#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
مناجات 1
🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی
🔸دور از مائی و با مائی نمیدانم کجائی
امام زمان...
این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده...
همه دارن شما رو صدا میزنند...
ای منتقم کجایی...
🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
🔸جلوه گر از بس بهر جائی نمیدانم کجایی
عزیز فاطمه...
ما منتظر اون روزی هستیم...
که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه:
« ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله»
🔸کعبهای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی
🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی
امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی...
کجا برا جد غریبت اشک می ریزی...
آقا جانم...
🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد
🔸من تو را عبدم تو مولائی نمیدانم کجائی
ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم...
آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم...
یا صاحب الزمان
شب هفتم محرم...
اومدیم بگیم آقا...
🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم
🔸تا برای انتقام آئی نمیدانم کجائی
آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر...
یا بن الحسن...
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
.
.
|⇦• #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کاش می شد با لالا آرومت کنم
یا که بی سر صدا آرومت کنم
تو همین جا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزه ها آرومت کنن
خیمه خیمه با شتاب رفتم علی
هر طرف خونه خراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید به آب رسید
صد دفعه دنبالِ آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مَردِ مِیدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِلْ کشیدن
آخْ رجز خون شدنت مبارکه
یه خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه ! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات می ره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیرُ یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگه که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو رها کنم
*زن تکیه اش به مردِ .. اول کسی که تو حوادث متزلزل میشه زنِ .. خدا نیاره برای مردی جلوی زنش گریه کنه ....
آی مردم ، دیدن حسین داره میاد داره گریه میکنه .. تا تیر خورد گلوی اصغر فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..
خون هارو با مشتش گرفت به آسمون پاشید ... یه نگاهی عقب سرش کرد دید رباب داره گریه میکنه.. یه مرتبه بچه رو زیر عبا پنهان کرد رباب نبینه ..*
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
یا حسین ....
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
#زمزمه #تصنیف #مناجات و توسل به #حضرت_علی_اصغر علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج محمد رضا طاهری
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
مهربانی تو خدا ، از تو جدا ، شدم مَنِ عاصی
زندانیِ گُنَهُ ، جُرم و خطا ، شدم مَنِ عاصی
عَبدِ سَر افکنده منم
از گنه شرمنده منم
لیکن از لطف و کرمت
ای خدا آکنده منم
گذشته از حَد شد ، خَطایِ من اَلعَفو
ولی خِجل هستم ، خُدایِ من اَلعَفو
گشته از دیده ی دل ، اشکِ خجالت روان
خون کردم با گُنهم ، قلبِ امامِ زمان
شکسته قلب و رو سِیهم
ببین که من گم کرده رَهَم
رَهی نشانم ده
ده به راه خود مَدَدَم
برای تَرکِ فِعلِ بدم
خودت توانم ده
مهربان کُن تو نظر
بر من و بر خرابیِ حالم
آمدم توبه کنم
از گُنهُ ، بدی اعمالم
آمدم تا در بزنم ،تابگیرم ازتو جواب
میشوم پاک از گُنَهَم، بانگاهِ طِفلِ رباب
رو سِیه و گمراه،به دیدگانِ تر
گرفته ام ذِکرِ،یاعلیِ اصغر
رویِ دستانِ حسین ،میشودحاجت روا
پاره حنجرشده و، میزند او دست پا
به سمتِ خیمه خونِ خدا
می بَرداو را زیرِ عبا
خمیده و مُضطَر
چه صحنه هایی دیده شده
به آسمان پاشیده شده
خونِ علی اصغر
*صدایِ ابی عبدالله بلندشد، «مُنَّ عَلَینٰا...» بر ما منت بگذارید،این بچه رو بگیرید سیراب کنید...
آی کسایی که این چند شبه منتظرید دَرِ خونۀ باب الحوائج علی اصغر بروید در بزنید ،امشب اگه حاجتت رو نگیرید کاهلی کردی...
آی بمیرم هنوز صحبت های ابی عبدالله تموم نشده بود، یه وقت نگاه کرد
«فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن»
بچه داره رو دستش بال بال میزنه...*
ــــــــــــــــــ
#مناجات_با_خدا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مناجات
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_رمضان
👇
.
