eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
430 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت جدایی من و ماه صیام شد یعنی غروب طلعت این بار عام شد   دارد بساط ماه خدا جمع می شود آه درون سینه ی ما مستدام شد توشه برای روز جزا برنداشتم! فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد   یادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد   یادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی نام حسین گفتن ما التزام شد   دست ادب به سینه نهادم به سوی او اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد   وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان بر زخم بی شمار تنش التیام شد   هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت وقتی میان قتلگهش ازدحام شد محمد فردوسی
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن بر در این خانه من بهر امیدی آمدم پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن جان آقای خراسان، جان سلطان غریب هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین گریه کن های غم کرببلا را عفو کن جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن وحید محمدی
ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم دارند سفره های تو را جمع می کنند با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم این حال خوش که سرزده در تار و پود من ای کاش ماندگار شود در وجود من تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم این رحمت خداست که یاری نموده تا دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن حتما برات کرببلا را گرفته ایم والله این بزرگترین افتخار ماست از دست او نشان گدا را گرفته ایم داریم امید اینکه خدایی شدیم ما تا سال بعد کرببلایی شدیم ما وقت وداع با تو به هر حال می رسد ماه خدا چه زود به شوال می رسد این بنده با گناه به ماه خدا رسید حالا به عید فطر سبکبال می رسد شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت شاید عزیز فاطمه امسال می رسد شاید به کربلا نرسد دست ما دگر اما به دامن علی و آل می رسد فرقی نمی کند رمضان یا محرم است هر جا رویم روضه به گودال می رسد با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست مهدی مقیمی
از تو ممنون که چنین راه نشانم دادی هدیه از جنس خودت در رمضانم دادی داشتم غرق به گرداب گنه می گشتم حال در ماه خودت خط امانم دادی در مسیر گنه و معصیت افتاده منم باز هم با کرمت مژده به جانم دادی شدم آلوده ی دنیای گنه تا اینکه تو ز احسان خودت جا و مکانم دادی روزه با اذن تو از عشق خودت میگیرم شاکر هستم که مرا باز توانم دادی لحضه های سحری یا که دم افطاری تو چه احساس خوشی وقت اذانم دادی از تو ممنون که مرا در نظرت آوردی وقت افطار کمی خرده ی نانم دادی کربلایی شدنم فوق بهشتی شدن است لطف کردی که چنین شوق جنانم دادی روح الله دانش
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق پایان اشک وسوزونوا می رسد رفیق تا اینکه ماه لطف خدا می شود تمام اتمام کار اهل بکا می شود رفیق ماه خدا تجلی پرواز بنده است پایان پر زدن به هوا می رسد رفیق قطع یقین بدان که در این ماه؛ عاقبت با افتخار عیدی ما می رسد رفیق فردا گدا برای گدایی کجا رود؟ پایان کار شاه وگدا می رسد رفیق این گریه های ما به خدا بی نتیجه نیست برگ ضمانتی ز رضا می رسد رفیق هرکس که راه وشیوه اوخط رهبری است محشر به خدمت شهدا می رسد رفیق هم عاقبت به خیرو هم اینکه شود عزیز هر کس به محضر علما می رسد رفیق باور کنید با نظر لطف فاطمه روزی برات کرب و بلا می رسد رفیق بعد از سه ماه گریه برآن شاه تشنه لب باز این چه نوحه وچه عزا می رسد رفیق حبیب باقرزاده
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعا نیامد باز اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم که صاحب همهٔ روضه‌ها نیامد باز پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز محمدعلی بیابانی
آقا سلام! ماه مبارک تمام شد شب‌های آخر من و ماه صیام شد درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی پشت در نگاه شما ازدحام شد سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد بین دعای آخر سفره دعا کنید شاید که سال، سالِ ظهور امام شد آقا دعا کنید که شب‌های آخر است شاید که مهمانی ما هم به کام شد رحمان نوازنی
رمضان رفت، ولی باز هم آدم نشدم در حَرم بودم و افسوس، که مَحرَم نشدم چتر برداشتم از رحمتِ باران گفتم زحمتِ خویش شدم؛ از سرِ خود کم نشدم رود شد چشمه‌ی چشمانِ سحربیداران خواب ماندم که نَمی وصل، به زمزم نشدم همه با دستِ تهی آمده و شاه شدند منِ بیچاره‌ی مغرور، گدا هم نشدم با نسیمی همه‌ی برگ و برم می‌ریزد ریشه‌ام بند به آب است که محکم نشدم در بهاری که همه فکرِ زمستان بودند ذره‌ای عاقبت‌اندیشِ جهنم نشدم همه در سجده گرفتند، سرافرازی را سر به زیرم، که به درگاه خدا خم نشدم روزه‌دارانِ عطش، روضه‌نشینِ حرم‌اند من ولی مُحرمِ احرامِ مُحرّم نشدم رضا قاسمی
