#سیره_شهدا
سقا صدايش میکردند. به مادر گفته بود ،
میخوام اونجا سقا باشم.
همیشه قبل از خودش به رزمنده ها تعارف میکرد.
سر سفره ناهار و شام هم دنبال پارچ های آب میدوید و وقت و بی وقت به آن ها آب تعارف میکرد ، میگفت ،
آب نطلبیده مراد است!
حتی آب قمقمه اش را هم می بخشید.
تشنه شهید شد ؛ همان طور که آرزو داشت....
#شهیدزکریا_صفرخانی
📕 شب امتحان ، ص66
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
شب حمله مشخص شد.
حسن شروع کرد به نوحه خواندن.
وقتی گفت ،
شهادت از عسل شیرین تر است
هق هقش ، بلند شد.
نشست روی زمین و زار زد ،
از اول روضه رفته بود سجده ، کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند ،
سر که برداشت از اشک ، تا پتوی سوم خیس شده بود.....
#سردارشهیدحسن_باقری
📕 یادگاران ، ج ۴ص۹۵
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
شب حمله مشخص شد.
حسن شروع کرد به نوحه خواندن.
وقتی گفت ،
شهادت از عسل شیرین تر است
هق هقش ، بلند شد.
نشست روی زمین و زار زد ،
از اول روضه رفته بود سجده ، کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند ،
سر که برداشت از اشک ، تا پتوی سوم خیس شده بود.....
#سردارشهیدحسن_باقری
📕 یادگاران ، ج ۴ص۹۵
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
محسن همیشه میگفت ،
غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند !!
محسن چیزی زیباتر از دنیا را دید ،
شهادت ، خدا و زیبایی را دیده بود که حاضر شد ،
دنیا را رها کند و برود...
#شهیدمحسن_حججی
📕 سرمشق
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
توپا ، باانضباط ، خوش اخلاق و دارای هوش و ذكاوت خارق العادهای بود.
در كارها جدّيت و پشتكار داشت و با صبر و حوصله بر مشكلات فائق میآمد و به دليل داشتن بصيرت خاص ، دوستان خود را بر مبنا علائق دينی و مذهبی انتخاب کرده و برای انجام دوستیها ، فداكاریهای ارزنده ای از خود نشان میداد.
از ارادتمندان سالار شهيدان بود و همه ساله ، ايّام محرّم در مراسم سوگواری ، حضور فعّالی داشت.
عشق به شهادت و عارفانه زيستن با وجودش آميخته شده و آن چنان در او ريشه دوانيده بود كه در ميادين نبرد حق عليه باطل با به شهادت رسيدنش ، ژرفای آن عشق ، بر همه آشكار شد....
#شهیداکبر_توپا
📕 پلاک 10
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
🔸#شهید_خرازی با قرآن و مفاهیم اون انس داشت و قرآن رو با صدای بسیار خوبی قرائت میكرد.
🔸 روزهای عاشورا با پای برهنه همراه برادران رزمنده خودش در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینهزنی و عزاداری میپرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخونه.
👈او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی،شجاعت كمنظیری داشت.👉
🔸 #قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
🔸حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف #بیتالمال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از #اسراف سفارش میكرد و میگفت:👇
وسایل و امكاناتی رو كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه میكنن و به جبهه میفرستن بیهوده هدر ندید،
🔸آنچه را که میگفت #عامل بود، به همین خاطر گفتارش به دل مینشست.
🔸نیمههای شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشكر سركشی میکرد و حتی نحوه خوابیدن اونا رو كنترل میكرد. گاهی، اگه پتوی كسی كنار رفته بود با آرامش تمام اونو به روش میكشید. به وضع تداركات رزمنده ها به صورت جدی رسیدگی میكرد.
🔸شهید خرازی یه عارف بود. همیشه با #وضو بود. نمازش همراه با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمیشد. اون معتقد بود: هرچه میكشین و هرچه كه به سرمان میاد از #نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا داره.
🔸همیشه لباس بسیجی به تنش بود در مقابل بسیجیها، خاكی و فروتن بود.