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
#حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر ع
.
|⇦•توتشنه و من...
#سینه_زنی و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم محرم به نفس حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
تو تشنه و من با دو چشِ پر آب
عمو نیومده فدات شه رباب
خبری از سقا نشد، قلبم و آرامش بدم
یه قطره آب پیدا نشد طفلکمو آبش بدم
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
یه تیر و دو نشون غمِ پدرته
گلوی خونیتو دل مادرته
الهی بمیره اونی که سوخته دل مادرتو
آخه چه نامردی زده رو سرِ نیزه سرتو
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
خوابیدی زیر خاک همهٔ نَفَسَم
من و میبرن و اسیرِ قفسم
من که دیگه وقتی نباشی تو و بابات میمیرم
دیگه برام فرق نداره که گهواره اتو پس بگیرم
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
حرمله، خدا تحقیرت کنه
توی داغ بچههات، پیرت کنه
یه جوری زدی زمین گیرم کنی
الهی خدا زمین گیرت کنه
«گلم، لالایی لالایی لالایی بالام»
حرمله گُلشنمو ازم گرفت
گل رو دامنمو ازم گرفت
من اگه لالا نگم، دق میکنم
لالایی گفتنمو ازم گرفت
دیگه تا دنیا هست، میگه صدایی
تو که نیستی لالایی بی لالایی
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لای لایی برنداری
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_بیست_وپنجم ماه مبارک رمضان به نفسِ سیدرضا نریمانی
●━━━━━━───────
به همون پیراهنی که فاطمه
با دستای نیمهجون دوخته قسم!
گناهام رو بپوشون منو از اینجا نرون!
دل بیتاب منو به محرم برسون!
«یا اله العالمین،دست خالیمو ببین!»
یه وقتایی اینقدر خرابم حسین!
که حتی نمیشه بخوابم حسین!
همون وقتایی که حرم لازمم
همون وقتایی که نمیشه برم
باید ساخت با دوری تو لاجرم
این صبوری دقم داد دقم
بی قرارم آخه عاشقم
میروم ببینیم درکجا زینب
شِکوه ِ ازشمر بی حیا دارد
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
دست وپا می زد حسین زینب صدا می زد حسین
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
این همه سنگ چرا دور و برت افتاده
می خورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگ هایی که روی پیکر تو ...
*اول تیرش به چشمای عباس خورده دوم تیرش اون لحظهای بود که ابی عبدالله این شیرخواره رو بلند کرد
یهو دید صدای این بچه نمیاد تا نگاه کرد "فَذبح من الاُذُن الی الاذن". اما یه تیر دیگه زده دل زینب و بیچاره کرده. اون لحظهای که اباعبدالله تشنگی همه وجودشو فرا گرفته خستگی همه وجودشو فرا گرفته یه چند لحظهای روایت میگه ایستاد ابی عبدالله استراحت بکنه؛ اینقدر زخم به این بدن خورده همچین که ایستاد از لابه لای این زره داره خون فوران میکنه زخم همه بدن ابی عبدالله رو فرا گرفته یه مقداری ایستاد با یه نیزه خودشو نگه داشت. اما دید اون نامرد یه سنگی زد به پیشونی حضرت. همچین که این سنگ خورد تو پیشونی مبارکش؛ این لباس عربی رو بالا زد خون پیشانی رو پاک کنه؛ تا این لباس بالا رفت سفیدی سینه حسین نمایان شد اون نامرد تیرو برداشت...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•اصغر به خواب رفته...
#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام ویژهٔ شب جمعه به نفسِ مرحوم کربلایی حسین بختیاری
●━━━━━━───────
من زینبم به خاطر من گوش کن رباب
*مرحوم مُلّای دربندی مینویسه: تا صدای قدم هایِ ابی عبدالله اومد سمت خیمه ها، بی بی رباب گفت: بچه ام رو حسین آوُرد، حتما سیرابش کرده، اول کاری که کرد بلند شد گهواره اش رو مرتب کرد، به همه خانوم ها هم گفت: الان بچه ام رو میارن، من میخوابونمش...
