eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام 🔹انّا فَتَحنا🔹 یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد یا امیرالمؤمنین، مولای عاشق‌ها، سلام! شاه مردان، فاتح دل‌های عاشق‌ها، سلام! السلام ای در نگاهت موج و دریا بی‌قرار! السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی‌قرار!... جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی! داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار: «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»... ای که خود را پیش شمشیر دو دم آورده‌ای! هرچه سر آورده باشی، باز کم آورده‌ای... ذوالفقار است این که می‌چرخد، علی‌گویان و مست چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش ساقی به دست... لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا! خوب جولان داده‌ای دیروز و دیشب، مرحبا! فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار فرق دارد نیت آن تیغ‌ها، با ذوالفقار فرق دارند آری! آن‌ دل‌ها که در دین‌بازی‌اند، با کسی کز او خداوند و رسولش راضی‌اند بنگر این شیرجوان را آمده غُرّان ز رَه گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین می‌رسم چون عاشقان بی‌تاب و می‌لرزد زمین مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت خوب می‌بینم که می‌چرخد اجل، دورِ سرت گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن‌ها که علی بن ابی‌طالب نبود در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان تیغ من در دست‌هایم نه، که در دستان اوست ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَم، تیر در فرمان اوست این «یدالله» است، بیرون می‌کشد شمشیر را دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است... بود حیران مرحب و حیدر به سویش می‌شتافت تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت... اهل خیبر! این همان محبوب دل‌ها، ایلیاست جانِ موسی! چشم بگشایید، این هارون ماست پیش خود گفتید: این در را چه محکم بسته‌اید در به روی فاتح درهای عالم بسته‌اید؟... دل به این دیوارهای بی‌اثر خوش کرده‌اید؟ آی! حیدر می‌رسد، دل را به در خوش کرده‌اید؟... دست حق در «چارچوب و بست در» انداخت چنگ گفت:‌ یازهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعۀ بی‌در، علی گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعه‌ها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش... باز کن درهای دل را حضرت مشکل‌گشا عاشقان را مست کن با آن جمال دل‌گشا یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت 📝
. وقتی که جوِلان میدهی عالم هراسان میشود ابرو به هم می افکنی فرمان طوفان میشود با ذوالفقارت می کِشی کفار را در خاک و خون هر ضربه ای را میزنی تنزیل قرآن میشود دست خدا در پیکرت از ترس رعد باورت دشمن فراری میشود یا اینکه پنهان میشود با حق خُوشی یا مرتضی مرحب کُشی یا مرتضی صد مرحب دیگر به یک ضرب تو قربان میشود در را ز جا کندی و در فریاد زد هو یا علی با شاهکار دست تو کافر مسلمان میشود... .
. وقتی که جوِلان میدهی عالم هراسان میشود ابرو به هم می افکنی فرمان طوفان میشود با ذوالفقارت می کِشی کفار را در خاک و خون هر ضربه ای را میزنی تنزیل قرآن میشود دست خدا در پیکرت از ترس رعد باورت دشمن فراری میشود یا اینکه پنهان میشود با حق خُوشی یا مرتضی مرحب کُشی یا مرتضی صد مرحب دیگر به یک ضرب تو قربان میشود در را ز جا کندی و در فریاد زد هو یا علی با شاهکار دست تو کافر مسلمان میشود... ................. حیدر مدد، حیدر مدد، ای ساقی کوثر مدد ای سد رویین تن علی ای سیل بنیان کن علی شیران اسیر پنجه ات ای مرد شیر افکن علی محشر کند با نعره اش هر دم اشارت می کند از میمنه تا میسره حیدر قیامت می کند چشمش ببین خشمش ببین او منتهای هیبت است همت نگر غیرت ببین حیدر خدای هیبت است در قلب میدان نبرد شیری دلاور آمده دشمن هراسان در فغان ای وای حیدر آمده