.
#اربعین
#نوحه_سنتی
#زنجیرزنی
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
۸۱۷
ای برادر ببین که آمدم از سفر
از فراق تو گشته خواهرت خونجگر
بعد یک اربعین
حال زارم ببین
واحسینا
شامیان بی مروت اند و پست و بدند
تازیانه به ناموس خدا می زدند
ای گل بی سرم یوسف مادرم
واحسینا
چشم تو روشن ای-عزیز ختمی مآب
یا اخا خواهرت کجا و بزم شراب
روز ما گشته شام از نگاه حرام
واحسینا
****
#محمود_اسدی_شائق
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
.👇
Misaq-Haftegi980716[03].mp3
12.85M
🏴 اگه توام مسافری قدم قدم با من بخون...
🎙 حاج میثم مطیعی
#اربعین
4_6005602342785782027.mp3
9.95M
📋 تو پناهمی، تو تکیهگاه محکمی
#زمینه #امام_حسین
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو پناهمی، تو تکیهگاه محکمی
تو پناهمی، تو کشتی نجاتمی
تو پناهمی، تو یک نیاز مبرمی، آقا!
"مِن أین لی النجاة اِلا روضَه"
مِن أین لی الحیاة اِلا روضه"
دلتنگ حرم هستم حسین!
ولی به دل علَم بستم حسین!
به کتیبهها که دست میکشم
به ضریح میرسه دستم حسین!
«قَوِّ علی خدمتک جَوارحی
وَاشْدُد علی العزیمةِ جوانحی»
چه عنایتی! چه شاه با کرامتی!
چه سعادتی! چه ذکر با حلاوتی!
چه عبادتی! چه بزم پر محبتی آقا!
"مِن أین لی الرفیقُ اِلا روضه"
"مِن أین لی الطریق اِلا روضه"
دستام و بگیر باشم حسین!
زیر خیمهی تو جا شم حسین!
بی نیاز همه دنیا میشم
اگه با تو رفیق باشم حسین
«"قَوِّ علی خدمتک جَوارحی
وَاشْدُد علی العزیمةِ جوانحی"»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 میخورم غَمِ روضهت و
#شور
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخورم غَمِ روضهت و
عشقه پرچمِ روضهت و
دوست دارم خدایی آقا
بیشتر از همه روضهت و
بِهِت قول میدم، تو این سختیا
نمیشم اَزَت تا اَبَد من جدا
تو هم ساعتی، که همسایهها
میگیرن زیرِ تابوتم رو بیا
وقتی که بَندای، کفن و میبندن
ساعتی که راهِ، دَهن و میبندن
تو بیا کنارَم و، بِهِم بگو
لاتَخَف لاتَحزَن
«لاتَخَف لاتَحزَن، لاتَخَف لاتَحزَن»
نوکریت برام عِزَّته
خونهی دلم هِیئَته
بهترین شبِ زندگیم
یاحسین شبِ روضهته
توی روضه و، توو تاریکیاش
شده گریه واسه تو کارَم آقا
تو هم قول بده، به این نوکرت
توو تاریکیِ قبرم آقا بیا
ساعتی که تو قبر، هِی تکونم میدن
وقتی که تَلقین و، واسه من میخونن
توی گوشِ من فقط، یبار بگو
لاتَخَف لاتَحزَن
«لاتَخَف لاتَحزَن، لاتَخَف لاتَحزَن»
زندگیم آقاجون فدات
جون میدم واسه کربلا
عشقمه همین که دارم
پیر میشم پای روضههات
بدونِ تو و همین روضهها
جهنّم میشه زندگی واسمون
کنارِ توأم، آقا تا تَهِش
تو هم تا تَهِ خط کنارم بمون
وقتی که سنگهای، لَحَد و میذارن
وقتی که میمونم، بیکس و تنها من
توی اوج بیکَسی، صدام بزن
لاتَخَف لاتَحزَن
«لاتَخَف لاتَحزَن، لاتَخَف لاتَحزَن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
@hobo_lhosein_۲۰۲۳_۰۷_۰۸_۱۲_۳۶_۰۶_۱۵۲.mp3
2.97M
میخورم غمِ روضه تو
عشق پرچمِ روضه تو…
حاج سید رضا نریمانی
.
#امام_زمان
#اربعین_حسینی
این جُمعه هَم نَیامد و با گِریه سَر کنم
باید دَر این فِراق، شبم را سحر کنم
آخَر نمیشود، که فقط کُنجِ خَلوتی
زانو بَغَل، زِ دوریِ او، دیده تَر کنم...
تا کِی برای غُربتِ تنهایِ جمکران
ماتَم بِگیرم و، هَمه را خونجِگَر کنم؟
یک بار هم نشد، که دَمی رُخصتم دهد
تا از کنارِ خِیمهی سبزش گذر کنم
یا که به صَحنِ مسجدِ سَهله ببینمش
یک عُمر، روشَن این دلم، اَز یِک نظر کنم
دِل کَندَنَم، زِ غیرِ تو، کارِ مبارکیست
خوش آن دَمی که اَز هَمه جُز تو، حذر کنم
**
این اَربعین بیا، زِ نجف کربلا رَویم
تا جان، نثارِ مقدمِ تو، همسفر کنم
#رضا_رسول_زاده✍
.
Shab16Safar1402[07].mp3
7.81M
🎧 چشاتو ببند همسفر، دلتو ببر کربلا
(#زمینه #اربعین )
🎤بانوای: حاج میثم مطیعی
چشاتو ببند همسفر، دلتو ببر کربلا
دوباره بگو یاحسین، برو یه سفر کربلا
کربلا، شب جمعهها، پر عطر سیب مادره
گوشه گوشه ی شیش گوشه، صدای غریب مادره
کربلا کربلا کربلا
بهتر از همه حال، عاشقاشو میدونه
شک نکن سلام ما، بی جواب نمیمونه
سلام بر حسین
چشاتو ببند همسفر، برو زیر بارون اشک
رسیدی به مقصد بگو، چه خبره میدون مشک
زیر بارون گریهها، یه نسیمِ آشنا میاد
انگار از لب ِتشنهها، هنوزم داره صدا میاد
العطش العطش العطش
خوب نگاه کنی، عالم، در طواف گهواره ن
بچههای ما نذر ِ، روضههای شیرخوارهن
بهتر از همه حال، عاشقاشو میدونه
شک نکن سلام ما، بی جواب نمیمونه
سلام بر حسین
چشاتو ببند همسفر، با خاطرات اربعین
حاجت دلت رو بگو، به پسر ام البنین
از شریعه هنوز داره میاد عطر و بوی فاطمه
یک نفر داره روضه میخونه از کنار علقمه
یا اخا یا اخا یا اخا
هر کی کربلایی شد، این مسیر و میشناسه
راه دیدن ارباب، از ضریح عباسه
بهتر از همه حال، عاشقاشو میدونه
شک نکن سلام ما، بی جواب نمیمونه
سلام بر حسین
شاعر و نغمه پرداز: مهدی زنگنه✍🎼
#حیاتنا_الحسین
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استراتژی جنگ شناختی
♦️چگونه خردهروایتها میتوانند کلانروایتها را بشکنند...
عزیزان باید سپاه ابابیل را بسازیم...
═══✼❉❉❉✼═══
#خبرگزاری_بسیج_پیربکران
https://eitaa.com/basijnews_pirbakran
🔺جوانمردی پوریای ولی
⚡️هنگام سحر و اذان، در تاريک و روشن بامداد، مردي تنومند و بلند قامت از خانه اي بيرون آمد و قدم در کوچه اي تنگ نهاد. از ميان ديوارهاي کوتاه و بلند شهر گذشت و به مسجد آن شهر نزديک شد. صداي اذان صبح از گلدسته ها به گوش مي رسيد. پهلوان وضو ساخت و با خداي خود، به راز و نياز پرداخت. هنوز چيزي نگذشته بود که از پشت يكي از ستون هاي مسجد، صداي گريه پيرزني را شنيد كه به درگاه خدا چنين التماس مي كند:
خداوندا ! رو به درگاه تو آورده ام، نيازمندم و از تو حاجت مي طلبم، نا اميدم مکن.
⚡️مرد بي تاب شد، با خود انديشيد، حتماً اين زن تنگدست و نيازمند است. آرام به پيرزن نزديک شد. او را ديد كه بشقابي حلوا در دست دارد. با لحني سرشار از مهرباني پرسيد: چه حاجتي داري مادر؟
⚡️چون پيرزن اندکي آرام شد، گفت: اي جوانمرد، التماس دعا دارم. براي من و پسرم دعا کن.
مرد پرسيد مشکل تو و پسرت چيست؟
⚡️پيرزن آهي سرد از دل برآورد و گفت: پسري دارم زورمند و دلاور که پهلوان هندوستان است و در شهر و ديار خود پرآوازه است. هر جا نام و نشان پهلواني را مي شنود، عزم کشتي گرفتن با وي مي كند. شکر خدا که تاکنون پيروز شده و تا امروز هيچکس نتوانسته پشت او را به خاک برساند. اكنون پهلواني از خوارزم به شهر ما وارد شده و قصد هماوردي با پسر من را دارد، مي ترسم پسرم مغلوب شود و روي بازگشت به شهر خود را نداشته باشد.
اين پهلوان كه كسي جز پورياي ولي نبود، فهميد که رقيب هندي او، پسر اين پيرزن است.
⚡️پورياي ولي، طاقت ديدن اشک هاي آن مادر غمگين را نداشت. دلداريش داد و گفت : به لطف خدا اميدوار باش مادر، خداوند دعاي مادران دل شکسته را مستجاب مي كند. اين را گفت و با حالتي پريشان، از پيرزن دور شد و از مسجد بيرون رفت.
⚡️پس از آن پورياي ولي با خود فکر کرد که فردا چه بايد بکند، اگر قويتر از آن پهلوان باشد و بتواند او را به زمين بزند، آيا طعم شكست را به او بچشاند؟ يا باتوجه به تمناي مادر او، مقاومت جدي نكند و زمينه پيروزي حريف را فراهم نمايد. براي مدتي پورياي ولي، در شك و ترديد بود. ناگهان از دايره ترديد بيرون آمد، لبخندي زد و تصميمي قاطع گرفت. او مي دانست قهرمان واقعي کسي است که نفس سركش خود را مهار کند. او خواست كه غرور خود را بشكند و بقول مولوي ( شير آن است که خود را بشکند ) البته اين انتخاب، بسيار دشوار بود.
⚡️چون روز موعود فرا رسيد و پورياي ولي، پنجه در پنجه حريف افکند، خويشتن را بسيار قوي و حريف را دربرابر خود ضعيف ديد تا آنجا که مي توانست به آساني پشت او را به خاک برساند. اما عهد خود را بياد آورد. براي آنکه کسي متوجه نشود، مدتي با او دست و پنجه نرم کرد، اما طوري رفتار كرد كه ديگران احساس كنند حريف وي قويتر است. پس از لحظاتي، پورياي ولي، اين پهلوان نام آور بر زمين افتاد و حريف روي سينه اش نشست. در همان وقت به او احساس عجيبي دست داد. مثل اين بود كه درهاي حكمت به روي او گشوده شده و وي پاداش جهاد با نفس را مشاهده كرد.
⚡️دوستان پورياي ولي كه از توانايي بدني او به خوبي آگاه بودند، از شكست او در رقابت با پهلوان هندي در شگفت بودند. چند روز بعد از آن واقعه، سلطان جونه ( حاكم آن منطقه در هند) مجلسي ترتيب داد تا در آن از پهلوان پورياي ولي دلجويي کند. در آن هنگام، پهلوان هندي كه در مجلس حضور داشت، پيش آمد و خود را به پاي پورياي ولي افكند و بازوبند پهلواني را به او تقديم كرد. او گفت من در ضمن مسابقه، متوجه گذشت و جوانمردي تو شدم. پوريا از اينكه رازش برملا شده بود، متاثر و پريشان شد اما دوستان او خوشحال شدند و ماجراي اين فداکاري بزرگ در همه شهرها پيچيد. از آن پس، از پورياي ولي به عنوان يكي از جوانمردان و اولياي خدا ياد مي شود.
⚡️پورياي ولي اضافه بر قدرت پهلواني و نيرومندي بدن، صفات آشکار و پسنديده اي داشته که او را از ديگر پهلوانان، متمايز مي ساخته است. پهلوانان و ورزشکاران با ياد او، جوانمردي را پاس مي دارند.
پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است
از همت داوود نبی بخت بلند است
افتادگی آموز گر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است!!!!!!!!!!
#گذشت
#ایثار
#جوانمردی
💠 ماموستا حسینی (امام جمعه اهل سنت کامیاران): کسانی که به هزینههای اربعین انتقاد میکنند سال گذشته در برابر آتشزدن چند دستگاه آمبولانس و نابود کردن برخی زیرساختها و امکانات عمومی سکوت کرده بودند و حرفی نمیزدند.
💠 ماموستا مرادیانی (امام جمعه اهل سنت منطقه آساواله سنندج): بدون هیچ چشمداشتی فقط ولی امرم سیدعلی خامنه ای به من اجازه دهد تا با پول و امکانات و نیروهای خودم و میلیاردها تومانی که میتوانم جمع کنم، از ایلام تا بازرگان و ارومیه را از لوث فتنه گران و فواحش و دواعش پاکسازی کنم، حتی اگر شده اول با برادرم در مریوان می جنگم و بعد به سراغ دیگرانی می روم که داروخانه آتش میزنند و می خواهند ملت کُرد را بی ناموس کنند!
📚📚📚