#وفات_حضرت_ابوطالب_علیه _السلام
ابوطالب گل روی زمین بود
صفای بیت ختم المرسلین بود
سپهر دین حق را چون ستاره
به بحر دین حق در ثمین بود
صفای خانه ی ختم النبیین
میان اهل دل او بی قرین بود
پیمبر پرورش در بیت او یافت
تمام هست ختم المرسلین بود
پذیرفته به دل دین محمد ص
میان اهل ایمان برترین بود
ابوطالب چو پیغمبر گل دین
میان مردم مکه امین بود
همیشه بود یار دین و قرآن
به راه دین ،عزمش آهنین بود
همیشه یاور ختم رسل بود
چو حیدر حامی دین مبین بود
میان جمع اصحاب پیمبر
ابوطالب چو حیدر بی قرین بود
چو یاران صدیق ختم رسل
ز اسرار پیمبر خوشه چین بود
تمام عالم هستی فدایش
که باختم رسل او همنشین بود
اگرچه هستی اش را در رهش داد
همیشه از پیمبر شرمگین بود
برفت از دار دنیا با دل خون
پیمبر از غم داغش حزین بود
همه گریان ز داغش گشته امروز
که او راهی سوی خلدبرین بود
نوشته این (رضا) از غربت او
قلم هم بهر داغ او غمین بود
#نوحه_وفات_حضرت_ابوطالب_ع
ابوطالب برفت از دنیا
سوزد از داغ او مصطفی
زند بر سر و سینه طاها
واویلا واویلا واویلا۲
از پیمبر حمایت کرده
محبت بی نهایت کرده
بسوزد خاتم الانبیا
واویلا واویلا واویلا۲
پیمبر از غمش خونجگر
غمش زد به جان او شرر
بسوزد از غمش مرتضی
واویلا واویلا واویلا۲
پیمبر از غمش می سوزد
ز داغش شعله می افروزد
مکه گردیده ماتمسرا
واویلا واویلا واویلا۲
گلی از گلشن آل الله
مونس و جان رسول الله
بهر او پیمبر در عزا
واویلا واویلا واویلا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ابوطالب_ع
#نوحه_وفات_حضرت_ابوطالب_ع
عموی ختم مرسل،رفته امشب ز دنیا
زین غم و رنج و حرمان،خونجگر گشته طاها
رفت ابوطالب سوی الله
آجرک الله رسول الله
ابوطالب نموده،از پیمبر حمایت
شده با دست احمد،چون خدیجه هدایت
رفت ابوطالب سوی الله
آجرک الله رسول الله
حامی دین و قرآن،پدر مرتضی بود
در همه عمر خود او،یاور مصطفی بود
رفت ابوطالب سوی الله
آجرک الله رسول الله
زین مصیبت چو حیدر،قلب احمد شکسته
دیده گریان و غمگین،در عزایش نشسته
رفت ابوطالب سوی الله
آجرک الله رسول الله
بعد داغ عمویش،صبر احمد شده کم
ریزد اشک دمادم،قامت او شده خم
رفت ابوطالب سوی الله
آجرک الله رسول الله
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ابوطالب_ع
#مبعث
از خاک تا به خاک تربت فرق دارد
جنات هم جنت به جنت فرق دارد
ما سعیمان این است این شبها نمیریم
در مسلک عاشق ریاضت فرق دارد
پایی که مشهد میرود رفته مدینه
هرچند به ظاهر مسافت فرق دارد
هرروز مبعوث نماز صبح صحنیم
پبش رضا صور قیامت فرق دارد
یک غار کوچک عرش را جاداده در خود
با چشم باطن وسع و وسعت فرق دارد
وقتی وظیفه گفتن از اوصاف مولاست
پس مطمئنا این نبوت فرق دارد
یا ایها المزمل از جا زود برخیز
حرف از علی شد باز آقا زود برخیز
چهل سال رفت و نوبت پیغمبری شد
حالا در این ام القری چه محشری شد
خواندی به محض این بسم رب زهرا
فورا لبت از ذکر کوثر کوثری شد
قرآن بخوان که دوره غربت تمام است
قرآن بخوان دوران مرگ کافری شد
هر ایه شانی از علی را داشت باخود
یعنی که قرآن هم از اول حیدری شد
از ان زمانی که سرت بر پای مولاست
تاج سر شیعه عجب تاج سری شد
از عالم زر پیشمرگت بود آقا
از عالم زر کار حیدر حیدری شد
پرواز یعنی یاعلی و یا محمد
اعجاز یعنی یاعلی و یا محمد
راحت برو راحت بیا هرجا علی هست
اصلا چرا احساس غربت تا علی هست
فورا برو بتخانه را ویران سرا کن
حالا که روی شانه ات اقا علی هست
بفرست از مکه بیاید تا مدینه
باشد خیالت جمع از زهرا!علی هست..
سنگ جنون خوردی ازین و آن اگرچه..
مجنون تویی در رتبه لیلا علی هست
در دره گیر افتاده ای آرام هستی
یاران اگرچه رفته اند اما علی هست
خورشید را هم چند ساعت جابجا کرد
مث تو سکاندار این دنیا علی هست
خورشید شد حتی به شب تابید حیدر
راحت میان بسترت خوابید حیدر
اینروزها اشکی روان داری دوباره
چشم تر و قدی کمان داری دوباره
مستوره ها در بین هر محمل نشستند
دلشوره ی یک کاروان داری دوباره
مانند آن بعضی که زینب در گلو داشت
بغض گلویی بی کران داری دوباره
اکبر کنار دست زینب ایستاده
حسرت به این تازه جوان داری دوباره
روبنده ها برروی صورت ها نشسته
روضه برای دختران داری دوباره
سقا بروی دوش مشکش را گرفته
داغ قد این پهلوان داری دوباره
داغی به یاد ازدحام کوچه بازار...
از خنده و زخم زبان داری دوباره
آقا دگر باغ و بهارت رفتنی شد
ارامش این روزگارت رفتنی شد
سید پوریا هاشمی
#مبعث
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفتهام از یک عصاره بنویسم
عصارهای که رسید و زمین به آب رسید
عصارهای که چکید و شراب ناب رسید
در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود
تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود
بقای نسل بهتدریج رو به پستی بود
بنای بتکدهها حُکم چیرهدستی بود
تمام نور رسید و جهان چراغان شد
رسید و یکشبه یک طایفه مسلمان شد
بهگوش باش خداوندگار گمراهی
رسیدهاست سحر در پسِ شبِ واهی
وزیده است نسیم خوش سحرگاهی
به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی
خبر رسیده که موسی به نیل آمده است
خبر رسیده دوباره خلیل آمده است
خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید
به خلق جاذبۀ روی عشق مینازید
خجالت از نَفَس سرد ماه میبارید
به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید
خدا به چهرۀ او دین راستین میگفت
به آفرینش خود، باز آفرین میگفت
به سردی نَفَس آدمی حرارت داد
زمین خشکِ هوسباز را طراوت داد
به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد
به مادّیّت این خاک، معنویّت داد
برای کسب شرابش زمین سبو میشد
جهان به یُمن قدمهاش، زیر و رو میشد
دو قطره اشک محمد، دوسال باران بود
رسول میشود از بس به فکر انسان بود
شکست خوردۀ این روزگار، شیطان بود
و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان بود:
دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد
حمید رمی
#مبعث
واژه ها را زیر و رو کردیم پیدایت کنیم
در حریمِ عشق باشیم و تماشایت کنیم
یک مسمّط مدح نذرِ رویِ زیبایت کنیم
گوشِ جان را آشنا با ربّناهایت کنیم
میهمان کن در حرا ما را به همراهِ خودت
در مسیرِ روشنِ سیرِ الیَ اللهِ خودت
بیشتر قرآن بخوان تا بیشتر شیدا شویم
از حرا پایین بیاییم و پر از معنا شویم
بگذریم از حرفها و در عمل والا شویم
عیدِ بیداری شده جا دارد از جا پا شویم
تو بخواهی از زمین تا عرش بالا می رویم
زیرِ چترِ پرچمِ اِنّا فَتَحنا می رویم
آسمان مبهوتِ قرآن خواندنِ پیغمبر است
دیدنِ لبخندِ بانویِ دو عالم محشر است
اولین لبّیک گویِ دین و ایمان حیدر است
بهترین مزدِ محمّد آیه هایِ کوثر است
شد اَمینِ اُمِّیِ این شهر ختم المرسلین
عیدِ دینداری مبارک یا امیرالمؤمنین
کیستی یا مصطفی که در رکابت مرتضاست
جانشین و جانِ شیرینِ شما مولایِ ماست
اولین قربانیِ راهِ تو خیرالاولیاست
همسرت اُمُّ الفضائل دخترت خیرُالنّساست
دینِ حق را برده زحمتهایِ احمد زیرِ دِیْن
می برم دل از شما با نغمه یِ جانم حسین
دلبرم را دوست دارم دلربا را بیشتر
می کنم تعقیب احکامِ ولا را بیشتر
هر چه آقا می شناسم من شما را بیشتر...
