eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
428 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز غروب توی بقیع می شكنه بغض آسمون ستاره ها داد می زنن ام البنین روضه نخوون هر روز صدای گریه هاش می رسه تا عرش خدا ازسوز روضه خوندنش قیامتی میشه به پا مدینه كربلا میشه شهر فرشته ها میشه آدم و یعقوبم میان مدینة البكاء میشه فرقی نمی كنه براش كسی نیاد تو روضه هاش عالمُ بر هم می زنه بغض نشسته تو صداش به سینه و سر می زنه بقیع باهاش نوحه گره دَم تمومِ نوحه هاش "حسین غریب مادره"
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته مادر باب الحوائج بوده و با این حساب دامن او را گرفته هر که حاجت داشته می رسد از والدین اخلاق فرزندان ولی این زن از اول به فرزندش شباهت داشته اول از عباس او اذن حرم را خواسته هر کسی در کربلا قصد زیارت داشته با کلام نافذش در روضه ها حاضر شده در زمین کربلا هر چند غیبت داشته تحت فرمانش کلام و تحت امرش واژه ها صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته فاطمیه رفته و آماده ی رفتن شده بسکه بر زهرای مرضیه محبت داشته بعد زهرا آمده پس بعد زهرا می رود اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته دانه پاشیده برای کفتران قبر او در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته تا ابد شرمنده ی عباس شد چون قبر او بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته
خونه‌ی من که خونه‌ی مُراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام آوردم اینجا واسه دو تا خانوم و دو تا آقا زاده برا دو خورشیدش یه ماه آوردم برای خیمه تکیه‌گاه آوردم روزی که عباسم و دید علی گفت... برای دختراش سپاه آوردم اما زدند آینه رو شکستند دلای سنگی سرش و شکستند دلیل داره اگه زمین می‌خورم آخه عصای پیریم و شکستند میگن که خیمه‌ها کفن ها شدند با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند یه چند تا دخترام رسیدن ولی دیدم شبیهِ پیر زن‌ها شدند اَمون از این موهای خاکستری از این همه گُلای نیلوفری عباسم و حسینم و گرفتند نه مادرم نه حتی نامادری دست رو دلم نذار دلم کبابه شبیه روی سوخته ی ربابه تا وقت مردنش همش می‌پرسید... چرا نذاشتن پسرم بخوابه ربابه و روضه‌ی ما سه شعبه میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟ فرقی داره شیر خواره با علمدار فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟ دست رو دلم نذار دلم شکسته رو مشکِ پاره لَخته‌خون نشسته خونَش خراب شه خونم و خراب کرد هرکی به نیزه‌ها سرت رو بسته غلام آقات شدی ابالفضل سایه سادات شدی ابالفضل هرکسی سهمی از تو رو کَند و برد بد جوری خیرات شدی ابالفضل تیر و چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی مادر چادرشو و روی چشات کشیدی عاقبت انتظار تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلی رو ببینی تیری که از پشت سر تو اومد
کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد
مثل شمعى كنارِ خانه‌ى خود همه دَم او خدا خدا مى‌كرد گريه هايش چه گريه آور بود تا كه عباس را صدا مى كرد روضه خوانىِ او كنار بقيع مى‌زد آتش همه جگرها را روضه وقتى از علقمه مى‌خواند چون شرر بود رهگذرها را روضه‌هاى خرابه را مى‌خواند تا غمِ شام روضه را مى‌بُرد بِينِ بازار خويش را مى‌ديد سنگ جاى رباب هم مى‌خورد آه از لحظه‌اى كه زينب گفت قصه‌ى آب و آب آور را قصه.ى تير و حنجر اصغر اضطرار حسينِ مضطر را از خدا خواست تا زِ داغ حسين قامتش بيشتر هلال كند ملتمس با سكينه او مى‌گفت تا اباالفضل را حلال كند... من بميرم براى اين خانم سرِ پيرى چه بى عصا مانده پسرانش همه شهيد شدند به دلش داغِ كربلا مانده كاش همراه با اباالفضلش راهىِ دشت كربلا مى‌شد مثلِ عباسِ خود براىِ حسين پاسبان بهر خيمه‌ها مى‌شد
وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است تقرّبِ دل عاشق به آه شعله ور است چگونه مُرده بخوانیم آن کسی را که تمام عمر خودش با حسین همسفر است غبار معصیت از دامنش گرفته شود کسی که کاسه ی چشمش ز آبِ دیده ، تر است شبی که سرنشود باحسین وگریه براو همان شبی ست که فرموده اند بی سحر است نماز نافله ی شب بدون اشک حسین عبادتی ست که مانند نخل بی ثمر است فدای خانم محنت کشیده ای که هنوز بقیع از نفس روضه هاش خونجگر است هنوز امّ بنین ، مادر چهار یل است شبیه نجمه و لیلا اگرچه بی پسر است در آفتاب کنار رباب می سوزد شریک شرمِ به جا مانده در دل قمر است ز داغ ماه به ابروش خم نیاورده غم حسین کشیده که دست بر کمر است از آن چهار رشیدی که از کَفَش رفتند تمام دلخوشی اش تکّه های یک سپر است محمد قاسمی
