eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️تصویر دیگری از شهید سیدرضی موسوی در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی 🔴شهادت سید رضی موسوی، فرمانده برجسته سپاه قدس با سه موشک انجام شده است 🔹سردار «سیدرضی موسوی» مسئول پشتیبانی ولجستیک نیروی قدس سپاه در سوریه بود. ☫ ‌‌اخبار دقیق فلسطین در کانال سردار قاآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 خاطره شهید سید رضی موسوی از فرماندهان بدون مرز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه که امروز به دست رژیم صهیونیستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 خاطره شهید سید رضی موسوی از فرماندهان بدون مرز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه که امروز به دست رژیم صهیونیستی
. |⇦•بانو‌ سلام‌می کنم... سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── بانو سلام میکنم اینجا خوش آمدی از خاک ، سمتِ عالَمِ بالا خوش آمدی ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی من زینبم ، به خانه ی مولا خوش آمدی پیداست در نگات که با نیت آمدی اینجا به نیتِ کمک و خدمت آمدی باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست جای گِلیم عرش خدا زیر پای ماست رزقِ تمام خلق فقط از دعای ماست خلقِ تمام عالَم و آدم برای ماست این خانه ی بهشتیِ زهرا و حیدر است اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است این خانه را به غیر صفا پُر نمی کند دل را به غیر عشق خدا پُر نمی کند سجاده را به غیر دعا پُر نمی کند هر کس که جای فاطمه را پُر نمی کند اُم البنین از بعد مادرم پدر خاک، بوتراب کرده تو را به همسری خویش انتخاب گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم زین پس تو را به واژه ی مادر صدا کنیم تو آمدی که فاطمه را یاوری کنی در حق ما شکسته دلان مادری کنی اُم البنین قطعا شنیده ای که پَرِ مادرم شکست شاخه به شاخه برگ و بَرِ مادرم شکست اُم البنین ،در کَنده شد و پَرِ مادرم شکست از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست از آن به بعد بود سرش درد می گرفت می خواست پا شود کمرش درد می گرفت اما نترس دیگر شعله به این در نمیزنند دیگر به خانه سر زده ها ، سر نمیزنند سیلی به روی فاطمه دیگر نمیزنند هرگز تو را مقابل حیدر نمیزنند : ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜۱👇
1. بانو سلام میکنم.mp3
9.89M
|⇦•بانو سلام می کنم.... سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی ●━━━━━━─────── ام العشق، ام الوفا! در زمزمه های شبانه ات چه می خواندی در گوش عباست كه دست هایش، متبرك ترین پل استجابت شدند. قیامتی برپا كردند كه قامت بیدار را درهم شكستند. اسطوره تاریخ شدند و مثنوی موزون ایثار را در شاهنامه ذهن بشر حك كردند.
