نه در برابرِ چشمی ، نه غایب از نظری ؛
نه یاد میکنی از ما ونه میروی از ياد ...
تو را چه کسی اسراف میکند؟
در حالی که من ،
به ذره ذره از تو محتاجم . . :)
در تمنای غزل ، در پی تفسیرِ تو ام
مست با خاطرِ تو ، بسته به زنجیر ِ تو ام
در شبِ عشق ، که عشاق به هم آمیزند
من کنارِ غم ِ تو ، خیره به تصویر ِ تو ام
چاره ام چیست که هم دردِ منی هم درمان؟
ماهِ من لب بگشا، گوش به تدبیر ِ تو ام
خم گیسوی تو منزلگه ِ صدها غزل است
گر شده زر دلِ من ، حاصل ِ اکسیرِ تو ام
دائم الخمر شدم از می ِ نابت هیهات
من خودم جرم تو ام من همه تقصیرِ توام