نوکرای ساده تیم ام البنین سر تا پا ارادتیم ام البنین بی بی جانم ما فقیرْ بیچاره ها وقفِ خانوادتیم ام البنین بانويِ خونه ي آقامون علی مَحرم مَحرمه غم هامون علی میتونیم شما رو مادر بخونیم اگه رخصت بده بابامون علی از همه غیر شما خسته شديم به اباالفضل تو وابسته شديم ما مثه عریضه های حاجتیم به پَر کبوترات بسته شديم از شما درس ولایت میگیریم رخصته عرض ارادت میگیریم تو گرفتاریامون برا شما سفره میندازیم و حاجت میگیریم خیلی زشته نوکرات کم بیارن یا توی نوکریشون کم بذارن هدیه میشن به شما تو مشکلات صلواتایی که رد خور ندارن به غم چشمای گریون حسین به دل ساقی دلخون حسین به امید ناامید شدش قسم رومونو نزن زمین جون حسین دلامون هزارتا درد و غم داره ولی باز امید به این علم داره برا کربلا ، گذرنامه ي ما مهر تأئید شما رو کم داره
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ آفتابی دگر از عرش خدا ام بنین آبرو دار همه ارض و سما ام بنین جلوه ی دیگری از فاطمه ها ام بنین ما کجا دم زدن از مدح شما ام بنین چه بخوانیم تو را فاطمه یا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ افتخار همه ی شیردلان شیرزنان نام زیبای شما بر دل عالم ضربان در کرم آنچه عیانست چه حاجت به بیان ابرو و باد و مه و خورشید و فلک تا دم جان همه هستند گدایان شما ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ خادمانت همه ی ایل و تبارم بانو در عزای تو همان ابر بهارم بانو از مزارت چقدر فاصله دارم بانو رو سوی تربت خاکیت میارم بانو که بگیری همه جا دست مرا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ تو بنا هست که از دهر فراتر باشی در همه زندگی ات یاور حیدر باشی مادر ساقی اولاد پیمبر باشی خواستی همدم صدیقه ی اطهر باشی که نداری حرم و صحن و سرا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ مثل زهرا شده ای مادر جمع شهدا نام تو مایه ی فخر همه ی آل عبا علقمه جلوه ی یاری تو از خون خدا تو نبودی ولی عباس تو با دست جدا محشری ساخته در کرببلا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ دلرباتر بود از یوسفیان سیمایش بین سیران عرب نیست کسی همتایش نام زیبای علی نقش به بازوهایش رفته ارباب به قربان قد و بالایش ما کجا وصف اباالفضل کجا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ مشک افتاد زمین و علم افتاد زمین همه دیدند دو دست قلم افتاد زمین وای من پشت و پناه حرم افتاد زمین با اباالفضل تو ارباب هم افتاد زمین بی علمدار شده خون خدا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️ میشد آماده ی گودال همه خنجر ها شد نمایان به سر نیزه سر سرورها دست گردان شده خلخال همه دختر ها خیمه ها سوخت و غارت همه انگشترها تا علمدار تو افتاد ز پا ام بنین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ تویی شهبانوی ماسوا ام بنین فلک خاک مقدم شما ام بنین یقین ابر و باد و مه و خورشید و فلک غلامان عباس تو یا ام بنین عجب دنیایی ، عجب روزایی سر این سفره مهمونم قشنگه دنیام ، رو بال ابرام همینکه از تو میخونم ◾️◾️◾️◾️◾️ سلام خالق به ساحت ام بنین بشر محتاج عنایت ام بنین اگه عباسش به قلب لشکر میزنه گرفته درس از شجاعت ام بنین امیر لشکر ، شبیه حیدر سپهدار کرببلاس دلای بی تاب ، میگن با ارباب بنفسی انت یا عباس ◾️◾️◾️◾️◾️ امیر قربانی فر
🏴سبک نوحه زمینه یا واحد شهادت حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول ام الادب ام الحیا معلمه درس وفا محضرتون میدم سلام ام البنین ام الشهدا اومدی بعد فاطمه خونه ی مولا اما نذاشتی پاتو جای پای زهرا گفتی به حیدر که منم کنیز خونت مادری کردی واسه بچه های زهرا به زینبین و حَسنین تویی که مثل مادری مادرامون بشن فدات ای بهترین نامادری مولاتی یا ام البنین 🏴بند دوم بابت زحمتات خدا گذاشت رو دامنت ثمر داد به تو چارتا گل پسر که یکیشونم شد قمر یاد دادی بی بی ادبو به بچه ها تو که هر چهارتاشون شدن غلام زهرا تو تربیت کردی ابالفضلو که باشه تو کربلا آب آوره خِیام زهرا آرزوت این بود که واسه فاطمه خُدام بشن فدای زینب و حسین باشن و خوشنام بشن مولاتی یا ام البنین 🏴بند سوم تا خبره شهادته گل پسراتو شنیدی شکرخدا کردی و بعد حال حسینو پرسیدی تا دیدی زینبو که قد خمیده اومد همونجا امید تو بی بی ناامید شد ام البنین نگیر سراغی از حسینت بعد ابالفضلت حسینتم شهید شد غمی تو دلهامون نبود بی بی تا عباس تو بود تا اینکه عباس تو رفت تو حرم امنیت نبود واویلا ام بی بنین 🏴بند چهارم به من نگید ام البنین که هستم ام بی بنین دیگه ندارم نور عین چجور بمونم بی حسین ام البنین بذار برات روضه بخونم تو که نبودی کربلا کنار گودال نبودی که ببینی خنجرو رو حنجر جسم حسینتو ندیدی که گلدمال سر از حسینتو جدا کردن زدن رو نیزه ها رو خاک داغ کربلا شد تن بی سرش رها غریب مادر یا حسین ۱۴۰۲/۱۰/۰۱ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی