eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6028346050043976150.mp3
4.28M
بند1️⃣ همیشه بی چون و چرا / می‌گم علی امام‌مه پای ولایتِ آقا / شاه رگ‌مو بِدم کمه یه جور علی علی می‌گم / تا که بخنده فاطمه بخدا کارو بارمه - همیشه دست مرتضی به خودم اومدم دیدم - که شدم مست مرتضی این همه آقایی / والا ایولله داره هیبتِ مولایی / والا ایوالله داره شاه و سرداره علی - جذبه داره علی این همه گیرایی / والا ایولله داره (یاحیدر ، علی‌مولا) بند2️⃣ همیشه حق با علیِ / چونکه علی معَ‌الحقه وصیِ بعد مصطفاست / همیشه شاه مطلقه همبازی با یتیما شد / اونی که شیر خندقه یه‌جوری این محبتش - تُو دل شیعه ها نشست که شدن کُلّ شاعراش - واسه مدحش قلم به‌ دست اینکه مرد مرداست / والا ایولله داره همنشینِ زهراست / والا ایولله داره عشق مولا فاطمه - ذکرش هرجا فاطمه عشق شون بی‌همتاست / والا ایولله داره (یاحیدر ، علی‌مولا) بند3️⃣ تموم دنیا یه طرف / ایوون مولا یه طرف به این امید میرم عراق / تا که برم صحن نجف به والله تُو حرم میشه / غصه و غم‌ها برطرف می‌بینم نور گنبدُ - دل من بی‌تاب میشه روبرو ایوون طلاش - تُو دلم قند آب میشه حرمه؟ یا جنّت / والا ایولله داره سریع میده حاجت / والا ایولله داره نجف اوج لذته - هرکی اونجا راحته مولا از این بابت / والا ایولله داره (یاحیدر ، علی‌مولا) 🖍️شاعر و نغمه پرداز:
بند اول کعبه واست میخوره شکاف علی این جهان گرد تو در طواف علی خدا تار و پود عالمو که بافت بوده دستت یه سره کلاف علی حب تو داشتن به شرف برمیگرده ناخلف بیاد پیشت خلف  برمیگرده وادی السلام تو صورت قبر کشیدم آخرش روحم به نجف برمیگرده در نابه حیدر اصل ثوابه حیدر من باید خاکی باشم ابوترابه حیدر ربه فیه تجلی و ظهر یعنی که یک جا هرچی داشته رو داده خدا به حیدر بند دوم زندگیه منو میسازه نجف واسه ی مستی سر آغازه نجف وقتی که مولا ابالعجائبه نداره تعجب اعجازه نجف ظلمتم بیاد نجف پر نور برمیگرده گندم از دم ضریح انگور برمیگرده سر خاک من بهم قول نجف رو بدین ببینین چطور تنم از گور برمیگرده ازلیه حیدر لم یزلیه حیدر قاهر العدو و والی الولیه حیدر معجزه نیس که مسیح مرده رو زنده کرده وقتی که بلد بوده ناد علیه حیدر بند سوم بی علی فتح الفتوحی نمیشه بی  اجازش قبض روحی نمیشه اسدالله تا که هس روی زمین خلیفه یک بز کوهی نمیشه اون که از ابهتش خورشید برمیگرده از غروب به اونجا که تابید برمیگرده من برای دیدنش منتظرم بمیرم دم مردنم بهم امید برمیگرده جبروته حیدر اصل قنوته حیدر قربونش برم مسیر ملکوته حیدر شهدا احیا،عند ربهم یرزقون به خدا قسم که حی لا یموته حیدر ✍🏻محراب ماکوئیان
بند اول از رضایتش خدا راضیه بی ولایتش نمازم حقه بازیه قاسم الجنان قاسم الجحیم حتی روز محشرم مرتضی قاضیه علی یا اباحسنین پیر جنگ حنین ضربه ی تو شها افضل از ثقلین نخل پر ثمره ربه یا بشره؟ حالا دشمن اون در پی پدره من نمیگم اینو که سنیا میگن علی فتاح بی بدیل خیبر بود اون زمانی که خود عمر فراری شد اون که تو دل خطر مونده بود حیدر بود علی مولا(دم) بند دوم حقه با علی علی با حقه علی نیس خدا ولی از خدا مشتقه بعضیا مثه بز فراری ان تویه غزوه ها علی حامله بیرقه علی ای شرف به مکان چل مکان یه زمان ای تو نور وضو ای تو روح اذان ای شه عربی به عجب نسبی همنشین بتول ای تو نفس نبی من نمیگم اینو که سنیا میگن تویه لیله المبیت جای نبی بوده بذا راحتت کنم به اون سه تا لعنت آخه کی تو این جهان مثل علی بوده؟ علی مولا(دم) به قلم: محراب ماکوئیان
بسم الله الرحمن الرحیم یا مرتضی علی موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه... ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟  فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست دین من است دین ابو طالب ای جهان این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات عالم کجا و نفس پیمبر شناختن باید روند در پی قنبر شناختن کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود راهی نمانده است به غیر از غلاف‌ها آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک با عَمرو وَد پرید سر ائتلاف‌ها دست خدا نوشت امیرِ همه علی است با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... عشق و شور و شوق اگر در آستین داریم شُکر حال اگر با های و هویی آتشین داریم شُکر قبله‌ای عین‌ُالیقین حقُ‌الیقین داریم شُکر در نجف هفت آسمان را در زمین داریم شُکر از دو عالم ما همین تنها همین داریم شُکر از دو عالم  یک امیرالمؤمنین داریم شُکر ماهِ نو با یادِ تیغِ آبدارش کج شده آسمان اصلا به عشقِ ذوالفقارش کج شده ذوالفقارش کج شده عالم مدارش کج شده و زمین در زیر پای شهریارش کج شده از کجیِ ابرویش محرابِ دین داریم شُکر هرچه داریم از امیرالمؤمنین داریم شُکر قبل از اینها که فقط تنها خدا بود و خدا قبل‌تر - از قبل از اینها - مرتضا بود و خدا گفت در معراج دیدم هرکجا بود و خدا هرکجا رفتم علی در انتها بود و خدا نَفسِ احمد نَفسِ زهرا را یقین داریم شُکر یک نَفَس گوییم امیرالمؤمنین داریم شُکر عقل حیران است مدحش را شجاعت خوانده است عشق در بُهت است و وصفش را قیامت خوانده است پیشِ او جبریل عمری درسِ حیرت خوانده است با علی گویا خدا عقدِ اُخوت خوانده است نقشِ  ایوانِ طلا را بر نگین داریم شُکر ذکر مولانا امیرالمؤمنین داریم شُکر در دل آتش زده شوقش نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما* بر سر این سفره تنها ، آب و نان داریم ما ما علی داریم و دیگر هیچ ، آن داریم ما از پدر نان حلالی دلنشین داریم شُکر آی مردم ما امیرالمؤمنین  داریم شُکر رمزِ اَنزَلنا علی و سِرِّ اَرسلنا علی کعبه‌ی احمد علی و قبله‌ی زهرا علی باعلی رفته است تا حق هرکه رفته تا علی لا هوَ الا هوَ یا لاعلی الاعلی از میان خوبرویان دست چین داریم شُکر یازده نور از امیرالمؤمنین داریم شُکر ذوالفقارِ خم ببین ، سر پشت سر انداخته صد سپاه اینجا سر و تیغ و سپر انداخته آنقدر از جنگویان  آنقدر انداخته باز عزرائیل را در دردسر انداخته مدح او را بِینِ میدان بیش از این داریم شُکر مرد مردان و امیرالمؤمنین داریم شُکر هرکه صید چشم او شد تیر می‌خواهد چکار کشته‌ی عشق علی شمشیر می‌خواهد چکار حق بده دیوانه‌اش زنجیر می‌خواهد چکار با مریض او بگو تدبیر می‌خواهد چکار نسخه‌ای از دست جبریل امین داریم شُکر بینِ غمها یاامیرالمؤمنین داریم شُکر حال ما وقتی گرفته یک زیارت کافی است مستِ ایوان نجف را یک اشارت کافی است برگ کاهیم و فقط یک لحظه غارت کافی است از خوشی‌ها گوشه‌ی دنج اسارت کافی است حسرت خاک حرم را بر جبین داریم شُکر چشم بر لطفِ امیرالمؤمنین داریم شُکر با جزامی‌ها نشست و پیششان خرما گذاشت لقمه‌ها را دردهانِ مردِ نابینا گذاشت ظرف شیری را به دست کودکی تنها گذاشت مرکب طفلان شد و بر روی دنیا پا گذاشت  دست اگر خالی  ولی حبل‌ُالمَتین داریم شُکر ما کرم را از  امیرالمؤمنین داریم شُکر اینکه شبها می‌برد بر دوش ، خرما را علیست اینکه دارد می‌کشد غمهای زهرا را علیست آنکه با خود می‌برد اندوهِ دنیا را علیست آنکه روشن می‌کند تکلیفِ فردا را علیست مردمی دلداده در این سرزمین داریم شُکر کهنه عهدی با امیرالمؤمنین داریم شُکر شیعه یعنی ذوالفقار و راه حیدر مانده است شیعه یعنی که علی آنسوی معبر مانده است شیعه یعنی فتح ما یعنی که خیبر مانده است شیعه یعنی جای پای مالک اشتر مانده است پیش رو  مردی از آفاق یقین داریم شکر شُکر فرزند امیرالمؤمنین داریم شُکر *صائب‌تبریزی حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... اینکه اینگونه پَرش ریخته جبرائیل است اینکه این گونه نَفَس میزند عزرائیل است ملک الموت تماشاگرِ جولانِ که است ؟ آسمان مات و زمین دست به دامانِ که است ؟   یک اَبَر مرد رسیده است که تسبیح کُنَد  تا خدا باز در این معرکه تفریح کُنَد  وقتِ رزمش شده و بر درِ خیبر رفته به گمانم که خدا حوصله‌اش سر رفته اینکه از عرش  زمین آمده تصویرِ خداست اینکه با نعره درآمیخته تکبیرِ خداست قبله-خود را به سوی او متمایل کرده چشمِ بد دور که یک تیغ حمایل کرده با همان تیغِ دوسر سر به سرآورده علی عرقِ  هرچه که کُفر است درآورده‌ علی حلقه‌ی در که به سرپنجه‌ی مولا اُفتاد آن چنان کَند که در ، در تَهِ دنیا اُفتاد آن چنان کَند که خیبر زِ دیارش در رفت آنچنان کَند زمین هم زِ مدارش در رفت مات جبریل  فقط دیده به دَر دوخته بود دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود گفت با فاطمه این کیست خدا  یا حیدر گفت لاحول و لا قوة الا حیدر گفت این کیست چنین شیر جگر گفت: علی که بشر میشود اینگونه مگر گفت: علی آینه آینه او جلوه‌ی باقی دارد با نبی تا اَبَدُ الدَهر طلاقی دارد دستِ ما نیست که مست از جَزَواتی کردیم  باز هم ذکرِ علی گفته و قاطی کردیم چیست در زمزمه‌ی صبحِ مسیحایی‌ها چست آوای بِرَهمَن ؛ دمِ بودایی‌ها  کیست پنهان شده در پرده‌ی لالاییِ عشق  چیست در نغمه‌ی آرامِ اهوراییِ عشق  همه با هر ضربان باز علی می‌گویند به همه رنگ و زبان  باز علی می‌گویند همه در سینه‌ی خود طورِ علی را دیدند همه در فطرتِ خود نورِ علی را دیدند همه با نغمه‌ی مرغانِ سحر می‌خوانند  ها علی بشر کیف بشر می‌خوانند امشب از شوقِ علی میل تَغَزُل دارم غرقِ حافظ شدم و حال تفال دارم در نمازم خَمِ ابروی تو عقلم را بُرد یک علی گفتم از خاطرم عالم را بُرد یک علی گفتم و دیدیم هیاهویش را که خداوند تراشیده دو اَبرویش را در ازل پرتوِ حُسنش زِ تجلی دَم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رُخش دید مَلَک تاب نداشت خواست از عرش بیاید که فلک تاب نداشت دید حق کعبه که قامت نتوانست کشید آسمان بارِ امانت نتوانست کشید الغرض هرچه خدا داشت فدای او کرد  یاعلی گفته و ایوانِ نجف را رو کرد حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد که می‌خواهد علی تنها امیرالمومنین باشد خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت "صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت رُطب‌های نجف وقتی دهان‌ها را به آب انداخت ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت صُراحی می‌کشم وقتی  شرابش اینچنین باشد دلم مست است تا ساقی  امیرالمومنین باشد علی منظور از مِی‌ها از این هوهو و هِی‌هِی ها علی می‌جوشد از هر لب  لبِ ما یا لبِ نِی ها علی موسیقیِ باران که می‌بارد پیاپی ها فدای شاه راهش که به مژگان می‌کنم طی ها سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد چه غم دارد کسی که خُرده‌ای نانِ نجف دارد که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد خدا را می‌توان بینی اگر آئینه این باشد خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد به حیرت  کعبه  می‌بیند شکوهی آسمانی را ظهورِ نقطه‌ی بسم‌الله سَبْع‌الْمَثانِى را نبی می‌بوسدش از لب همین جامِ دهانی را به میدان می‌رود بیند زمین خانه تکانی را به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را همیشه مرکبش دُل‌دُل برایِ فتح  زین باشد رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد نه تنها وقتِ مِیدان‌داریَش کوه از کمر ریزد که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد نمی‌اُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد نمی‌اُفتیم از پا تا   امیرالمومنین باشد اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم" که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم به نامش  بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد ولیِ رهبرم وقتی  امیرالمومنین باشد *آیه ۲۳ سوره مبارکه حشر حسن لطفی