استخوان طاقتمان شکست، اما ادامه دادیم.
اصلاً امضای شخصیتمان شده بود:
دوام آوردن
دلم را هیچکس مانند او دیگر نخواهد برد؛
خودش هم خوب میداند کسی با او برابر نیست . .
در خود شکستم بغضم روحم
قلبم عشقم اعتمادم زندگیم
جوانیم اعصابم روانم احساسم
و...
بعد از رفتن تو:)
بِ حدی دوستت دارم که میدانم خدا روزی؛
سوالش از تو این باشد،چِ کردی او پرستیدت؟