و اما، همهی حرفهایِ نگفته ام به این
جمله ختم میشود :
- دوستت دارم :) .
ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شوی
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام . . .
به یه نقطه از زندگیم رسیدم که
روزی صدبار به خودم لعنت میدم که کاش
عاشقت نمیشدم ! .
‹ مَبـهوت ›
تو مرا داری و من نیز تو را دارم و بس،
هر دو هستیم یقین، دار و ندار دل هم :)🤎
چقدر قشنگ میگه:
جنگ از طرف دوست، دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد :)
یک روز دو دلباخته بودیم، منوتو ،
اکنون تو زِ من دل زدهای، من زِ تو دل تنگ :) .
از آب انتظار مزه نداریم
شاید واسه همین انقدر میچسبه،
انتظار داشتن خیلی چیزارو خراب میکنه 🧑🦯 .
‹ مَبـهوت ›
بعضی روزها سخت هستن،
زندگی گاهی اوقات اون چیزی که انتظارشو
داشتیم نیست
[همین روز ها هستن که ما رو می سازن .]
- او هم شمارا میخواست؟
به اندازه یک قرن ساکت ماند . .
بعد گفت : هیچ وقت مطمئن نشدم!