eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
544 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
833 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂 🍃🍂🌿 🌺 🔸ولادت:١٣۴۶/١/١ 🔸شهادت:١٣٨٠/٧/١٧ 🔸محل شهادت:فکه پایش را می گذاشت توی میدان مین، همان اول می نشست زمین و با خاکش تیمم می کرد... می گفت اینجا کشیدن برایم راحت تر است... جایی که باید با تمام وجودت می ترسیدی ، برای او آرامش بخش ترین جای دنیا بود... ... طلاییه بودیم... چند روزی بود هر چه می گشتیم ، پیدا نمی کردیم... یک شب خواب دید پرتوهای نور از یک نقطه از زمین به می رود... فردا همان جا را کندیم؛ کلی شهید پیدا شد... اولین بار نبود که توی خواب آدرس می گرفت... 🌷شادی روحش ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺 🍃🍂🌿 🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🍃🌷🕊 🌹 شهید مجید پازوکی 🔺تولد: ۱ #فروردین ١٣۴۶/ تهران 💢مسئولیت: فرمانده تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول ا..(
🌷 راوی: محمد احمدیان 🌾 تازه در برون مرزی در خاک عراق مشغول به کار شده بودیم.هر روز یک تیم از بچه ها به سرپرستی داخل خاک عراق می رفتند..... 🌾برای اینکه ها حساسیت نداشته باشند قرار شد نگوییم🚫 از بچه های جنگ هستیم.دست از زمان جنگ توسط عراقی ها مجروح شده بود .برای همین وقتی آنها سوال❓ کردند به آنها گفت: 🌾دستم را سگ گاز گرفته!! همیشه هم بساط خنده ما به راه بود😄 .عراقی هم منظور او را .من را هم این طور معرفی کرد. دارای مدرک دکترا و فارغ التحصیل از ! همیشه خدا خدا میکردم کسی مریض🤒 نشود!! 🌾یک روز افسر عراقی از من پرسید: میتوانی صحبت کنی⁉️من هم برای جلوگیری از آبرو ریزی😁 گفتم : ندارم❌!هر روز وقتی برمی‌گشتیم، آب من خالی بود؛ اما بطری پر بود💧. 🌾توی این حرارت آفتاب☀️، لب به آب نمی‌زد. همیشه به دنبال یک بود. نزدیک ظهر، روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت – هشت متر نشسته بودیم و اطراف را نگاه می‌کردیم👀 که بلند شد.خیلی حالش عجیب بود. تا حالا او را این گونه ندیده بودیم. مرتب می‌گفت: «پیدا کردم. این همون .» 🌾یک بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو 🌷 افتاده بودند که به سیم‌ها جوش خورده بودند و پشت سر آن ها دیگر. مجید بعضی از آن را به اسم می‌شناخت.مخصوصا آن‌ها که روی سیم خاردار خوابیده بودند😔. 🌾جمجمه شهدا🌷 با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید را برداشت. روی دندان‌های جمجمه می‌ریخت و گریه می‌کرد😭 و می‌گفت: «بچه‌ها! ببخشید اون شب بهتون ندادم. به خدا نداشتم. تازه، آب براتون ضرر داشت!»😭 شده بود و... 🕊❤️ یادش گرامی با 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