بی بی زینب اومد بیرون، اما دست خونی، معجر خونی برگشت خیمه، این صحنه رو که دید رباب خبردار شد، به صورتِ خودش زد...*
من زینبم به خاطر من گوش کن رباب
اصغر به خواب رفته فراموش کن رباب
*ناله بزن: حسین!..*
اگر بناست دَمی بی تو بگذرد عُمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دَم را
*ابی عبدالله!...*
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
به نیم قطره ی اشک محبتت ندهم
اگر دهند به دستم تمام عالم را
محبت تو بود رشته ی نجات مرا
رها نمیکنم این ریسمان محکم را
به یُمن گریه برای تو روز محشر هم
خموش می کنم از اشک خود جهنم را
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
به عاشقان تو نازم که بهر جانبازی
گزیده اند همیشه خط مقدم را
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_جمعه
#کربلایی_حسین_بختیاری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•ای زمین و آسمانت...
#روضه و توسل ویژهٔ #هشت شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ استاد حاج منصور ارضی
●━━━━━━───────
ای زمین و آسمانت، غرق ماتم ای بقیع
غصهی تخریب تو شد، روضهی غم ای بقیع
داغدار روضهی تو، قلب خاتم ای بقیع
سوگواران تو زهرا و علی هم، ای بقیع
ای بهشت آرزو، ای قبلهی ویران شده
بانیِ حفظ حریمت، ملت ایران شده
نوکران، آمادهی احداث بنیان حرم
تا بسازیم از بقیع، صحن و شبستان حرم
کاروان آید شود یک هفته مهمان حرم
جانِ هرچه عاشقِ زهراست، قربان حرم
گنبد و گلدسته میسازیم در ویرانهات
در بَرِ امالبنین سازیم، سقا خانهات
چون شبستان و حرم تکمیل شد پرچم به کف
راهپیمایی به پا سازیم، با شور و شعف
کاروان عشق را، راهی کنیم از هر طرف
از خراسان کربلا قم سامره تهران نجف
دشمن پست تو کی از ما بگیرد عشق را
هرچه را از ما گرفت، از دل نگیرد عشق را
آری این آب و گِل ما را، حسین آمیخته
طرح دینداریِ ما را، دست زینب ریخته
قلب ما، زیر قدمهای علی آویخته
پشت در، گودال، محراب، آستان بندگیست
روضههای کربلای یار سبک زندگیست
در ته گودال آری، نیزه بر دلها زدند
کعب نی بر جان ما و زینب کبری زدند
در دل محراب ضربت، اشقیا بر ما زدند
ضربهی سیلی به ما و صورت زهرا زدند
صاحب ما رشتهی تقدیر را خواهد گرفت
انتقامِ آیهی تطهیر را، خواهد گرفت
در کف خود قبضهی شمشیر را خواهد گرفت
از گلوی گُل، سه شعبه تیر را، خواهد گرفت
حرمت آل عبا را میرساند او به هم
پیکر و رأس جدا را میرساند او به هم
بلند مرتبه شاهی، به زحمت افتاده
برای جرعهی آبی، به منت افتاده
برای کشتن طفل صغیرِ شش ماهه
به قصد جایزه دشمن، به سرعت افتاده
نجات اهل دو عالم به دست اصغر اوست
به نام طفل ربابش، شفاعت افتاده
بلند مرتبه شاهی، به دفنِ شهزاده
میان خیمه و میدان، به حیرت افتاده
*هی دیدین میره سمت خیمه، میره سمت میدان..یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیمه ها با غلاف شروع کرد قبری روکندن...*
بلند مرتبه شاهی، به مشکل افتاده
که گیر قهقههای ارازل افتاده
رباب اگر که ببیند، حسین میمیرد
چنین که گردن شش ماهه، مایل افتاده
کمی به زیر عبا باز بود پلک علی
رسید خیمه پدر، دید کامل افتاده
لباس و ملحفه، بالشِ بچه، گهواره
چقدر بین بیابان، وسایل افتاده
به جای بستن قنداق، کارِ دست رباب
پس از علی، به طناب و سلاسل افتاده
