eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید .
. صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید .
. سر کوی فراق بنشینید مطمئناً عبور نزدیک است شب غم را رسیده پیک سحر تابش روی نور نزدیک است همره ذوالفقار می آید مرگ قوم شرور نزدیک است دور کعبه طواف عشق و سپس اجتماع حضور نزدیک است انتقام حسین و عاشورا لحظه های غرور نزدیک است پرچم یا علیست بر دوشش منتظر ها ظهور نزدیک است لحظه ای که ستمگران جهان میشود مثل مور نزدیک است قبر پنهان شود عیان روزی می رسد صبح روز پیروزی محمد حبیب زاده ...................... . . السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ این ناله‌ها غیر از صدا چیزی ندارد این حرف‌ها جز ادعا چیزی ندارد حیف است دنبال صدای ما بیایی در عمق این “آقا بیا” چیزی ندارد بهتر که روی ما حسابی وا نکردی پرونده ما جز جفا چیزی ندارد رحمی به حال سائل بیچاره‌ای که غیر از تو و غیر از خدا چیزی ندارد حتی برای اینکه چشمت را بگیرد دل در بساطش چیز ناچیزی ندارد داراترین دارای دنیا هم که باشد هر کس نمی‌خواهد تو را چیزی ندارد خالی‌ست دستان من اما چشم‌هایم جز اشک در این روضه‌ها چیزی ندارد حرف دل ما را بخوان از چشم‌هامان جز آرزوی کربلا چیزی ندارد 👆 حیا از علائم ایمان است و نشانگرِ حیاست. .
محرمی_فراق امام زمان(عج) -(بيقراريم چون پريشانيم) @majmaozakerine بيقراريم چون پريشانيم چون پريشان درد هجرانيم باز هم جمعه آمد و بي تو ندبه هاي فراق ميخوانيم شايد اينجايي و نمي بينيم يا كه هستي؛ كجا؟! نميدانيم بيقراري جمعه هاي تو را چند قرن است ابر بارانيم... ...صبح، اميدوار آمدنت عصر، از خيل نا اميدانيم گرچه اين اشك ها براي تو نيست ما پريشان لقمه ي نانيم كاش روزي به خويش مي ديديم چون تو صبح و مساء گريانيم صبح گريان راس بي پيكر عصر گريان جسم عريانيم صبح گريان طفل بي شيريم عصر گريان شاه عطشانيم شاعر:
. پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتودبنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده های حرف هایی که تو داری گرم مناجات است شب های ملائک با لحن جانسوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه ات کن در خانه ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته است کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی با اشک می خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پر می کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست علیه لسلام ✍ .
. 1⃣بند اول رسم روزگار اینه، بار فراق سنگینه امسالم نفهمیدم، با تو بودن چه شیرینه یعنی باز چشای من، ماه عزات و می‌بینه کم سینه زدم برات، کم گریه کردم از غمت امسالم نشد آقا، بمیرم توی محرمت چجوری وداع کنم، با پیرن سیاه ماتمت تو که یه عمری سایه‌ت رو سرم بوده امسال اگه سال آخرم بوده وقت مردنم کاشکی بگی آقا این بیچاره عمری نوکرم بوده این آخرین خواهش نوکره سال دیگه من و یادت نره آقام آقام آقام آقام حسین 2⃣بند دوم من که اربعین امسال، بیچارگیم و می‌دیدم هر شب آقا تو رویا، تو موکبات می‌خوابیدم موندم و دلیل این، جاموندنم رو فهمیدم می‌دونم آقا بدم، به همه به جز تو رو زدم پیر شدم نفهمیدم، دلم و به هر کسی ندم اما تو رهام نکن، حالا که پشیمون اومدم بذا همیشه زیر پرچمت باشم هر روز آقا گریون غمت باشم جان مادرت برام یه کاری کن هر سال اربعین تو حرمت باشم اربعینا دلم کبوتره سال دیگه من و یادت نره علیه السلام 👇
. نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب علی دستان الله است و دستان علي زينب علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري سلام آموزگار عشق در آیین دلداری تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را که می خواند طپش های دلت نام برادر را كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد... دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو دلبری و عالم دلداده ای پسر شاه ای شهزاده تو فوق العاده ای فوق العاده ای پسر شاه ای شهزاده ای علی، علیِ حسین تویی حیدر منجلیِ حسین تا علی ولی خداست تو هم هستی علی ولیِ حسین یاهو علیِ اکبر، شب گیسو علیِ اکبر دلخواه علیِ اکبر، ای دلجو علیِ اکبر ای زادهٔ لیلا ای، زیبارو علیِ اکبر لیلای اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به عشقت می‌زنم امشب باده ای پسر شاه ای شهزاده با اسم علی مستی آزاده ای پسر شاه ای شهزاده محشری، دل و می‌بری خلقا و خلقا پیغمبری ذوالفقاری و حیدی یه نفر نه تو صد تا لشگری یکتا علیِ اکبر، بی‌همتا علیِ اکبر عالی علیِ اکبر، ای اعلا علیِ اکبر می‌جنگی میگه عباس، ماشالا علیِ اکبر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