.👆 |⇦•اینجا که آمدی... وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── اینجا که آمدی به همه نور عین باش فکر مرا نکن تو به فکرِ حسین باش حسین! ای تشنه لب حسین.. حسین حسین! عشق زینب حسین.. حسین حسین ! ای بی کفن حسین.. حسین حسین ! عریان بدن حسین.. حسین در آن شبی که بار سفر بست مادرم من را صدا زد و نفسی گفت : دخترم جانِ تو و حسین گُلِ سرخِ بی سرم من مانده بودم و غم و درد برادرم از آن به بعد مادرِ این سر جدا شدم کم کم فراهمِ سفرکربلا شدم *کربلا کربلا کربلا این دل تنگم عقده ها دارد گوئیا میلِ کربلا دارد ... حرف کربلا شد ، زینب دید همه چیز آماده است ، الان وقتشه ...* حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود در این مسیر مونس و غمخوار میشود در کربلا هر آینه کَرّار میشود می آید و به لشگر علمدار میشود ام البنین تو آمدی که ماه شب تار ما شوی مادر برای میر و علمدار ما شوی حتما به او بگو غم این نور عین را از داغ مادرم همه دم شور و شین را غم های مانده برجگر عالمین را اسرار عشق و واژه ی ذُخرالحسین را حتما به او بگو که امید برادر است مَشکی به او بده و بگو آب آور است حتما بگو قضیه ی آن مَشک پاره را حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را افتادنِ بدون پرِ آن سواره را سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را : ✍ *اُم البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرشو بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت توو گودال ، دید دارن سر را می برن، هی صدا زد بُنَیَ ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ۲👇
2. اینجا که آمدی.mp3
9M
|⇦•اینجا که آمدی.... و توسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد
. سلام الله علیها ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پسر - پشت و پناه مادره پسر - گرمی آه مادره پسر - نور نگاه مادره ۲ وای از آسمون بی ستاره وای از مادری که بی قراره وای از سینه ای که غرق آهه وای از ناله ای که گریه داره: "دیگر مرا ام البنین نخوانید / نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم / ندارم ۲" واویلتا واویلتا - واویلا واویلا ‌۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ میگن - یه روضه ای به پا شده میگن - دست عمو جدا شده میگن - بابا دیگه تنها شده ۲ وای از پیکر در خون نشسته وای از مشک پاره؛ چشم بسته وای از ناله‌های اهل خیمه با چشمای گریون؛ دلشکسته: "سقای دشت کربلا اباالفضل / اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل / اباالفضل ۲" واویلتا واویلتا - واویلا واویلا ‌۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پدر - غرق غم برادره پدر - دیگه بدون لشکره پدر - حالا غریب مادره ۲ وای از خیمه‌ای که چشم به راهه وای از تشنه ای که بی سپاهه وای از مادری که قد کمونه تنها روضه خونِ قتلگاهه: "اگر کشتند چرا آبت ندادند / ندادند چرا زان درّ نایابت ندادند / ندادند ۲" واویلتا واویلتا - واویلا واویلا ‌۳ . 👇
🌹🌹🌹🇮🇷🌹🌹🌹 🔵 جلسه ای وزین با عطر و بوی شهدای مقاومت و طوفان الاقصی باحضورِ ✅ : پنجشنبه_۱۴۰۲/۱۰/۷ ساعت: ۱۹:۳۰ ❌ : زرین شهر_مصلی بزرگ ولیعصر"عج" همه شما عزیزان دعوت هستید... 🌹🌹🌹🇮🇷🌹🌹🌹 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/940703945C4055a1a13e
. در مرثیت حضرت اُمُّ الْبَنین (س) ----------- قلب هستی حزین است جان عالم غمین است گریه کن ای دل من داغ اُمُّ الْبَنین است مادری دلخون ، رفته از دنیا آه و واویلا... مادری دل شکسته از جهان دیده بسته رشته ی هستی او دیگر از هم گسسته دیده ی گردون ،از غمش دریا آه و واویلا ... ای که شد غم نصیب ات در فراق حبیب ات اشک ما در عزایت عطر قبر غریب ات غربتت آتش ،می زند جان را آه و واویلا... ** «یاسر»✍ .👇
. 🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت 🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّه‌وغم ریخت بشیر بن جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو که شاعر بود رحمت کنه، تو هم مى تونى شعر بگى؟ گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، منم شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان 🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر می‌زد 🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر می‌زد بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم: «یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ» (اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، آخه حسین [آقاى شما] کشته شد و اشک من این گونه سرازیره. پیکرش در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد). 🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند 🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند 🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم 🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت) 🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش 🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر بشیر اومد محضر عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... بگو از حسین چه خبر .. ؟ 🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه 🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد. مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛ 🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد 🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟! ‍ اما بشنو از عبدالله جعفر شوهر حضرت زینب آه از ان دم که کاروان امید دم دروازه مدینه رسید سوی آن کاروان به صدها آه بادلی خسته آمد عبدالله اشک حسرت زدیدگانش سفت تسلیت برامام چارم گفت بعد ازآن هرطرف نظر انداخت زینبش را درآن میان نشناخت عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده ،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت: عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم: 🔸 آنشب که از مدینه سفر کردم اختیار 🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم 🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید 🔸مویم سفید شد، سیه گشت معجرم عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ... هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد ،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،... مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟! گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه حسین... شاعر: .
. ای به حرم، هدیۀ پروردگار بحرِ کرم، واسطۀ کردگار ای دلت از غیرِ تولا جدا صاحبِ اِجلال، کنیز خدا ای ز ازل منتصبِ مصطفی تا به ابد منتخبِ مرتضی یارِ علی بوده ای از دیرباز ساخته ای فاطمه را سرفراز مَرتبَتت، مادریِ ماهتاب مَنزلَتت، همسریِ آفتاب کیست شود فاطمه را جانشین همچو تو ای حضرت ام البنين بال و پرِ معنویِ بیت وحی فاطمۀ ثانویِ بیت وحی چار گل فاطمه را مادری مادرِ پُر مهرِ چهار اختری مادر چار عاشقِ سر باخته دل به قضا، جان به قدر باخته - - - - - - - - - - مادر دلدار، سلامٌ علیک اُمِ علمدار، سلامٌ علیک بسکه دلت بوی گلِ یاس داد خالقِ گُلها به تو عباس داد هست گر عباسِ تو ذُخرُالحسین از تو ذخیره ست، بر آن نورِ عین مهدِ دلیران، سرِ دامان توست روحِ شجاعت، ز شبستان توست ای بفدای گُلِ بستانِ تو روشنیِ شمعِ شبستانِ تو ماهِ حرم، روی ابالفضل بود تکیه به بازوی ابالفضل بود بود در آن قلقلۀ دشمنان هیبتِ سقای حرم پاسبان هیچ تو دانی که امیدت چه شد؟ قامتِ عباسِ رشیدت چه شد؟ چون برهِ فاطمه بی‌تاب شد رفت که آب آورد و آب شد آه ز یادآوریِ نخل‌ها دشمن و پنهانگری نخل‌ها من چه بگویم، ز رشیدی غریب در وسطِ حیله و مکر و فریب دستِ علمدار کمین خورد، وای ساقیِ دلدار زمین خورد، وای با همه بی دستی و بی یاوری باز رجز خواند سوی لشکری تا که به یاریِ حسینت شتافت تیغ، سرِ ماهِ منیرت شکافت تیر به چشمانِ قمر تا نشست پشت و پناهِ حرم از پا نشست گفت: اَخا اَدرک اَخا یاحسین دیدنِ عباس بیا یاحسین ساقی اَت از شوقِ لقا مست شد در طلبِ وصلِ تو، بی دست شد نامِ تو دارم به لبم زمزمه آمده بالینِ سرم فاطمه ✍ .
. ‍ سلام الله علیها 🏴بند اول: دیگه هیچوقت، به من نگین فاطمه ی، امّ البنین دیگه نیست روی لبم لبخندی دیگه ندارم فرزندی هیچکی تو دنیا نمونده واسم دیگه نیست پیشم عباسم😭 دستاشو قطع کردن، تو کربلا پیکرش لگد مال، شد زیره پا رأس بریدش رفت، رو نیزه ها ویلی ویلی ویلی، علیٰ شبلی 🏴بند دوم: تنهامو دنیام تاریکه اما خوشحالم از اینکه شدن فدای حسینِ زهرا قمرهای من هر چارتا داغشون اما سنگین و سخته پیر شدم تو این چند وقته پر زدن و رفتن، از پیش من شنیدم که شدن، پاره بدن گفتن موندن رو خاکا، بی کفن ویلی ویلی ویلی، علیٰ شبلی شعر: (یاحسین)✍ ملودی: 🎼 .👇
. ‍ علیه السلام سلام الله علیها 🏴بند اول: دوباره محزونه دوباره دلخونه دوباره گریونه (آقای غریبم مهدی۲) توی بقیع، کنار چار، صورت قبر می شینه آه میکشه، غریبونه، هی میزنه به سینه مستمع، روضه های، خانم ام البنینه تا میخونه خانم روضه ی مشک میشه چشای مهدی پر از اشک یاد گلای تشنه و پرپر خون میباره و میزنه بر سر آه واویلا 🏴بند دوم: تنها و مظلومه دلگیر و مغمومه دلش نا آرومه (آقای غریبم مهدی۲) مصیبتای کربلا، رو دم به دم می بینه میسوزه از عمق وجود، پریشون و غمینه مستمع، روضه های، خانم ام البنینه تا میخونه خانم روضه ی آب به یاده علی اصغره ارباب مهدی با یه حال زار و مضطر خون میباره و میزنه بر سر آه واویلا شعر و ملودی: 👇
🎙 | انتخابات، مسیر جمهوریت و اسلامیت ✏️ تأکید اخیر رهبر انقلاب در دیدار مردم کرمان و خوزستان، درباره وابسته بودن دو کلمه‌ی «جمهوری» و «اسلامی» به . 🎧 بشنوید👇
. یا (س) ام الادب ام الوفا ام البنینی دلگرمی مولا امیرالمومنینی یک ماه وسه اختربه دامن پروراندی درمدح تواین بس که عباس آفرینی ای مادر ذخرالحسین وساقی عشق توسایه سار غیرت للعالمینی سرتا به پا پا تا به سر الگوی عفت مانند زهرا زینت عرش برینی زهرا حیا زهرا کرم زهرا صفاتی انگشتر زهرای اطهر را نگینی تومادری کردی برای زینب او بافاطمه درباغ جنت هم نشینی دریاری دین خدا فرزند دادی از بانوان برتر خلد برینی ای روضه خوان مردم شهرمدینه بهرغریب کربلا باغم عجینی باور نمیکردی که عباست زمین خورد فرقش دوتاشد از عمود آهنینی درعلقمه جای توزهرا آمد و گفت عباس من با مادرخود کَلِمینی ✍ .
. اذان شد ، أشهد أن لا شهادت مؤذن می دهد اینجا شهادت شهادت می دهم حیدر امیر است علی را می شناسم با شهادت ندیدم جز ولی الله بودن علی را از ولادت تا شهادت به فتوای علی ما رستگاریم چه می دانیم از مولا ؟ شهادت « غلط گفتند بابا آب و نان داد » گرفتیم ارث از بابا ، شهادت یکی را مرگ می گیرد در آغوش یکی را می برد بالا شهادت دریغا ! مرگ می آید سراغم نمی گیرد سراغم را شهادت دریغا ! مرگ با من زندگی کرد دریغا ! دور شد اما شهادت دلم این روزها بسیار تنگ است بمان با ما ، بمان با ما ، شهادت .
. علیه السلام بند اول: شدی مردِ وفا شدی هستیِ ما شدی ساقی نام آور تووی بزم بلا تووی دلهره ها به تو قرصه دل لشکر ساقی ساقی نامت مشکل گشا آرومه خیمه ها با لبخندت ساقی ساقی در دست تو علم سردار محترم ما دربندت ای جان ای جان عباس ابن علی عباس ابن علی یا ابوفاضل بند دوم: یل با جنمی امید حرمی میشه معنی با تو غیرت با دو دست قلم شدی باب کرم داری پیش خدا عزت ساقی ساقی کاری کن واسه مو آوردم کاسه مو دستم خالی ساقی ساقی ماه ام البنین خورشید رو زمین در اجلالی ای جان ای جان عباس ابن علی عباس ابن علی یا ابوفاضل بند سوم: با چه رویی عدو به قمر زده رو زیر پاته امان نامه واسه ی طفلان وسط طوفان عمو ساحل آرامه ساقی ساقی مشکت آب حیات جونِ عالم فدات تو دریایی ساقی ساقی ذکر روی لبی سالار زینبی بی همتایی ای جان ای جان عباس ابن علی عباس ابن علی یا ابوفاضل ✍ 👇👇👇