بزرگ شد پسرم، مرد شد ببین زینب
ز نیزه سایهی اصغر، به محمل افتاده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#تخریب_بقیع
#استاد_حاج_منصور_أرضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ #هشت شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
نامرد با پا به در زد
و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
به نیت قتل پسر زد
*صدای مادر داره میاد.. عزیزم! نترسیا، جانِ مادر! من مراقبتم..مادر! غم به دلت راه ندیا..مادر من محکم ایستادم توأم محکم بایست مادر..بابا غیر ما کسی نداره..*
*یه مادریم تا صدا زد رباب داره میاد بگو یه ذره صبر کنه الان بر می گردم. بدو بدو اومد توخیمه بچه رو بغل گرفت. علی پسرم! عجله کن، بابا داره میره ..علی جان! نفس مادر! از صب هرکی رفته میدون عموت عباس بهش گفته چهجوری بجنگه.قاسم داره میدان عَنان اسب تودستای عباسه .. میگه عمو حواست رو بده به من ..جانم عمو! قاسمم! اون نیزه دارا رومیبینی؟بله عموجان! قاسمم نزدیک اونا نشو.. عزیز دلم قلب لشگر و میبنی؟بله عمو.. عزی م زدی تو دل لشگر زودی برگردیا دوره ات می کنن..چشم عمو..حالا پاها رو محکم و زین بگیر ببینم.. شمشیرتو محکم بگیر. برو "لا حول ولا قوة الا بالله"صدا زد.. مادر! عموتم رفت علقمه دیگه نیومد.. حالا رباب بهت میگه داری میری میدون چه جوری برو. بچه رو آورد بالا نگاه بچه و مادر به هم گره خورده صدا زد پسر علی داری میدون..اما عزیزم..!*
از های و هلهله گلم نترسیا
از تیرِ حرمله گلم نترسیا
*ذلیل بشه حرمله که من و خجالت داد..
زد بدم زد نانجیب..*
الهی خدا تحقیرت کنه
تو داغ بچه هات پیرت کنه
یه جوری زدی زمین گیرم کنی
الهی خدا زمین گیرت کنه
چه لقمه ای خوردی
که بچه میزنی نامرد
چوللرده آهولر مَلر ای صود امر آهو سنه
دریا قوتارمازدی اگر وئرسیدی دشمن سو سنه
«لالای علی لالای علی..»
سلام من به علی و به صبر وحلمش
سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#تخریب_بقیع
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•سردار شش ماهه
#روضه حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج #محمود_کریمی
●━━━━━━───────
سردار شش ماهه از آن بالا چه میبینی ؟
از روی دست خسته ی بابا چه میبینی؟
از تشنگی یک خواب خوش چشمت ندید اما
با تیر خوابیدی بگو حالا چه میبینی ؟
مادر!سفیدیِ دو تا چشمت پر از خون است
اصغرم پس با چه میبینی ؟
رنج و سفر، داغ و بلا دیدی در این دنیا
مادر بگو حالا در آن دنیا چه میبینی؟
من که در این صحرا سیاهی میرود چشمم
فرزندِ دلبندم تو در گرما چه میبینی ؟
من که به جز گریه در این پایین نمیبینم
سردار شش ماهه تو از بالا چه میبینی؟
تو دلمه مادر، راز نهفته
همش میترسم سرت از نیزه بیفته
حتی اگه من بمیرم
گهواره اتو پس میگیرم
جواب خدا رو چی میدن
سر شیرخواره مو بریدن
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•خورشیدم تویی....
#زمینه حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
خورشیدم تویی آواره ات منم
دلداده ی ضریح گهواره ات منم
امّیدم تویی بیچاره ات منم
بیچاره ی مادرِ بیچاره ات منم
گریه ببین کجا به کار اومده
پدر با طفل شیرخوار اومده
زلزله افتاده تو کربلا
پیمبری با ذوالفقار اومده
اگه شهید نمیشدی..
