eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
9.5هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. پرستوی مهاجرم ، چرا ز لانه می روی اگر ز لانه میروی ،چرا شبانه می روی قرار من شکیب من ، مهاجر غریب من فدای غربتت شوم ، که مخفیانه می روی حیات جان امید دل ، علی بود ز تو خجل که با کبودی بدن ، ز تازیانه می روی کبوتر شکسته پر ، مرا به همرهت ببر چرا بدون همسرت ، ز آشیانه می روی چهار طفل خون جگر ، زنند در غمت به سر تو بر زیارت پدر ، چه عاشقانه می روی الا به رخ نشانه ات ، مگر شکسته شانه ات که موی زینبین خود ، نکرده شانه می روی همای بی ترانه ام ، چرا ز آشیانه ام به کوی بی نشان خود ، پر از نشانه می روی فتاده بر دلم شرر ، که تو در این دلِ سحر ز همسرت غریب تر ، برون ز خانه می روی «میثم» از چه واهمه تو راست مهر فاطمه به حشر هم سوی جنان بدین بهانه می روی .
. چراغ خونه ی حیدر نرو تو رو به خاموشی چقدر درد میکشی وقتی میخوای پهلو به پهلوشی یه شب راحت نخوابیدی تو این هفتاد و پنج روزه بمیرم من برات زهرا که سینه ات داره میسوزه همه جسمت پر از درده تنت زخمی چشات تاره هنوز بازوت ورم کرده هنوز خونت رو مسماره توی خونه که راه میری چرا دستت به دیواره بند دوم : تورو دیدم تک و تنها دلم رو غرق آه کردم ببین شرمندتم زهرا کتک خوردی نگاه کردم همه برگ و برت زرده الا ای یاس پژمرده میدونم خیلی درد داری آخه پهلوت لگد خورده تو افتادی من افتادم تو پژمردی و پژمردم کتک خوردی همه دیدند چقدر من خونِ دل خوردم شکست بازوت توی کوچه همونجا کاشکه میمردم .👇
‍ . طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ... منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار امشب که خورد دستت به جای تازیانه بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار . . شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار قرار بعدی ما باشد میان گودال کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار پیشنهاد ................................................................. .
هدایت شده از خیریه شهدای خط شکن شهرستان فلاورجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت عمه سادات تسلیت باد مرکز نیکوکاری خیریه شهدای خط شکن .......................................................... مرکز نیکوکاری خیریه شهدای خط شکن درکنار هم باشیم جلب وجذب مشارکت های مردمی برای تامین هدف ایتام معلولین ونیازمندان محل جمع آوری نذورات نقدی و غیر نقدی شمامی توانید به دفتر مرکزی فلاورجان و دفتر پیربکران تحویل دهید روشهای جلب مشارکتهای مردمی 110769749001شماره حساب بانک ملی شناسه واریز881105084 شماره کارت 6037997950411455 شماره دفتر03137432657 تماس۰۹۱۳۱۳۵۲۲۶۴ لطف کنید فیش واریزی را به این شماره ارسال کنید 09130857625 @kheiriyeh_shohaday_khatshekan
. اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است زآشنایان خودت هم گله داری سخت است این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه کاری سخت است پیش چشم تر فرزند زگوش مادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است ...... ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد بدنم را به دل خاک سپاری سخت است سر من بر روی دامان تو اما سر تو ... می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است تیر از جسم من و چشم علمدار که نه تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است ؟ .............. چه کنم درد و بلای تو به‌جانم، چه کنم به نگاه نگرانت نگرانم، چه کنم اهل یثرب ز من و گریه من بیزارند ناگزیرم که در این شهر نمانم، چه کنم تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم مانده‌ام من بروم یا که بمانم، چه کنم دو قدم راه نرفته نفسم می‌گیرد عمری از من نگذشته است،جوانم، چه کنم سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم هرچه قد راست کنم، باز کمانم، چه کنم دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد خجلم از تو همین بود توانم، چه کنم ✍ .............. جان نمانده نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا برای دادن جان هم توان نمانده مرا نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا فقط نه درد سر من شده است درد سرم ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا رها نکردم علی جان تو را در آن کوچه اگر چه بر اثرش استخوان نمانده مرا خودم در آینه خود را به جا نیاوردم چنان زدند که از من نشان نمانده مرا بیا یکی دو نفس بر حسین گریه کنیم که بیش از این دو نفس هم زمان نمانده مرا ............. 🔸السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه🔸ُ دوباره یاد قدیما میکنم خونه رو برات مهیا میکنم وقتی از راه میرسی غصه نخور من خودم درو به روت وا میکنم با خوشی تو خوشم گریه نکن آقا منت میکشم گریه نکن جون زینب سرتو بالا بگیر الهی فدات بشم گریه نکن خدا بهتر از تو واسه من نداشت تو دلم بذره محبتت رو کاشت شب خواستگاری رو که یادته دستمو بابام تو دست تو گذاشت به سرم هوای تو پسرعمو جوونیم فدای تو پسرعمو دل به دل راه داره جونم مگه نه؟ میمیرم برای تو پسرعمو آب شدم همه تنم ریخته به هم تا گلای پیرهنم ریخته به هم سرم افتاده به روی شونه ام مهره های گردنم ریخته به هم دیگه از مدینه دلسردم علی غصه دارم و پر از دردم علی یادته گوشواره ی عروسی مو ؟ یکی شو تو کوچه گم کردم علی دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه دیگه انسیة الحورا نمیشه خیلی دوس دارم ببینمت ولی چه کنم دیگه چشام وانمیشه ✍ ......... طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها، قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه، خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی‌شود نیرو ز دست داده‌ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می‌کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره شد بس ضربه‌ زد به بازوی‌ من نیمه‌جان شدم .👇
روضه لابلای نفسم لخته ی خون می بینم.mp3
7.08M
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید باز هم پیرهن تازه‌ی من خونین شد باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من جانبِ بستر من دست به دیوار رسید گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما... چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید لابه لای نَفَسم لخته‌ی خون می بینم از همان روز که بر سینه‌ام آزار رسید از همان روز که آتش به سراغم آمد از همان روز که در بود و ستمکار رسید شعله‌ای حلقه زد و چادر من را سوزاند ناله‌ای تا که زدم خنده‌ی انظار رسید خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما در به من خورد و به او ضربه‌ی مسمار رسید .
. خستند پرت را و شکستند سرت را ای وای که کشتند حسودان پسرت را پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت جز اشک چه سازد شرر بال و پرت را باید که به گوش همه عالم برسانم غمنامه ی پهلوی به خون غوطه ورت را ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت بردند به یغما همه ارث پدرت را پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی حاشا که بیابند خلایق اثرت را مردانه چو زنها به غمت اشک بریزم ای وای که کشتند حسودان پسرت را مرحوم ✍ .