‹ مَبـهوت ›
شاعر میفرماید که: دوستی با هرکه کردم زد به قلبم خنجری عاشقی با هرکه کردم شد نصیب دیگری :)
شاعر میفرماید که:
دوستی با هر که کردم، بلبل نیرنگ بود؛
ظاهرش اهل خلوص و باطنش صد رنگ بود!
دل بریدم تا نبینم دوست من با من دشمن است
دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است
خود به چاه انداختم خود را مگر باور کنی
آنچه باقیمانده از یوسف همین پیراهن است
گریه ها کردم ز شوق آن شب که سوزاندی مرا
سرنوشت شمع جانسوز است اما روشن است
هرکسی از،عشق با خود یادگاری می برد
آنچه من بردم تنی بی روح و روحی بی تن است