاهای برهنه و نماز اول وقت، صحنه‌ی زیبایی رو از ارتباط خالق و مخلوق به تصویر کشیده بود. ✅ جالب این‌که فاصله‌ی ما تا قرارگاه ده دقیقه بیشتر نبود، اما حسن دوست نداشت همین مقدار هم نمازش به تأخیر بیفته. 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #سردار_شهید_حسن_شفیع‌_زاده 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "حسن شفیع زاده" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات (بیت المال) ✅ وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جا به جا کردیم، گفت: «می‌روم سوسنگرد.» ❤️ گفتم: «مادر منو نمی‌بری اون جلو رو ببینم؟» 🌷گفت: «اگه دلتون خواست، با ماشین‌های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.» 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌷 سردار شهید مهدی زین‌الدین: ✅《انسان وظیفه‌اش در دنیا این است که عبد خدا باشد و بکوشد که عملش برای خدا باشد و همه‌ی کارها را به خدای متعال بسپارد. فقط یک راه برای سربلند بیرون آمدن از صحرای قیامت وجود دارد و آن این است که عبد او باشیم.》 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #بیت_المال #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین #کنگره_شهدای_قم 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زین‌الدین" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 یادی از سردار شهید رفعت الله علیمردانی، فرمانده‌ی گردان حضرت امام حسن(علیه‌السلام)لشکر۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام) (●ولادت: ۱۳۳۲، روستای پرچین ابهر ☆ ○شهادت: ۱۳۶۱، عملیات محرم، شرهانی) 🌙 شب به شب پا می‌شد موتورش را روشن می‌کرد و می‌زد به دشت. ✅ برای شناسایی باید خودش می‌رفت؛ حتی شده چند بار. ☀️ صبح که برمی‌گشت، پاهایش رمق نداشت. چشم هایش به زور باز بود. می‌گفت: «دارم می‌میرم از ضعف، يه کمی نون بهم بدید.» 🚰یک لیوان آب و یک تکه نان خشک می‌دادیم دستش. 🌷فرمانده بود مثلاً! 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌷 پیامی کوتاه از سردار رشید اسلام شهید رفعت الله علیمردانی؛ ✅《در هر مقامی که هستید پیرو ولایت فقیه باشید!》 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #سردار_شهید_رفعت_الله_علیمردانی 🌷نثار روح مطهر سردار شهید "رفعت الله علیمردانی" صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 خاکریز خاطرات(خانواده‌ی شهادت) ⁉️ در مراسم ختم شهيد حاج علی تلخابی يكی از اقوام با ناراحتی به همسر شهيد می‌گويد، دو تا پسر كافی نبود؟! چرا مانع رفتن شوهرت نشدی؟! ... 🌷 ايشان با شجاعت تمام جواب می‌دهد: 《من هم می‌خواهم شهيد شوم اين آرزوی من هم هست...》 ♦️ همه از اين سخنان تعجب می‌كنند. و او ادامه می‌دهد: 《اين خط و اين نشان، وقتی خبر شهادتم را شنيديد، باور خواهيد كرد!》 🌷 سرانجام شهیده حاجیه خانم كبری تلخابی مادر شهيدان احمد و ابوالقاسم تلخابی و همسر شهيد حاج علی تلخابی در مرداد ماه ۱۳۶۶ در راهپيمايی برائت از مشركين در حرم امن الهی ـ بيت‌الله الحرام ـ در حالى كه پرچم سرخ شهادت را در دست داشت و پيشاپيش جمعيت راهپيمايی كننده حركت می‌كرد، هدف تيراندازی وهابيون حكومت سعودی قرار گرفته و به شهادت می‌رسد. 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #دفاع_مقدس #شهیدان_تلخابی 🌷نثار ارواح مطهر شهیدان حاج علی تلخابی(پدر)، حاجیه خانم کبری تلخابی(مادر)، احمد و ابوالقاسم تلخابی(فرزندان) صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 خون پاک شهدا منتظر توست بیا سرِ مصباحِ هدا منتظر توست بیا وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا... 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #امام_زمان 🌹صلی‌الله عَلَیْکَ یٰا بقیة‌الله🌹 🌻اللهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌻 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 من کجا و با شهیدان زندگی؟ من کـجا و قصه‌ی رزمندگی؟ من کجا و دیـدنِ وجـهِ خـدا؟ من کجا و جمع اعلام الـهدی؟ با همه بیچارگی تنهــــا شدم! من سفیر بهترین یاران شدم! هر وقت احساس غریبی می‌کنم بـا شهـیـدان عـشق بـازی می‌کنم 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #یاد_شهدا 🌷نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام صلوات🌷 @mabar17
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 🌹 یادی از شهید مدافع حرم مسلم نصر (●ولادت: ۱۳۵۹، روستای موسویه جهرم ☆ ○شهادت: ۱۳۹۴، سوریه ☆ ■مزار: روستای موسویه جهرم) 🌷 گزیده‌ی وصیت‌نامه‌ی شهید مدافع حرم مسلم نصر: 📝《در این مقطع زمانی که همگی استکبار و گردن کشان ستمگر، کمر به همت تضعیف و تسلیم ساختن انقلاب و نظام اسلامی با تمامی شیوه‌های فرهنگی، تبلیغی، جنگ نرم و تسخیر کردن فکر و ذهن جوان ما دارند، همگی ما باید در فتنه‌ها از مسیر حق منحرف نشویم و چشم به چراغ‌بان و روشنای راه این مسیر، مقام عظمای ولایت باشیم.》 🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸 #معبر_۱۷ #صلوات #شهید_مدافع_حرم 🌷نثار روح مطهر شهید مدافع حرم "مسلم نصر" صلوات🌷 @mabar17