تو رو تو خواب میبستن
تو رو به طناب میبستن
تو رو با رباب میبستن
دستاش خونیه مَردی که تو رو
می بوسه و لبای کوچیک تو رو
بوسید تا دمی که تیر بوسه زد
رگهای رو گلوی باریک تو رو
اگه تو رو ببینن اهل حرم
قبل اسارت میمیرن همه
چی به سرت اومده که از رباب
تو خیمه ها رو میگیرن همه
اگه شهید نمیشدی..
دیدنِ آب میکشتت
حجم طناب میکشتت
رنج و عذاب میکشتت
اگه شهید نمیشدی
حال رباب میکشتت
غم بی حساب میکشتت
بزم شراب میکشتت
جسمت روی نِی غوغا میکنه
دستات داره هنوز گره وا میکنه
روی نیزه ها چشماتو ببند
مادر داره تو رو تماشا میکنه
هر کی سرِ تو رو روی نیزه دید
برا دلِ مادر تو آه کشید
میگن هنوز تو ترکش حرمله ست
همون سه شعبه که گلوتو درید
اگه شهید نمیشدی
بعد قیام میمردی
علی الدّوام میمردی
تو ازدحام میمردی
اگه شهید نمیشدی
تو راه شام میمردی
هر شب باهام میمردی
تو هم کتک میخوردی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زمینه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•عمر تو بود....
#سینه_زنی حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
عمر تو بود عمر یک حباب عزیزم
شد دلم ز داغ تو کباب عزیزم
بس که خودم را زدم به پای تو عمه
دست مرا بسته با طناب عزیزم
آن که گلوی تو را خراب نموده
تا به ابد خانه اش خراب عزیزم
در بغل من که رنگ خواب ندیدی
بر نوکِ نیزه کمی بخواب عزیزم
دستِ غریبه سر تو دست به دست است
حق بده که دارم اضطراب عزیزم
آمده به جای خودت در بغلِ من
سایه ی سرت در آفتاب عزیزم
حرف زدن بعد تو از خاطر من رفت
با چه زبانی دهم جواب عزیزم
این که تو مَردی شوی برای خودت ماند
آرزویش بر دل رباب عزیزم
آه! بمیرم که زبان باز نکردی
تا که بگویی تو آب آب عزیزم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#واحد #حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
Mahmoud Karimi - Muharram 1402 Shab 7 - 8.mp3
4.79M
|⇦•عطش بالا گرفته.......
#دودمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
عطش بالا گرفته، دل سقا گرفته
که لب ها تشنه ی یک جرعه آب است
«حسین..»
به خیمه قحط آب است، همه دل ها کباب است
علی اصغر به دامان رباب است
«حسین..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#دودمه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
|⇦•تو رفتی و دلم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
تو رفتی و دلم درمونده اصغر
لباسات توی دستم مونده اصغر
آی پدر هنگام دفنت جای تلقین
برای تو لالایی خونده اصغر
شکایت از کمان و تیر دارم
بیا پایین ز نیزه شیر دارم
دو دستم را میان آب بُردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
«علی لای لای علی جان»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•هر چه آمد به سرم ..
#سینه_زنی و #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
جز خدا من به عمرم به کسی رو نزدم
هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
روی دستم پسر محتضرم را کشتند
حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
چیدنش تیر نمی خواست نسیمی بس بود
«سیدتی یا رباب....»
روی این دستم تنش، برروی این دستم سرش
آه بفرستم خدا نعش ر ابرای مادرش
*رباب داره میبینه خواهر و برادر رفتن پشت خیمه، خانم زینب دید ابی عبدالله داره با غلاف خاکها رو کنار میزنه بچه رو با احترام گرفت گذاشت درون خاک... عمه ی سادات دید امام حسین هی خیره خیره داره نگاه میکنه ..گفت: حسین جان خاک رو بریز راحتمون کن الان بچه ها می ریزند پشت خیمه، صدا زد. خواهرم نمی تونم.. آخه هنوز داره لباش می خنده چه جوری خاک بریزم رو صورت این بچه..؟
حسین جان خدا رو شکر خاک رو ریختی رباب رو راحت کردی.. اما یک ساعت نگذشت دیدن حرمله نیزه اشو بلند میکنه رفت پشت خیمه هی نیزه رو تو خاک میزنه یه وقت عمه ی سادات گفت: رباب صورتتو برگردون..میخوام بگم رباب! غارت که تموم شد عمه ی سادات زن و بچه ها روجمع کرد یه گوشه یه وقت دیدن اسبا دارن رفت و آمد میکنند..خانم زینب دید یه خانمی هی خودشو زیر دست و پای اسبا میندازه...
