#نوحه
#زمینه
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
از هجرت رضا جان
محزون و غمینم
من چشم انتظارم
رویت را ببینم
آواره شدم از
عشقت ای برادر
مانده بر ره تو
چشم خیس خواهر
واویلا واویلا
بین اهل عالم
جز تو کَس ندارم
مظلومانه تنها
من جان می سپارم
ماندم بین راه و
رویت را ندیدم
در اوج جوانی
از غصه خمیدم
واویلا واویلا
بعد از تو مدینه
سرد و بی صفا بود
روز و شب برادر
ذکرم یا رضا بود
کاش آیی کنارم
در این بیقراری
یک لحظه سرم را
بر زانو گذاری
واویلا واویلا
مجتبی صمدی شهاب
#زمینه
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها به سبک دست خالی مو نبوس ▪️
جون رسیده رو لبام
لحظه های آخره
چشم خیس خواهرت
خیره مونده بر دره
یا رضا بیا تا آروم بگیرم
بیا تا تو رو ندیده نمیرم
دنبال تو داداش شدم آواره
از هجر تو چشام داره میباره
ای جان من رضا همه ی عمرم
فاطمه بودم ولی
توی قم تو کوچه ها
گیر نیفتادم دیگه
زیر مُشت و دست و پا
کشیدن علی رو با بند و کلاف
تو کوچه مادر و زدن با غلاف
زهرا نفس نفس زد و پرپر زد
پرپر مقابل چشم حیدر زد
ای جان من رضا همه ی عمرم
خیر بده خدا به این
مردمون با وفا
یار بودن اینا واسه
خواهر امام رضا
رو سرم یه عالمه گُل پاشیدن
همه شون به کمک من رسیدن
اما بیاد شام جون میاد بر لب
بارون سنگ اومد رو سر زینب
ای جان من رضا همه ی عمرم
مجتبی صمدی شهاب
#زمینه
#شور
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ای خواهر امام رضا یا حضرت معصومه
شفیعهء روز جزا یا حضرت معصومه
..............
تو زنسل مرتضایی
معدن جود و سخایی
عمّه ءصاحب زمان و
زینب امام رضایی
ای مزارت رشک رضوان
ای امید نا امیدان
بی بی کریمه ای ، ای
خواهر شاه خراسان
سینه ات سینای غمها
خاک تو قبله گه ما
ای ثواب طوف کویت
همطراز قبر زهرا
ای تجلّی گاه کوثر
تو شفیعه ای به محشر
به فدایت نرسیدی
بهر دیدار برادر
بین ره ز غم شکستی
از بلا ز پا نشستی
عاقبت از غم هجران
تو به دنیا دیده بستی
مجتبی صمدی شهاب
به جز از دوری هجران تو ، گریان نشدم
من اسیر غم و اندوه فراوان نشدم
از سر بام همه گل به سرم ریخته اند
از عبورم ز سر کوچه پشیمان نشدم
نه تنم نه کف پایم اثر از زخمی نیست
زخمی از کعب نی و خار مغیلان نشدم
خاطرت جمع کسی سنگ نزد بر رویم
خاطرت جمع که من پاره گریبان نشدم
بازهم شکر که دوروبر من دف نزدند
بازهم شکر در این شهر پریشان نشدم
چادرم زیر لگدهای کسی گیر نگرد
زیر یک چادر پاره شده پنهان نشدم
خواهرت را سربازار نبردند رضا
وسط هلهله و رقص که حیران نشدم
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#محمود_اسدی
غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من
ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده
به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم
بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم
میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار
خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم
سخنزکینه وبغضعلی(علیهالسلام)در اینجا نیست
به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست
به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده
اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو
اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم
عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست
مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#محمود_اسدی
هم فاطمه هم دخت ولی الله است
در قم به زیارتش شتابان ماه است
آن لاله ی عشق زود پرپر می شد
افسوس که عمر لاله ها کوتاه است
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#امیررضا_فرجوند
معصومه با زینب عزایش فرق دارد
اصلا تمام روضه هایش فرق دارد
خیلی شبیه عمه جانش بود اما
مهمانی و مهمانسرایش فرق دارد
می شد زاستقبال شهر قم بفهمی
مهمان که زن باشد برایش فرق دارد
دور و برِ معصومه را زنها گرفتند
قم غیرت و شرم و حیایش فرق دارد
با احترام او را به بیتالنور بردند
چون دختر زهراست جایش فرق دارد
اینجا یهودی نیست خاکستر بریزد
با شام حتی کوچه هایش فرق دارد
اینجا سر کوچه تماشایش نکردند
اما عقیله ماجرایش فرق دارد
بر روی نی راس برادر را ندیده
با عمه حتی وااخایش فرق دارد
خیلی اذیت شد به شهر کوفه اما
شام بلا درد و بلایش فرق دارد
با هر چه می شد میزدند اما رقیه
میگفت سیلی بی هوایش فرق دارد
با دیدن اصغر رباب از حال میرفت
بین اسیران وایوایش فرق دارد
میگفت لالایی نخواب از نی میافتی
این دفعه مادر لای لایش فرق دارد
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#عبد_الحسین_میرزایی
گل بود که میریخت سر خواهر سلطان
هم صحبت معصومه نشد مرد در ایران
نه گرمی آفِتاب نه سوز عطش بود
دادند به او خانه در باغ و گلستان
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#بهمن_ترکمانی
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله پس در نشدی
فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت
گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید
تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود
قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد
دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد
هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت
او که جای همه با ظلم شده رودر رو
یک نفر نیست که احوال بپرسد از او
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها