.
#سوم_رجب
#شهادت_امام_هادی
#نوحه_مهدوی
بیا مهدی جان
دلم آتیشه
می سوزم از زهر جفا
بیا خونخواهم
دارم جون میدم
توی غربت سامرا
منم مظلومم چون شاه غدیر
شدم عمری توی خونَم اسیر
دیگه راحت شدم از غصه ها
بیا زیر تابوتمو بگیر
ای وای
کشیدم محنت یارب اِنْتَقِم
ای وای
شنیدم تهمت یارب اِنْتَقِم
ای وای
امون از غربت یارب اِنْتَقِم
اللهم عجل لولیک الفرج...
🌸🌸🌸🌸🌸
نبودی مهدی
جلوی مردم
دویدم توی کوچه ها
چه جور می بردند
با کلّی تحقیر
شنیدم دائم ناسزا
به من وقتی تو کوچه شد جفا
دلم رفت بازار شام بلا
یه مشته مست ملعون توی شام
جسارت می کردند به عمه ها
ای وای
دیدن سرها رو روی نیزه ها
ای وای
شنیدن دائم سَبّ ِمرتضی
ای وای
می رقصیدند زنان بی حیا
اللهم عجل لولیک الفرج...
🌸🌸🌸🌸🌸
نبودی مهدی
تو بزم باده
کشیدم من خیلی عذاب
به من با خنده
جسارت کردن
تعارف می کردن شراب
درسته دیدم داغ بی امون
ولی اینجا ندیدم خیزرون
نبودن اینجا نوامیس من
نشد لب و دندونی غرق خون
ای وای
رقیّه لبهای پاره رو دید
ای وای
گریبانش رو عمّه ام درید
ای وای
شده گیسوی سکینه سپید
اللهم عجل لولیک الفرج...
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍
.👇
اللهم عجل لولیک الفرج (123).mp3
4.34M
اللهم عجل لولیک الفرج
.
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را
نمیفهمد، چنانکه هیچ کس ذاتِ خدایت را
گِل ما موم شد در دستهایت لحظهی خِلقت
همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را
چراغِ راه میخواهم، سری از سجدهات بردار
قیامی کن ببینم روی مصباحُالهُدایت را
صراطَالمستقیم از دور نورِ سایهات را دید
میان نقشهاش انداخت نقشِ ردّ پایت را
تویی که میشنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را
کسی نشنید کوهِ بغضْ بر دوشِ صدایت را
تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدیست؟
عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتمسرایت را
به زَعم دشمنان، درّندگان هم دشمنت بودند
قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوستهایت را
گواهی میدهد چشمانِ خیسِ آیهی تطهیر
به بزم روضههای شام، وا کردند پایت را
از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی
همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را
به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم"
بخوان با مادرِ خود روضههای کربلایت را
.
.
#امام_هادی
در زمان حکومت متوکل عباسی، زنی ادعا کرد که حضرت زینب(سلام الله علیها) است!
متوکل به او گفت :
♦️تو زن جوانی هستی و از زمان حضرت رسول اکرم(ص) سالیانی گذشته است.
آن زن گفت :
♦️حضرت رسول اکرم(ص) دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم.
اما اکنون احتیاج مرا واداشت که خود را به مردم معرفی کنم.
در این هنگام؛ متوکل عباسی پسران ابی طالب(ع) و فرزندان عباس بن عبدالمطلب و قریش را خواست و با آنان مشورت کرد.
آنان گفتند : در فلان تاریخ، زینب کبری(س) دختر حضرت فاطمه(س) وفات یافته است.
ولی آن زن به می گفت :
♦️روايت دروغى است که از خودشان ساختهاند!
من از نظر مردم پنهان بودهام و كسى از مرگ و زندگى من اطلاعی نداشته است.
متوکل به آنان گفت :
♦️غير از اين روايت دليل ديگرى داريد كه اين زن را مغلوب كنيد؟
آنان گفتند : خیر!
متوکل گفت : من از جدم عباس بيزار باشم اگر او را مانع از ادعايش شوم مگر با دليل!
آنان گفتند :
♦️ابن الرضا[امام هادى(ع)] را احضار كن تا شايد او دليل ديگرى غير از اين روايت داشته باشد.
متوکل شخصی را پى امام هادی(ع) فرستاد و جريان آن زن را برايش نقل كرد.
امام هادی(ع) فرمود :
♦️دروغ مىگويد! حضرت زينب(س) در فلان ماه و فلان روز از دنيا رفته است.
متوکل گفت : اينها نيز همين روايت را نقل كردند ولى من قسم ياد كردهام كه مانع ادعايش نشوم مگر با دليل!
امام(ع) فرمود :
♦️چيز مهمى نيست! دليلى بياورم كه او را ملزم نمايد و ديگران نيز بپذيرند.
متوکل گفت : آن دلیل چیست؟
امام(ع) فرمود :
♦️گوشت فرزندان فاطمه(س) بر درندگان حرام است، او را وارد گودال درندگان كن اگر از فرزندان فاطمه(س) باشد درندگان با او كارى ندارند.
متوکل رو به زن کرد و گفت : چه می گویی؟
زن گفت :
♦️او قصد کشتن من را دارد و قبول نکرد!
امام هادی(ع) فرمود :
♦️اينجا از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) زيادند،هر كدام را مايلى پيش درندگان بفرست.
در اين هنگام، رنگ از چهره همه حضار پريد.
سپس برخی از مبغضین امام هادی(ع) به متوکل گفتند :
♦️او مىخواهد ديگرى را با حيله به چنگ درندگان اندازد! چرا خودش نمی رود؟
متوكل نيز با اين پيشنهاد اظهار تمايل كرد، چون ميل داشت بدين وسيله امام هادی(ع) از بين برود، بىآنكه او در خونش دخالت كرده باشد.
پس متوکل خطاب به امام هادی(ع) گفت :
♦️ای ابالحسن(ع)! چرا خودتان نمی رويد؟
امام هادی(ع) فرمود :
♦️اگر شما مايل باشيد، مي روم!
متوکل گفت : این کار را انجام دهید.
در این هنگام نردبانی آوردند و راه وارد شدن به محل شیران که تعدادشان شش عدد بود، گشودند و امام هادی(ع) پایین رفت.
♦️هنگامی گه امام هادی(ع) داخل شد، ميان شيرها نشست، آنها اطراف امام(ع) را گرفتند و دستهاى خود را روى زمين پهن كرده و سر بر روى دست خويش نهادند.
امام(ع) دست بر سر يكايك آنها كشيد و به هر كدام اشاره مىنمود كه فاصله بگيرد و كنار برود. و شيرها به جانبى كه امام(ع) دستور داده بود رفتند و در مقابل امام(ع) ايستادند.
در این هنگام وزیر متوکل به متوکل گفت :
♦️اين كار بر ضرر تو است، بگو قبل از اينكه جريان منتشر گردد از آنجا خارج شود.
متوکل سراسیمه گفت :
♦️ما نظر بدى در باره شما نداشتيم، منظورمان اين بود كه فرمايش شما ثابت شود اكنون خوب است بالا بيائيد.
♦️امام(ع) از جاى حركت كرد و نزديك نردبان آمد و شيرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهاى ايشان مي ماليدند.
همين كه پاى بر اولين پله نردبان گذاشت اشاره كرد برگرديد و همه رفتند و ايشان بالا آمد و فرمود :
♦️هر كسى مدعى است فرزند فاطمه(س) است، ميان اين درندهها برود.
متوکل به آن زن گفت : پایین برو!
آن زن شروع به التماس نموده و گفت :
♦️به خاطر خدا به من رحم کنید! من به دروغ گفتم! من دختر فلان كس هستم و شدت از فقر و تنگدستى اين ادعا را كردم.
سپس متوکل دستور داد که آن زن را در ميان درندگان (#شیر ها) بیاندازند که در این هنگام با درخواست مادر متوکل، آن زن را بخشیدند.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۱۴۹، ح۳۵
#اسنادالمصائب
.
