eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
10.4هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
رباعی درمدح امام باقر(ع میلادگل باغ جنان است امشب هنگام سرورشیعیان است امشب ازیُمن ولادت امام باقر جشنی بزمین وآسمان است امشب رباعی باقرکه مظهری زخداوندسرمداست گلواژه ای زگلشن زیبای احمداست بعدپدرکه وارث آل عبا بود اوپنجمین امام ووصی محّمداست رباعی هم چون توگلی به هیج باغی نبود ز یبنده ترازتوگل به راغی نبود هرجاکه سخن زعلم ودانش باشد بی نام توعلم راچراغی نبود التماس دعــــــــــــا (خوشدل)خراسانی
ای داده در ﻣﺎه ﺟﻤﺎدی ﻓﯿﺾ از دﺳﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﺰ ﺟﺎم رﺟﺐ ﮔﺮدﯾﻢ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﻣﺎه دﻋﺎ ﻣﺎه ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺎه ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻫﺮ ﺷﺎم آن ﺷﺎم دﻋﺎ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ آن ﻋﯿﺪ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﺰ ﻧﻬﺮ رﺟﺐ آﺑﯽ ﺑﻨﻮﺷﯿﻢ از دﺳﺖ ﺳﺎﻗﯽ ﺑﺎدۀ ﻧﺎﺑﯽ ﺑﻨﻮﺷﯿﻢ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺗﺎ ﻋﻤﺮی ﺑﻮد ﺑﺎﻗﯽ، ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺟﺎم ﻃﻬﻮرا ﻣﯽ دﻫﺪ ﺳﺎﻗﯽ، ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮ زﻟﻒ ﻋﺒﺎدت ﺷﺎﻧﻪ ای زن ﭘَﺮ در ﺷرار ﻋﺸﻖ ﭼﻮن ﭘﺮواﻧﻪ ای زن دل ﺑﺰم ﺗﻮﺣﯿﺪ آﻣﺪه ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﻋﯿﺪ آﻣﺪه ﻋﯿﺪ آﻣﺪه ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺑﺮﺧﯿﺰ آﻏﺎز ﻣﺎه اﺳﺖ و زﻣﯿﻦ درﯾﺎی اﻧﺠﻢ ﺗﺎﺑﯿﺪه از ﺑﺮج وﻻ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﭘﻨﺠﻢ ﺑﻨﺖ اﻟﺤﺴﻦ ای ﻋﺎﻟﻤﯽ را ﮐﺮده ﮔﻠﺸﻦ اﻣﺸﺐ ﻣﺤﻤّﺪ (ص) زاده ای ﭼﺸﻢ ﺗﻮ روﺷﻦ او ﭼﺎر ﺧﻮرﺷﯿﺪ وﻻ را ﻧﻮر ﻋﯿﻦ اﺳﺖ ﻧﺠﻞ ﻋﻠﯽ ﻣِﻬﺮ ﺣﺴﻦ ﻣﺎه ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ ﻧﺴﻞ اﻣﺎﻣﺎن ﻫﻤﺎم از ﺑﺎب و ﻣﺎم اﺳﺖ آری اﻣﺎم اﺑﻦ اﻣﺎم اﺑﻦ اﻣﺎم اﺳﺖ او ﻣﯽ ﻓﺮوزد ﻧﻮر را در ﻣﺤﻔﻞ ﺟﺎن او ﻣﯽ ﺷﮑﺎﻓﺪ ﻋﻠﻢ را ﺑﺎ ﺗﯿﻎ ﺑﺮﻫﺎن علم تمام انبیا نقش نگینش دست امیرالمومنین در آستینش او طا و ها و حا و میم و یا و سین است قرآن روی دست زین العابدین است اﻣﺸﺐ ﺧﺪا ﻣﺮآت اﺣﻤﺪ آﻓﺮﯾﺪه ﺑﺎر دگر بر ما محمد آﻓﺮﯾﺪه در اوّل ﻣﺎه رﺟﺐ ﻣﻬﺮی درﺧﺸﯿﺪ ﺑﺮ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﻮر ﺑﺨﺸﯿﺪ اﯾﻦ ﻧﺎزﻧﯿﻦ ﻓﺮزﻧﺪ دﻟﺒﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ ﻣﺤﻮ ﺧﺪا و ﻣﺎت ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ اﺳﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﻓﺮزﻧﺪی ﮐﻪ از ﺟﺪ ﮐﺮاﻣﺶ آورده ﺟﺎﺑﺮ ﺑﺎ ادب ﻋﺮض ﺳﻼﻣﺶ رﺧﺴﺎر او ﮔﻠﺰار ﻫﺴﺘﯽ را ﺻﻔﺎ داد اﻧﮕﺸﺖ او ﭼﺸﻤﺎن ﺟﺎﺑﺮ را ﺷﻔﺎ داد ﻫﻔﺖ آﺳﻤﺎن ﺧﺸﺘﯽ ز اﯾﻮان رﻓﯿﻌﺶ ﮔﻠﺒﻮﺳﮥ ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺑﺮ ﺑﺎب اﻟﺒﻘﯿﻌﺶ ﺑﯿﻤﺎری دل را ﻃﺒﯿﺐ ﺣﺎذق اﺳﺖ او ﻗﺮآن ﺻﺎﻣﺖ را زﺑﺎن ﻧﺎﻃﻖ اﺳﺖ او ای ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﻂ آل ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻧﻬﺎده ﻗﺮآن ﻓﺮا ﮔﯿﺮﯾﺪ از اﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮاده اﯾﻨﺎن ﺑﻪ ﻗﺮآن خاندان مصطفایند اﯾﻨﺎن ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺨﺰن ﺳﺮ ّ ﺧﺪاﯾﻨﺪ ﺧﻮاﻫﯿﺪ از ﻗﺮآن ﮐﻼم ﺑﮑﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﺎﯾﺪ ز اﻫﻞ ذﮐﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻗﺴﻢ ﻗﺮآن ﺑﯽ آل رﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮاﻧﻨﺪه ی ﺧﻮد را ﮐﺸﺎﻧﺪ در ﺿﻼﻟﺖ ﺑﯽ ﻧﻮر ﻋﺘﺮت ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ ﻧﺎر و دود اﺳﺖ ﻫﯿﺰم کش اﯾﻦ ﻧﺎر و دود آل ﺳﻌﻮد اﺳﺖ اﯾﻨﺎن ﮐﻪ از اﺳﻼم و ﻗﺮآن ﺳﺮ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ اﺟﺪادﺷﺎن دﻧﺪان ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ اﯾﻨﺎن ﮐﻪ از اﺟﺪاد ﺷﯿﻄﺎن را ﻣﻄﯿﻌﻨﺪ وﯾﺮاﻧﮕﺮ ﻗﺒﺮ اﻣﺎﻣﺎن ﺑﻘﯿﻌﻨﺪ در ﻣﺬﻫﺐ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎر ﺑﺎﺷﻨﺪ زاﯾﻨﺎن ﺗﻤﺎم ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﺑﯿﺰار ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎ اوﻻد ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ اﻧﺪ ﻗﺮآن ﺳﺮ ﻧﯽ ﮐﺮده ﺑﺎ ﺣﯿﺪر ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ "ﺑﻦ ﺑﺎز"ﺷﺎن ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﻋﺎص ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮ ﺑﻮد ﭼﺸﻢ دﻟﺶ از ﭼﺸﻢ ﮐﻮرش ﮐﻮرﺗﺮ ﺑﻮد گویند مشرک زائر ختم رسل را خوانند مرده از جهالت عقل کل را در سفرهء شیطان هماره کاسه لیسند مزدور اسرائیل و عبد انگلیسند این بی خدایان وارث اصحاب فیلند در جنگ با "انا هدیناه السبیل" اند ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﯿﺮو آل رﺳﻮﻟﯿﻢ ﺷﺎداب ﻋﻄﺮ ﻧﺎب ﮔﻠﻬﺎی ﺑﺘﻮﻟﯿﻢ هرکس که زهرایی است پرچمدار دین است سیلی خور خط امیرالمومنین است شيعه جدا از آل پیغمبر نگردد یک گام از راهی که رفته برنگردد پیشانی تاریخ مهرش نام شیعه است "هیهات من الذلة"، این اسلام شیعه است ما بیشتر از ریگ صحرا کشته دادیم تا روی پای خود مقاوم ایستادیم داﻣﺎن ﻣﺎ داﻣﺎن ﻋﺰّت ﺑﻮده زآﻏﺎز ﻣﯿﺰان ﻣﺎ ﻗﺮآن و ﻋﺘﺮت ﺑﻮده زآﻏﺎز ما از علی و آل قرآن یاد داریم این درس را از چارده استاد داریم ﻣﺎ از ﺳﻘﯿﻔﻪ ﻧﻪ ﮐﻪ از ﻧﺴﻞ ﻏﺪﯾﺮﯾﻢ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﮥ ﺧﺼﻢ ﻋﻠﯽ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺗﯿﺮﯾﻢ آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبودند ﻣﺎ ﺷﯿﺮ ﺣﻖ را ﺗﺎ اﺑﺪ از رﻫﺮواﻧﯿﻢ ﻧﻪ اﻫﻞ ﺻﻔّﯿﻦ ﻧﻪ ﺟﻤﻞ ﻧﻪ ﻧﻬﺮواﻧﯿﻢ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺳﯽ راه ﻫﺎرون ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﯾﻢ از ﺳﺎﻣﺮی ﻫﺎ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﯾﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﯿﻔﺘﺪ ﻧﻐﻤﮥ ﺗﻮﺣﯿﺪ از ﺟﻮش ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﻫﺎی ﺳﺎﻣﺮی ﺧﺎﻣﻮش! ﺧﺎﻣﻮش! در ﺧﺸﻢ ﻣﺎ ﺑﺮق ﺳﺘﻢ عیدﻏﺪﯾﺮ اﺳﺖ ﻣﯿﻼد ﻣﺎ اﻣﺮوز ﻧﻪ روز ﻏﺪﯾﺮ اﺳﺖ دﻧﯿﺎی دﯾﻦ آﺑﺎد ﻗﺎل اﻟﺒﺎﻗﺮ ﻣﺎﺳﺖ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮ از ﻓﺮﯾﺎد ﻗﺎل اﻟﺒﺎﻗﺮ ﻣﺎﺳﺖ ﺑﺎ ﺣﻀﺮت او اﻟﻔﺘﯽ دﯾﺮﯾﻨﻪ دارﯾﻢ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻘﯿﻌﯽ در درون ﺳﯿﻨﻪ دارﯾﻢ ﻣﺎ اﻫﻞ درد و اﻫﻞ ﺳﻮز و اﻫﻞ داﻏﯿﻢ ﻫﺮ ﯾﮏ ﭼﺮاغ ﭼﺎر ﻗﺒﺮ ﺑﯽ ﭼﺮاﻏﯿﻢ دﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ درﯾﺎی ﻧﻮر اﯾﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ را ﺑﻮﺳﯿﺪه اﯾﻢ از راه دور اﯾﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ را زﯾﻦ ﭼﺎر، ﮔﯿﺮد ﻓﯿﺾ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻌﺒﻪ ﺗﻮ ﭼﺎر ﻗﺒﺮش ﺧﻮاﻧﯽ و ﻣﻦ ﭼﺎر ﮐﻌﺒﻪ "ﻣﯿﺜﻢ" ﮐﻪ دارد ﻧﻮر ﻋﺘﺮت را ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﮔﻮﯾﺪ ﺳﻼم از دور ﺑﺮ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ گلچین و تلفیق چهار شعر
مگذار که دلخسته و دلخون باشیم بگذار که برلطف تو مدیون باشیم در ماه رجب آرزوی ما این است ایکاش که ما از رجبیون باشیم ای ولــیّ‌الله داور، السـلام ای سلامت از پیامبر، السلام حجّت خلاق اکبـر، السلام زادۀ زهـرای اطهر، السلام -السلام ای باقـر آل‌رسـول -چارمین فرزند زهرای بتول ای نبی بـر تو فرستاده سلام وی به زین‌العابدین، ماه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام -تیغ نطقت می‌شکافـد، علم را -روح می‌بخشد مرامت، حلم را ای سـلام ذات حـیّ داورت بر تو و نطـق فضیلت‌پرورت علم آرد سجده بر خاک درت حلم گردیده است بر دور سرت -نسل نوری هم ز باب و هم ز مام -خـود امام و مـادرت بنـت الامام کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تو امـامت را روانـی در بـدن ای ولایـت را چـراغ انجمـن -علم تو، علـم خداونـد جلیل -وحی باشد بر لبت بی‌جبرییل از درخـت علم، بَـر داریم ما وز تو صد دریا گهر داریم ما بس حـدیث معتبـر داریم ما از شما کی دست برداریم ما؟ -یابن زهرا سر برآور باز هم -«جابر جُعفی» بپرور باز هم یابن زهرا گر چه با بغض تمام، حرمتت گردید پامال «هشام»، بر تنت آزار آمد صبح و شام، تو امامـی، تو امامی، تو امام -نور از هر سو که خیزد، دیدنی است -چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟ تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیده‌ای تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای گـردن مجـروح بابا دیده‌ای بر فراز نیـزه سرهـا دیده‌ای -کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت -یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهل‌منـزل اسارت دیده‌ای از ستمکاران جسـارت دیده‌ای خود عزیزی و حقارت دیده‌ای تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای -چارساله، کـوه ماتم برده‌ای -مثل عمه، تازیانه خورده‌ای شـام بـود و مجـلس شوم یزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گـه سکینه ناله از دل می‌کشید گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید -چشم بر رگهای خونین دوختی -سـوختی و سـوختی و سوختی ای دل شیعـه چـراغ تــربتت دیده‌هـا دریـای اشک غـربتت سالهـا بـر دوش کـوه محنتت روز و شب پامال می‌شد حرمتت -ظلم دیـدی در عیـان و در خفا -تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب -وسعت صحن تو مُلک عالم است -لالۀ قبـر تو اشک «میثم»است
شاعر و مداح اهل بیت مجمع ذاکرین بخش پیربکران بهرام قاسمی اردالی
. به عشق آقام ابالفضل(ع) گفتم توسلی کنم امشب بنام تو ای عبد صالحی که بُوَد حق کلام تو همراه فطرس است همیشه سلام من دارم امیدها به علیک السلام تو داری نصب ز نور وشجاعت همین بس است بابت علی و ام بنین هست مام تو غبطه خور تواند شهیدان راه حق یعنی که شامخ است به عالم مقام تو جور دگر معامله با من نموده عشق هنگامه ای که زندگی ام شد بنام تو مست میِ دگر نشوم تا به روز حشر یک لحظه گر زنم لب خود را به جام تو بر تخت پادشاهیِ عالم نشسته ام از آن زمان که جان و دلم شد غلام تو در لحظه لحظه ی گذر زندگانی ام بر من رسیده لطف همیشه مدام تو حتی ارامنه به تو هستند ملتمس باب الحوائجی و کنند احترام تو دارد برای خلقِ همه اهل روزگار آزادگی و درس مروّت پیام تو جای دو دست هدیه نموده دوبال را آنهم به پاس کوشش و آن اهتمام تو محشر تمام قد شده در روز حشر تا با چشم خود نظاره کند بر قیام تو تشنه لبی تو بر لب دریا هنوز هم آبم کشد خجالت از حُسن مرام تو کربلایی میلاد یعقوبی ششم اسفند نود و هشت ۹۸ .
    ديده‏ ام مانده به ره تا كه بيايى اى دوست  رُخ نورانى خود را بنمايى اى دوست  چون گدايان درت تا به نوايى برسم  ياد من هم بده آداب گدايى اى دوست مهدى كه جدا كننده ى نيك و بد است داناى حقايق ز ازل تا ابد است در محفل انبيا بود شمع اميد در گلشن اوليا، گل سرسبد است   امروز قرار بخش دل‏ها مهدى است ذكر ملكوتيان همه »يامهدى« است آن روز كه از كعبه برآيد چون ماه آيات محمد و على با مهدى است    عالم همه جسم است و تو جانى، مهدى يعنى تو همان جان جهانى، مهدى تنها نه گذشته، حال و آينده ز توست حقا كه تو صاحب الزمانى، مهدى   پژمرده‏ ام اى بهار، كى مى‏ آيى خورشيد در انتظار، كى مى‏ آيى از ظلم، شب تيره شده روز بشر اى وارث ذوالفقار، كى مى‏ آيى   سرِّ ازلى، نور خدايى مهدى لاهوتى و پاك و حق نمايى مهدى از شوكت و عزم و اقتدارت پيداست مانند علىّ مرتضايى، مهدى   يارب، فرج امام ما را برسان آن صاحب انتقام ما را برسان اندر بر ما گر نرسانى او را بر حضرت او سلام ما را برسان   اى وارث ذوالفقار مولا برگرد! اى نور دو چشم آل طاها، برگرد! ما شعله به شعله سوختيم از غم ياس اى منتقم حضرت زهرا، برگرد