من که همه رو جمع کردم، نگاه کرد دید ربابه، رباب بیا کنار زیر دست و پای اسبا می میری... گفت: خانم میخوام یه جور زیر دست و پای اسبا برم.. این اسبا گرد و غبار میکنند می ترسم بچه ام از زیر خاک بیرون بیاد.. ببین یه مادرچه با معرفته حاضره زیر دست و پای اسب بره تلف بشه بمیره اما بچه ی مرده اش از زیرخاک بیرون نیفته
اما عصر عاشورا واویلتا عصر عاشورا دیدند یه بدن و با نیزه بلند کردن..*
دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد
جلو چشام بگو بخند کرد
به حلقومت یه نیزه بند کرد
رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدند
چقدر سرت رو بد بریدند
*فقط برا یه شهید از عالم بالا تسلیت گفتن ...دیدند حسین فاطمه خودشو باخته..آرام باش حسین جان این بچه رو میبرند بهشت شیرش میدن..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•چرا اینقدر بی قرارین..
#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
شب هفتم شیر آوردن نذر اون که شیر نخورده
چرا اینقدربی قرارین بچه اتون که تیرنخورده
مجلس زنونه امشب روضه رو بهتر میفهمه
حرف مادر عزادار رو فقط مادر میفهمه
بری از هرکی بپرسی میگه باورم نمیشه
بچه ی شیرخواره رو لب تشنه کشتندمگه میشه؟؟
به خدا تصورش هم دل ما رو می سوزونه
بچه آب بخواد و بابا نتونه آب برسونه
ولی کربلا چه کردندغم ما رو زنده کردند
پسر از تشنگی جون داد پدر و شرمنده کردند
حرفِ إن ترحمونی جون ِآدمو می گیره
هی میگفت آبش بدید یا آبشم ندید
می میره
یه دفعه صدایی اومد علی اصغر یه تکون خورد
خون گرفت صورت شاه و تیر رو دید به استخون خورد
اون طرف رباب تو خیمه دنبال خبر می گرده
این طرف حسین با گریه هی میره هی برمیگرده
بچه رو داد دست زینب
روضه رو سر بسته گفته
*بچه تیرخورد تنهاکسی که می تونست به ابی عبدالله کمک کنه فقط زینب بود این بچه تیرخورده سر آویزونه برد پشت خیمه زنها...*
بچه روداد دست زینب روضه روسربسته گفته
زینبم مراقبت کن یه موقع سرش نیفته
نمی خوام رباب ببینه خواهرم دل بی قرارم
بچه امو محکم بگیرش تیر رو میخوام در بیارم
یاد اون ساعتی افتاد که توی مدینه مردن
وقتی از سینه ی مادر میخ و با هم می کشیدن
*بدجور حسین مستأصل شده بود. میگن عمه سادات تو مصیبتهایی که تو زندگیش دو جا کم آورد چشماشو بست...یکی اون لحظه ای بود که با ابی عبدالله اومد پشت خیمه که وقتی امام حسین گفت: محکم بگیر علی رو، فهمید میخواد تیر رو دراره یهو چشماشو بست هول کرد.. خیلی ترسید چون دید امام حسینم به نفس نفس افتاده...
یه جام اون موقعی بود که دید نامرد لگد به در خونه میزد.. صداش تو صدا گم بود هی میگفت جلوتر نیا..*
«تو که می سوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت
از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمی گرفت»
یا باب الحوائج یاعلی اصغر...لالای لالای لالای لالا لالایی لالایی..لالای لالای لالای لالا لالایی لالایی..
یکم آروم گریه کنید علیم خوابیده
خنده رو لباشه مگه چه خوابی دیده
خواب دیده برگشته عموش
خواب دیده خوب شده گلوش
خواب دیده روی صورتش
بارون چکیده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