‹ مَبـهوت ›
دکترم گفـت ك در کمپ بمان ، ترکـش کن
مانـدم و نعشهی چشمـانِ خُمارش گشتـم!💙.
برای دیگران بودی برای دیگران ماندی
و من با بغض میگویم، خلایق هر چه لایق را . . .
کسی نخواهد دانست که زیر هجوم افکار،
چگونه هر تکهام به گوشهای از این اتاق
افتاد و صبح بی آنکه همراهی داشته
باشم، خود را با زجر جمع کرده و ادامه
دادم .
هدایت شده از - تَراوشاتِذهنِمَن -
امشب میان دعاهاتون
کمی هم حال من را آرزو کنید :)
‹ مَبـهوت ›
به زبان ریاضی :
اگه دوستت نداشته باشه
هر کاری ام بکنی بازم دوستت نداره .
جرعه به جرعه میدهم، شعر به نوشِ دلبرم
دل که نکرد اثر به او، شعر مگر اثر کند :) .