eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
127 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
  حسرت روز و شبم روی شما را دیدن چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن وسط گریه‌ی این وصل کمی خندیدن پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟! به روی صورت ما زلف رهایی برسد اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است بی‌خبر بودنِ از حال نگارم سخت است سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است یا که می‌میرم و جسم و کفنم می‌پوسد یا که روزی لب من پای تو را می‌بوسد آشنای دل ویرانه‌ی من تنها تو پس مصفی شدن کلبه‌ی این دل با تو دل نبستم به کسی جان خودم الا تو سائلم...بی‌سر و پایم به خدا اما تو شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است شرح این جمله خودش چند سری دیوان است ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی در سیاهی زمان راه سعادت هستی راه گم کرده‌ام ای شاه بیا کاری کن من پناهنده شدم... باز مرا یاری کن به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند به نواهای علی در دل هرشب سوگند به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند به پریشانی و حیرانی زینب سوگند منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد محمد جواد شیرازی
بَهرِ دَقُّ الباب، بابُ الله کو؟ بر حقیقت، منبع آگاه کو؟ صبح را خورشید، شب را ماه کو؟ گُم شده آدم؛ خدایا! راه کو؟ اَینَ خَتمُ الاَوصیا، خَتمُ الحُجَج؟ در پس ابر است خورشید یقین بس که مهجور است قرآن مُبین گَردِ بدعت‌ها نشسته روی دین پُر شده از ظلم و از ظلمت، زمین تا ثریّا رفته این دیوار، کج آه! در تصمیم، جازم نیستیم با امامِ خود، مُلازم نیستیم در دعاها فکر قائم نیستیم مرد "مِکیالُ المَکارم" نیستیم پُر شدیم از انحراف و از عِوَج اَلاَمان از سختیِ دورانمان نَفْس می‌تازد درون جانمان می‌کِشَد ابلیس در عصیانمان گُرگ بر ما تاخت؛ کو چوپانمان؟ اَلاَمان از حالتِ عُسر و حَرَج یک طرف ترس از عَدَم غوغا کند یک طرف ظلم و ستم غوغا کند یک طرف فقر و اَلَم غوغا کند یک طرف پوچیّ و غم غوغا کند گشته حال و روزِ این دنیا فلج چون که باشد تیغ مُصلِح، تیزِ تیز می‌شود اِلحاد و اهلش ریز ریز می‌شود اسلام و اهلِ آن عزیز می‌کند پیدا بشر، راهِ گُریز ربّنا! "عجّل لِمَولانَا الفَرَج " محمد علی نوری
بیا یابن الحسن ما بی قراریم کسی را جز تو یا مهدی نداریم کجایی کعبه ی آمال عشاق که ما در انتظار تو نگاریم توی حصن حصین کل عالم همه بی تو درون یک حصاریم تمام صبح و شام و روز و شبها به یاد تو ز لطف کردگاریم کجایی ای گل بستان عصمت بیامهدی که مادر انتظاریم همه در انتظار دیدن تو به راه عشق تو ما جان‌نثاریم بیایابن الحسن، ذکر لب ماست تمام جمعه ها با این شعاریم همه آماده بهرجانفشانی به درگاه شما خدمت گذاریم خداداده دو عالم را به دستت به پیش تو همه بی اختیاریم تویی آخر گل باغ ولایت ولی ما در گلستان توخاریم بیا ای یوسف زهرای اطهر که ما بر درد هجرانت دچاریم بیا ای ثانی حیدر ز غربت که ما در انتظار ذوالفقاریم تو گر آیی جهان گردد گلستان کنار تو همه باغ و بهاریم درون سینه ها،مهدی زهرا به جز مهر و ولای تو چه داریم تمام افتخار ما ولایت به نام توست ما با اعتباریم کسی جز تو در عالم یار ما نیست دعای توست ما با اقتداریم در این برهه که عالم در تباهی است به کشتی نجات تو سواریم چو سالار شهیدان ره عشق به راه دین و قرآن استواریم ز لطف خالق یکتا همه عمر کنار سفره ی تو ریزه خواریم برای دیدن روی چو ماهت تمام جمعه ها چشم انتظاریم (رضایم) این بودهردم نوایم بیا یابن الحسن ما بی قراریم حاج رضا یعقوبیان
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی در اگر باز نگردد نروم باز بجائی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی تو کریمی و  دو صد کوه به یک ببخشی من بیچاره چه سازم که ندارم پر کاهی سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم به بهشتم ندهم گر بدهی شعلۀ آهی سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی چو بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی چون پسندی که فرود آوری اش در دل آتش این جبینی که به خاک تو فرود آمده گاهی سخن از وسعت عفوت نتوان گفت که فردا جرم کونین به پیش کرمت نیست گناهی دست «میثم» تو بگیر از کرم خویش که باشد همچو کوری که نشسته است به غفلت سر چاهی استاد حاج غلامرضا سازگار
برای دیدن روی تو ناله ها دارم خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم تمام سوز دل من ز ناله های شماست ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم گدائی در این خانه آبروی من است به نام توست اگر ذره ای بها دارم به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه... ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم الا امیر سحر ای مسافر صحرا امید وصل تو را بین هر دعا دارم به کام خویش چشیدم غم جدایی را نشان رحمتی از یار آشنا دارم مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم بدست خود بده خرج زیارت ما را هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم قاسم نعمتی