522_Page.MP3
1.04M
تلاوت با معنی ۵۲۲ جز ۲۷
حکمت ۸۵ از سخنان امیرالمومنین حضرت علی علی السلام
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ .
و درود خدا بر او فرمود: كسي كه از گفتن نمي دانم روي گردان است، به هلاكت و نابودي مي رسد.
شهادت حضرت
فاطمه زهرا سلام الله علیها
زبانحال حضرت علی (ع) با چاه
اَلا ای چاه ، زهرایم جوان بود
به هجده سالگی قَدَّش کمان بود
از آن روزی که پهلویش شکستند
چراغ خانه ام سو سو زَنان بود
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
سالروزشهادت مادر سادات حضرت فاطمه الزهرا سیدة النساء العالمین سلام الله علیها را به حضرت صاحب الزمان (عج) و همه شیعیان و موالیان حضرتش تسلیت عرض می نماییم
523_Page.mp3
857.2K
تلاوت با معنی ۵۲۳ جز ۲۷
حکمت ۸۶ از سخنان امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ .
و درود خدا بر او فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است (و نقل شده كه تجربه پيران از آمادگي رزمي جوانان برتر است.)
💢 داستان زن خوشبخت
خانمی سراغ دکتر رفت و گفت: نمی دانم چرا همیشه افسرده ام و خود را زنی بد بخت می دانم چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟
دکتر قدری فکر کرد و سپس گفت: تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و اینکه از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند.
زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود.
او به دکتر گفت: "برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینها هستند رفتم اما وقتی شرح زندگی همه آنها را شنیدم فهمیدم که خودم از همه خوشبخت تر هستم!
خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت و مال اندوزی به دست نمی آید. خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست نه افسوس بابت نداشته ها!
🔴 مرد فقیر و بقال
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت و او آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت، آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت. مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم.