🔰این متن رو همیشه سرلوحه زندگیتون قرار بدید؛
✴️ "راضی باش" به هر چی اتفاق افتاد که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت"
💟 "مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو"
🌸 "ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره"
🌹زندگی همینقدر ساده ست...
@mabareshohada
🍃❤️
آن ها چفیه بستند تا بسیجے وار بجنگند💪
من چادر مےپوشمـ تا زهرایے زندگے ڪنمـ!😍
آن ها چفیه را خیس مے ڪردند تا نفس هایشان”آلوده شیمیایے” نشود😊
من چادر مے پوشمـ تا از”نفس های آلوده”دور بمانمـ!☺️
“بانو چادرٺـ را بتڪان قصد تیممـ داریمـ♥️
#✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🌹🌹💕💕🌺🌺🍁🍁🌹
@mabareshohada
#شهید_شناسی
❣ بسْــــمِ ربِّــ الشُهَـــــدا
#سردار_شهید_حسن_باقری
نام کامل:غلام حسین افشردی
تاریخ شهادت:۹ بهمن ۱۳۶۱ (۲۶ سال)
محل شهادت:فکه،
عملیات های مهم:فتحالمبین، بیتالمقدس
رمضان، عملیات ثامن الائمه و طریقالقدس
شهيد سردار سرلشکر حسن باقري در 25 اسفندماه 1334 برابر با سوم شعبان در تهران چشم به جهان گشود که نامش را "غلامحسين" نهادند. در سال 1358 پس از گرفتن ديپلم ادبي در رشته "حقوق قضايي" دانشگاه تهران قبول شد و در اوايل سال 59 نيز به عضويت سپاه درآمد و در واحد اطلاعات مشغول خدمت شد و در اين زمان نام مستعار "حسن باقري" براي او انتخاب گرديد.
نبوغ و استعداد شهيد باقري نه تنها در طراحي و پيش بيني نظامي که در انتخاب فرماندهان برجسته هشت سال دفاع مقدس شگفتي ساز شد به طوريکه توانايي بسياري از فرماندهان جنگ تحميلي همچون شهيد زين الدين، شهيد حسين خرازي و ... را کشف و براي فرماندهي به سپاه معرفي کرد.
در جبهه به" سقاي بسيجيان" معروف بود
جواني که حتي در روزهاي اول مسير خرمشهر را نمي دانست اما بعد از مدتي استعداد و نبوغش کشف و در عرض چند ماه فرمانده اطلاعات عمليات منطقه جنوب شد. شهيد باقري با چهره اي نوجوان در ميان فرماندهان بزرگ ارتش به مانند يک ژنرال کهنه کار سخنراني مي کرد و آنچنان پيش بيني هايش درست بود که گاهي فرماندهان تصور مي کردند که او يک پيشگوست اما راز نبوغ او زماني آشکار شد که همرزمانش پس از شهادت او در اتاقش را باز کردند و نقشه هاي جنگ را در آنجا يافتند
واپسين سخني كه از اين شهيد بزرگوار شنيده شد، پس از شهادتين گويي، نام فرخنده امام شهيدان، حسينبنعلي(علیه السلام )، بود.
شهیدباقرى همواره به دوستانش مى گفت:
« تا خالص نشوى خدا ترا برنمى گزیند. لذا باید سعى کنیم که خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد.»
#نهم_بهمن_سالروز_شهادت #شهید_حسن_باقری گرامی باد
شادی روح این شهید بزرگوار صلوات...
🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا👇👇
🍃🌺 @mabareshohada 🍃🌺
🌷🕊🌷
🔸 #شهید_حسن_باقری
اگر خسته شدیم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد!
#سالروز_شهادت
#یادش_باصلوات 🕊
#فوروارد_یادتون_نره
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌷 #یاصاحب_الزمان_عج 🍃
عمرےسٺ ڪه جنس آهِ مان هجرانی ست
درد دل ما همان ڪه تو مےدانےسٺ
با یاد تو #جمڪرانِ دل ابرے شد
هر هفتہ #سہ_شنبہ_هاے ما بارانےسٺ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 💠
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍃✨🍃✨🍃
🕗 ساعت دوباره هشت
دلم می تپد عجیب ❤️
مثل کسی که گم شده درغربتی غریب 💚
🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌹
🌹 علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌹
🌹 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌹
🌹 و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌹
🌹 و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌹
🌹 الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌹
🌹 صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌹
🌹 زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌹
🌹 کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃🕊🌷
4_297669198144866682.MP3
835.3K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_208 قرآن_کریم
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
گمنام:
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
شهید تورجی زاده به حضرت زهرا سلام الله علیها💫 علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند.😢 همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : یا زهرا(س)🌹
ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند. 👌همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند. صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد. این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت.🌸
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده
@mabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر در زندگی نگاهت به داشته هایت باشد، بیشترخواهی داشت!
اما اگر مدام به نداشتههایت فکر کنی
هیچوقت هیچ چیز برایت کافی
نخواهد بود!
👈 افکارتون مثبت
👈وقتتون بخیر
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
🍃✨🍃✨🍃
🕗 ساعت دوباره هشت
دلم می تپد عجیب ❤️
مثل کسی که گم شده درغربتی غریب 💚
🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌹
🌹 علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌹
🌹 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌹
🌹 و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌹
🌹 و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌹
🌹 الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌹
🌹 صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌹
🌹 زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌹
🌹 کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃🕊🌷
🌷شــهیــد دڪــتــر مــصــطــفــے چــمــران
💫دنيا ميدان بزرگ آزمايش است که هدف آن جز عشق چيزي نيست .
🌹در اين دنيا همه چيز در اختيار بشر گذاشته شده ، وسايل و ابزار کار فراوان است ، عاليترين نمونه هاي صنعت ، زيباترين مظاهرخلقت ، از سنگريزه ها تا ستارگان ، از سنگدلان جنايتکار تا دلهاي شکسته يتيمان ، از نمونه هاي ظلم و جنايت تا فرشتگان حق و عدالت ، همه چيز و همه چيز در اين دنياي رنگارنگ خلق شده است. انسان را به اين بازيچه هاي خلقت مشغول کرده اند .
🕊هر کسي به شأن خود به چيزي مي پردازد ، ولي کساني يافت مي شوند که سوزي در دل و شوري در سر دارند که به اين بازيچه راضي نمي شوند. اين نمونه هاي زيباي خلقت را دوست دارند و مي پرستند.
@mabareshohada
قبل از خواب زمزمہ ڪنیم🍃🌸
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
✨"خداونداااا✨
آخر و عاقبت ڪارهاے ما را
ختم بہ خیر ڪن ..."🍃🌸
🌙آرامش شب نصیب تون🌙
@mabareshohada
4_297669198144866684.MP3
837.2K
🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_209 قرآن_کریم
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
#سروش
http://sapp.ir/mabareshohada
🌹🕊🌹🕊🌹
ای معنیِ دمیدن خورشیـد
در غبار ...
وقتی که پا به ساحتِ
این خانه می نهی
حس میکنم که بوی تــو ،
بوی شکفتن است ...
موی تـو نیز
وصلت صبــح است و
آبشار …
🌷شهید احمد مجدی نسب🌷
📎سـلام، صبحــتـون شهـــدایـی🌺
@mabareshohada
🔹🔸🔶🔷🔹🔸
🌷ماجرای توسل شهید بروجردی به امام زمان(عج)🌷
✨ #قسمت_اول
یکی از همرزمان شهید بزرگوار، #محمد_بروجردی (فرمانده عملیات غرب کشور) چنین نقل می کند که:
جلسه ای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم،
شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد.
شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود.
ساعت دوی نیمه شب بود، می خواستیم عملیات کنیم.
قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم.
جلسه هم برای همین تشکیل شده بود.
با برادران ارتشی تبادل نظر می کردیم و می خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم.
بعد از مدتی گفت وگو هنوز به نتیجه ای نرسیده بودیم.
باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص می شد،
و الّا فرصت از دست می رفت و شاید تا مدت ها نمی توانستیم عملیات کنیم.
چند روزی می شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می کرد.
خستگی داشت مرا از پای در می آورد.
احساس سنگینی می کردم، پلک هایم سنگین شده بود
و فقط به دنبال یک جا به اندازة خوابیدن می گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم.
بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم.
قبل از نماز صبح از خواب پریدم.
بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهره اش آرامش خاصی پیدا کرده بود
و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود.
دلم گواهی داد که خبری شده است.
رو به من کرد و پرسید: #نماز امام زمان(عج) را چطور می خوانند؟
با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می خواهی نماز #امام_زمان (عج) را بخوانی؟
گفت: نذر کرده ام و بعد لبخندی زد...
#ادامه_دارد
🌷 @mabareshohada
🔹🔸🔶🔷🔹🔸
🌷ماجرای توسل شهید بروجردی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )🌷
✨ #قسمت_دوم
گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم.
نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچه ها را خبر کن.
مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه ها را خبر نمی کرد.
وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید پایگاه را اینجا بزنیم،
همه تعجب کردند.
بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت:
باید پایگاه اینجا باشد. فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود.
رفت طرف نقشه و نقطه ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد.
بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست،
درست همین جا، بهتر از اینجا نمی شود.
همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث می کردیم، ولی به نتیجه نمی رسیدیم؛
حتی با برادران ارتشی هم جلسه ای گذاشته بودیم و ساعت ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم.
حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟
یکی یکی آن منطقه را بررسی می کردیم،
همه می گفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد.
رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه ای نشسته بود و رفته بود توی فکر.
چهره اش خسته نشان می داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی های این مدت خسته اش کرده بود.
با اینکه چشم هایش از بی خوابی قرمز شده بودند
ولی انگار می درخشیدند و شادمانی می کردند.
پهلوی او نشستم، دلم می خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است.
گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی،
الآن چند روز است که هرچه جلسه می گذاریم و بحث می کنیم به جایی نمی رسیم.
در حالی که لبخند می زد گفت:
راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من نبود.
بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشة بزرگ روی دیوار می نگریست ادامه داد:
شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان(عج) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمی آید
و فکرمان به جایی قد نمی دهد، خودت کمکمان کن.
بعد پلک هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود،
به شکرانه نماز امام زمان((عجل الله تعالی فرجه الشریف )) بخوانم.
بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق.
خوب صورتش را به یاد نمی آورم. ولی انگار مدت ها بود که او را می شناختم،
انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم.
آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید.
اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد.
به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می داد را به خاطر سپردم.
از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست.
بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم،
اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم
و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان((عجل الله تعالی فرجه الشریف )) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.
✍برگرفته از: امام زمان((عجل الله تعالی فرجه الشریف )) و شهدا، سلیم جعفری، ص 49. به نقل از: آقای شفیعی.
📜مجله موعود
🌷 @mabareshohada