در تو می بینم امامِ کربلا را بیشتر
گنبدِ خضراء شده رویایِ خوابِ هر شبَم
ندبه خوانِ کربلا و جان نثارِ زینبم
حسین ایمانی
#مبعث
خرمن غصه ها شرار گرفت
سوز را حملهء بهار گرفت
سینهء سبزه ها قرار گرفت
بلبل از پای غنچه خوار گرفت
شجر وحی برگ و بار گرفت
همهء سنگها قمر شده اند
زیر پایش تمام زر شده اند
باد و باران رفیق تر شده اند
بی پسرهایمان پدر شده اند
تا توسل به زلف یار گرفت
در سماوات بوی گل پیچید
غنچه ای باز شد نسیم وزید
شک ندارم که باغبان خندید
او که خندید آسمان خندید
آسمان عطر نوبهار گرفت
حق بنا داشت سینه خلق کند
بهر خلقت زمینه خلق کند
بعد از آن هم مدینه خلق کند
تا که یک بی قرینه خلق کند
قدرتش را خدا به کار گرفت
غمزهء دل فریب میگیرد
چشم مستش حبیب میگیرید
عطر و بویش عجیب میگیرد
از خدا نصفه سیب میگیرد
دخترش از خدا انار گرفت
جانشین خداست روی زمین
دخترانش تمام پرده نشین
ثقلینش جواز خُلد برین
حب اولاد اوست حصن حصین
دور شیعه نبی حصار گرفت
ما که نه هود و نوح و یحییٰ هم
یوسف و سام و شیث و موسی هم
همه هستند مخلصش باهم
شک ندارم دم مسیحا هم
از نفس هاش حکم کار گرفت
احمد و خاتم و رسول امین
مصطفی و مُزَمِّل و یاسین
سیدالکائنات و هادی دین
اُمّی و أبطحی و شمس مبین
چقدر نام مستعار گرفت
مصطفی کیست؟ گوهر نایاب
مصطفی کیست؟ بهترین ارباب
مصطفی کیست؟ شوکت محراب
در اُحُد قند در دلش شد آب
تا علی(ع) تیغ ذوالفقار گرفت
مصطفی کیست؟ حق پرست خدا
مصطفی کیست؟ مستِ مست خدا
بهترین است.. ناز شصت خدا
عید مبعث که شد ز دست خدا
بیرقش را طلایه دار گرفت
شب معراج مست صهبا رفت
ذکر حیدر شنید هر جا رفت
در غدیر از دلش محن ها رفت
و یدالله تا که بالا رفت
دین جاوید اعتبار گرفت
عماد بهرامی
#مبعث
قرآن به جز او بر کسی نازل نمی شد
دیــنِ خدا با هیچکس کامِل نمی شد
دیگر کسی غیر از رســولِ مهربانی
یک لحظه در غارِ حَرا داخِل نمی شد
باران نمی بارید بر این دشـــتِ مُرده
جادویِ جهلِ مشــرِکان باطِل نمی شد
پیغمــــبرِ ما " رحمتُ لِلعالمین " بود
این وصف را جز او کسی شامِل نمی شد
تاریــــخ می داند بدونِ رنـــج هایش
گنجینه ی صُلحِ بَشــر حاصِل نمی شد
اسلام اگر دینِ خشونت بود و شمشیر
حقّی برایِ دیــــگران قائِــل نمی شد
روز احُد پیغمـــبری تنهـــا نمی ماند
دیگر فلانــــی آن قدر بُزدِل نمی شد
تنها علی ماند و علی ماند و علی ماند
یک لحظه از پیغـــبرش غافِل نمی شد
من کنتُ مولا...بعدِ من مولاست مولا
یعنی امیری چون علی عادِل نمی شد
یعنی اگر حق با کسی غیر از علی بود
قبله کمی ســمتِ نجف مایِل نمی شد
بی پرده می گویم برادرهایِ دینـــی :
اسـلام با غیر از علی کامِــل نمی شد
ابراهیم زمانی
#مبعث
از بعثت تو هر دلِ آلوده صفا یافت
وز رحمتِ تو هر دلِ بشکسته دوا یافت
با یک نَفَسِ قدسیِ تو.. آیتِ ایمان
جانهای جراحت زده هم باز شفا یافت
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
این خاک ز الطافِ شما قربِ سما یافت
جبریل ِ امین در پی یک فرصت و می گشت
با امر خدا نور تو در غار حرا یافت
اقرأ..تو بخوان نامِ خداوندِ کریمت
از ذکرِ خدایی ِ تو قلبم چه جلا یافت
اقرأ..تو بخوان آیه ی توحیدی قرآن
از دُرِ کلامت چقَدَر سینه نوا یافت
ای تاجِ سرِ ختمِ رسولانِ الهی
با دین تو انسانِ ستمدیده رها یافت
دستور خدا بود به تکمیلِ رسالت
حیدر به وَصایت..لقبِ شیر خدا یافت
بی شاهِ ولا ..آینه تکمیل نمی شد
«اسلامِ محمّد» ز علی حسّ بقا یافت
صدشکر کهدر خطِّ امیر الامراییم
شیعه همه جا با نفست ارج و بها یافت
محسن راحت حق
#مبعث
برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد
بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد
فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت
نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد
همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان
نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد
تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت
برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد
گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی
زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد
تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم
به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد
به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی"
در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد
برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری
نموده است به صوتِ علی خطاب محمد
علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس
عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد"
به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد
گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_وآله
#مبعث
#عاصی_خراسانی