تیرش به سان صاعقه تیغش چه غوغا می کند عالم همه گوید علی او ذکر زهرا می کند لشگر همه پاشد ز هم طوفان مگر گرد علی است وصفش همین بس در جهان عباس شاگرد علی است آتشفشان را جنبش است شیر است وقت غرش است وقتی که می خواند رجز گویی که کوه آتش است میدان ببین یا لاالعجب می لرزد از جولان او دشمن زمین گیرش شود از گردش چشمان او یک سو تمام خصم دین یک سو تک و تنها علی وقتی به میدان می رود گوید خدا هم یا علی هر ضربه اش رعد آفرین هر جنبش او آتشین زان ضربه شست آهنین آید ز ایزد آفرین بر شرزه شیران بر یلان گر خم به ابرو آورد هم لرزه بر جان می زند هم زهره ها را می درد از هر نفس بی حب او بیگانه ام بیگانه ام عقلم چنین قد می دهد دیوانه ام دیوانه ام با هر نفس می خوانمش حق با علی، او با حق است با هر تپش می گویمش حیدر ولی مطلق است کارم بود یارم بود او شور گفتارم بود زان دم که گفتم یا علی زهرا خریدارم بود ذکر ملک ذکر فلک ذکر تمام انبیا ذکر نماز فاطمه ذکر نبی ذکر خدا ای شاه بزم کردگار مرد آفرین روزگار هو لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
. شير می‌چرخيد با شمشير در ميدان عشق هر سر بی‌عشق را می‌ريخت اين طوفان عشق ای که خود را پيش شمشير دو دم آورده‌ای هر چه سر آورده باشی باز کم آورده‌ای تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟ کاش می‌فهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟ واقعاً با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست ذوالفقار است این که می‌چرخد علی گویان و مست چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش حیدر به دست بس که در دست علی گشته‌ است مجنون ذوالفقار گاه چرخی هم اضافی می‌زند بر گرد یار بی‌دلیل این تیغ عاشق، همدل زهرا نگشت هیچ یاری این قدر دور سر مولا نگشت غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار دور مولایش نگشت اینقدر الا ذوالفقار دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعه‌ی بی‌در، علی گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعه‌ها مسحور آن "اِنّا فَتَحنا" خواندنش قلعه‌ها حیران شدند و خیبری‌ها، حیدری یافتند آنجا درِ توحید را، در بی‌دری... قاسم صرافان✍ علیه السلام علیه السلام .
. ذات رب العالمین نازد به جان حیدرش طعنه زد بر شوکت مریم مقام  مادرش غیر دستِ مرتضی دستی ندارد رب من می زند بوسه به دستِ حیدری پیغمبرش نغمه ی یا هو شده ذکر لبِ ارض و سما یا علی گوید علی هنگام فتح خیبرش با فرار و پشت کردن بر عدو بیگانه است گر میان معرکه  از  تن جدا گردد سرش طوری از جا کنده درب قلعه را که دشمنش در تحیر مانده که قلعه کجا رفته درش با نوای "لا فتی" زهرای اطهر هر شبه میزند بوسه به تیغ ذوالفقار  همسرش تا به سر دستمال زردش را ببندد شیر حق لرزه می افتد  به  جان  دشمنان ابترش مایه ی فخر و مباهات خدا در خلقت است هردوعالم چون صدف باشد علی هم گوهرش سجاد احمدیان✍ علیه السلام علیه السلام .
. 🌹امروز به روایتی سالروز فتح قلعه یهودیان خیبر به دست امیرالمؤمنین است،شعر حماسی در مدح حضرت علی علیه السلام 🔶توصیفی زیبا از واقعه لبریز ترس کرده سحرهای قلعه را مردی که کشته است پدرهای قلعه را او در میان معرکه ، پیغمبر خدا با وحی می شنید خبرهای قلعه را وقتی ز چارچوب در قلعه کنده است لرزانده است سایر درهای قلعه را با تیغ نه به تیر نه، که تنها به یک نظر انداخته به خاک قدرهای قلعه را با ذوالفقار وا شده راه ورودی و... با نعره هاش بسته مفرهای قلعه را ترسیده اند باقی فرماندهان و او تنها به جان خریده خطرهای قلعه را او اخم کرده ...قدرت چین جبین او مچّاله کرده است سپرهای قلعه را امروز بچه های علی در "سپاه قدس" نابود می کنند اثرهای قلعه را شاعر: حجت الاسلام ✍ .
. کعبه اگرچه قبله ی ما تا به محشر است اما طواف صحن نجف چیز دیگر است شاعر بگو که حُبّ علی حج اکبراست ماهرچه گفته‌ایم ازآن هم فرا‌تر است هفت آسمان به قدرت بازوش متکیست خیبر برای وصف علی چیزکوچکیست ! ✍ .