بهترین فصل دعا بود نمی‌دانستم مرغ آمین همه جا بود نمی‌دانستم یا كریم دل من سی شب و سی روز تمام در قفس بود و رها بود نمی‌دانستم «ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم» لطف، بی‌چون و چرا بود نمی‌دانستم عابر كوچه دلتنگی و حیرت بودیم خانه‌ی دوست كجا بود؟ نمی‌دانستم و خدا را به علی! باز قسم خواهم داد صحبت از عشق خدا بود نمی‌دانستم یوسف رحیمی
دارم از پای بساط سفره‌ات پا می‌شوم بعد از این شبها خدایا باز تنها می‌شوم دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می‌شوم دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود تا ابد ممنون این الطاف مولا می‌شوم میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست میزبانم که رود من عبد هرجا می‌شوم حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است چاره‌ای دیگر نمانده رو به صحرا می‌شوم امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است میل گریه دارم و راهیِ دریا می‌شوم امشب این العفوها بوی جدایی می‌دهد الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می‌شوم چهره‌ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد با چنین وضعیتی عبد تو آیا می‌شوم؟ توبه‌هایم را بخر، اما گناهم را ببر ورنه امشب دست بر دامان زهرا می‌شوم تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد با لب خشکیده غرق واحسینا می‌شوم رضا باقريان
عید فطر آمده،عید رحمت زبرای همه باشد نعمت عید بخشایش و عفو امت شده از لطف خدا با عزت عیدآزادگی و بندگی است عید با یاد خدا زندگی است عید فطر آمده و دل شاد است بنده از بند گنه آزاد است خانه ی دل ز کرم آباد است غم و رنج و غصه ها بر باد است عیدفطرعیدخدا آمده‌است عاشقان وقت دعا آمده است عید بخشش بود و عید عطا یی دوری ز گناه وزخطا عید نزدیکی و قرب به خدا عید عشق است و امید است و دعا عید قرآن بود و عترت ما عید نعمت بود و فرصت ما عید دوری ز خطا آمده است عاشقان وقت عطا آمده است رحمت از سوی خدا آمده است وقت تکبیر و دعا آمده است سفره ی عشق و صفا چیده شده هرگناه همه بخشیده شده عید فطر است خدا جای عذاب کرده بر بنده ی شرمنده خطاب جای جرم و گنه و حال خراب توبه کردی و دهم بر ثواب زده ای دم همه شب از محبوب شده ای بنده ی خوبم محسوب عید فطر آمده وعید امید روزه داران همه با روی سفید از سوی خالق یکتاست نوید بنده را حق ز کرامت بخشید به خداوند و رسولش سوگند ذات حق از همه گشته خرسند آمدی بر در او همچو گدا توبه کردی ز گناهان و خطا شدی از رنج و غم و درد رها از توای بنده خدا گشت (رضا) حق ببخشید تو را ماه صیام گشته ای بنده کنون عرش مقام عیدفطر است کجایی مهدی منتظر مانده بیایی مهدی تو به درد مادوایی مهدی بر فرج کن تو دعایی مهدی عید بیعت بود و هم عهدی است روزی عیداست و به لب یامهدی است
عید سعید فطر عید فطرو عیدرحمت آمده‌ عید فرصت، عید نعمت آمده‌ عید پاکی و طهارت آمده عید شادی و مسرت آمده عید دوری از گناهان آمده عید عترت ،عید قرآن آمده عید فطر وعیدجود بی حساب عید فطر و عید خوب انتخاب عید فطر و عید دوری از عقاب عید فطر،عید دعای مستجاب عیدعشق و عیددوری از گناه بردن دل سوی درگاه الاه عید فطر، روز رهایی آمده روزحق، روز خدایی آمده روز عشق و آشنایی آمده از سوی داور صدایی آمده پاکی طینت مبارک بر شما این همه عزت مبارک بر شما روزه دارانی که گشته بی شکیب بار دیگر آمده‌ عید حبیب آنکه باشد برهمه دلها طبیب جود و احسان خدا باشد عجیب آمدی و باز افلاکی شدی با نگاهش بنده پاکی شدی حق به تو بنموده جود و التفات بر تو نوشانده خدا آب حیات بنده اش را داده از دوزخ نجات نام او حلال جمع مشکلات بوده ای مهمان حی لم یزل بنده اش را دوست دارد از ازل بر همه یزدان عنایت می‌کند لطف وجود بینهایت می‌کند بندگانش را حمایت می‌کند هر دلی رااوهدایت می‌کند تو کنون برگشته محبوبش شدی شکرلله بنده خوبش شدی بوده ای از لطف و احسان خدا در کنار سفره ،مهمان خدا بوده ای در تحت فرمان خدا مانده ای بر عهد و پیمان خدا نور خود را بر دلت تابیده است اوتوراازلطف خودبخشیده است مهرحیدردردلت اعجاز کرد باب رحمت را به رویت باز کرد این دلت سوی خدا پرواز کرد عشق را با نام او آغاز کرد مهر حیدر داده بر قلب تو شور آتش دوزخ نموده بر تونور همچو پیغمبر بود خیر کثیر در کرامت باشد حیدر بی‌نظیر دردو عالم برهمه باشد امیر دستگیر هر کبیروهرفقیر هر دلی رااوخدایی میکند ازهمه مشکل گشایی میکند اوبودختم رسل را یادگار مردی و مردانگی را افتخار شیعه را داده ولایش اعتبار دستگیر شیعه در روز شمار حب اوغم از دل عالم برد اوبد و خوب جهان را می خرد عالمی شرمنده ایثار او تا ابد شد جاودان آثار او تکیه گاه اهل دل دیواراو ماگدایان سربازاراو مرتضی راتاابدداریم دوست روزمحشردستگیرشیعه اوست من(رضا) هستم گدای مرتضی مهراوبنهاده در قلبم خدا گشته ام بر درگه حیدر گدا بروجودم داده مهراوضیا تا نفس آید مرید حیدرم ریزه خوار سفره پیغمبرم