صفا، صداقت، سادگی و بیپیرایگی از ویژگیهای دیگر این شهید والا مقام بود.
@mabareshohada
#سیره_شهدا
بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگزاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود ، بیشتر وقتها روزه میگرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می آوری و شبها نماز و روزها را روزه میگیرید میگفت ،
با عبادت انسان کامل میشود و قابل شهادت میگردد .
در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف....
#شهیدبهرام_پوراسفندیاری
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب !!
این جوانمرد ، همیشه با وضو بود.
می گفتند ، عبدالحسین ، چه خبر از وضع کسب و کار؟!
می گفت ، الحمدلله ، ما از خدا راضی هستیم ، او از ما راضی باشه !!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود ، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست ، عبدالحسین دریغ نمی کرد ، می گفت ، برای هر مقدار پول ، سنگ ترازو هست.
وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است ، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید ، مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش ، کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت ، را دو برابر پول مشتری ، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند ، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت ، توی روزنامه ، دوباره بر می گرداند به مشتری.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت ، بفرما مابقی پولت.
عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست !!
این جوانمرد با مرام ، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.....
#شهید_عبدالحسین_کیانی
📗 جوانمرد قصاب
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#سیره_شهدا
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب !!
این جوانمرد ، همیشه با وضو بود.
می گفتند ، عبدالحسین ، چه خبر از وضع کسب و کار؟!
می گفت ، الحمدلله ، ما از خدا راضی هستیم ، او از ما راضی باشه !!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود ، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست ، عبدالحسین دریغ نمی کرد ، می گفت ، برای هر مقدار پول ، سنگ ترازو هست.
وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است ، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید ، مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش ، کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت ، را دو برابر پول مشتری ، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند ، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت ، توی روزنامه ، دوباره بر می گرداند به مشتری.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت ، بفرما مابقی پولت.
عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست !!
این جوانمرد با مرام ، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.....
#شهیدعبدالحسین_کیانی
📕 جوانمرد قصاب
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
کتابچه دعای کميل ، هميشه باهاش بود.
بعد از هر نمازی ، فرازهایی از دعا را میخواند.
يک بار به شوخی بهش گفتم ،
آقا محمد ، دعای کميل مال شب های جمعه است ؛ چرا شما هر روز ، بعد از هر نمازی دعا می خوانی ؟
گفت ، مگر انسان فقط شب های جمعه ، به خدا نياز دارد؟!
ما هر لحظه به خدا احتياج داريم!
دعا کردن ، پاسخ به همين نياز ماست.....
#شهیدمحمدباقر_حبیب_اللهی
📕 محمد مین یاب، ص 20
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
از هیچکس چیزی به دل نمی گرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل ؛ خوبیهاشون رو به خاطر می سپرد.
وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمی کرد ، ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث می کرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمی گرفت.
خادم الشهدا بود ،
ترک محرمات و انجام واجبات ، روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت.
خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد می کرد.
تا جایی که می شد حرفش رو میزد.
خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود.
عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) عمل رو انتخاب کرد ، تا حرف !!
و آخر هم زیر پرچم بیبی ماند و شد یکی از علمداران ظهور...
مدافع حرم
#شهیدمحمدرضا_دهقان
📕 مدافعان حرم
🏴
@mabareshohada
#سیره_شهدا
ارادت خاصی به حضرت علی اصغر امام حسین علیه السلام داشت ، پسر بزرگش رو برده بودیم دکتر ، از فرط درد ، بچه به خودش می پیچید ،
نتونست تحمل کنه و از مطب زد بیرون ، پشت سرش اومدم ، دیدم نشسته و داره گریه میکنه ،
گفتم ، چی شده احمد؟ ، چرا گریه میکنی؟ ، مردم دارن نگاه میکنند ،
گفت ، آبجی بد دست و پامیزد ! ، یاد دست و پازدن علی اصغر افتادم و گریه اش بیشتر شد....
#شهیداحمد_اعطایی
📕 مدافعان حرم
@mabareshohada