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_هادی علیه السلام
سید محمد رضا نوشه ور
#زمینه #شهادت_امام_هادی
#حجت_الاسلام_شیخ_حسین_فتحی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روضه ای که حالمو میکنه خراب
اینه که بردن آقامو بزم شراب
تصوری که میده نوکرو عذاب
اینه که بردن آقامو بزم شراب
یاد روضه های تو شام بلا / قاتل اصلی مولای منه
یاد اون سه ساله که با ناله گفت: / نزنید این سر بابای منه
میخونه - زیر لب هر شب // ای وای از - عمه جان زینب ۲
مولانا یا امام هادی ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
اجرای #نوشه_ور👇
نیمه شبی توو خونت اومدن ولی
میسوخت دلت به حال غربت علی
میخوندی زیر لب فقط سینجلی
میسوخت دلت به حال غربت علی
وقتی میکشوندنت توو کوچه ها / بودی یاد صورتی که شد کبود
میکشه حیدر و این خاطره ها / یاد دیوار و در و آتیش و دود
میخونه - زیر لب مولا // ای وای از مادرم زهرا ۲
مولانا یا امام هادی ۴
.👇
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی حماسی مهدی رسولی در حمایت از یمنیها
بلاست که سر دشمن دمادم میبارد
دمارشان را دارد یمن درمیآرد
┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄
https://eitaa.com/madahanpirbakran
.
#شور
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی_شور
سامرا پر از شور و اشک و سوز و آهه
پرچم روی گنبد و ببین سیاهه
با دلت نگاه کن مسیر سامرا رو
زائر که واسه عرض ادب تو راهه
پیچیده ذکر وااماما توو
صحن و سرای حضرت هادی
ایشالا روزیمون بشه آخر
بشیم فدای حضرت هادی
مسموم وااماما مظلوم وااماما
از اول توی سینه بذر کینه کاشتن
حرمت امام ما رو نگه نداشتن
ارث مادریه امام هادی این شد
توی حریمش بی اجازه پا گذاشتن
توو روضه آقا دیگه حرف از
و رکل الباب برجله نیست
هجوم آوردن توو خونش اما
صحبت میخ و گل و غنچه نیست
مسموم وااماما مظلوم وااماما
آفتاب عمرش اگر چه روی بامه
زهر کینه به درد و غصه ش التیامه
غریبیش مثه اول مظلومه اما
روضه هاش مثه روضه های تلخ شامه
خان صعالیک بردنش اما
اینجا کجا دروازه ساعات
بساط میگساری میچیدن
برا ورود عمه سادات
مسموم وااماما مظلوم وااماما
نیمه شب توو کوچه پیاده با عذاب رفت
ناسزا شنید و با طعنه و عتاب رفت
جا داره از این مصیبت همه بمیریم
حجت خدا بین مجلس شراب رفت
اسیر تاریکی و ظلمت شد
کسی که مهر و ماهه پابوسش
مصیبتش عظیمه اما شکر
تو بزم می نرفته ناموسش
مسموم وااماما مظلوم وااماما
#علی_سلطانی ✍️
.👇
.
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍️
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را
نمیفهمد، چنانکه هیچ کس ذاتِ خدایت را
گِل ما موم شد در دستهایت لحظهی خِلقت
همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را
چراغِ راه میخواهم، سری از سجدهات بردار
قیامی کن ببینم روی مصباحُالهُدایت را
صراطَالمستقیم از دور نورِ سایهات را دید
میان نقشهاش انداخت نقشِ ردّ پایت را
تویی که میشنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را
کسی نشنید کوهِ بغضْ بر دوشِ صدایت را
تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدیست؟
عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتمسرایت را
به زَعم دشمنان، درّندگان هم دشمنت بودند
قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوستهایت را
گواهی میدهد چشمانِ خیسِ آیهی تطهیر
به بزم روضههای شام، وا کردند پایت را
از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی
همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را
به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم"
بخوان با مادرِ خود روضههای کربلایت را
.
.
#سرود
#میلاد_امام_جواد
#امام_جواد
#حضرت_علی_اصغر_سرود
نخل ولایت ، بازم ثمر داده
تو آسمونا ، فرشته سر داده
خونه سلطان ، نور علی نوره
خدا به آقام ، یه گل پسر داده
جبرئیل توی عرش میکنه زمزمه
سلام الله علی جوادالأئمه
سلام الله علی جوادالأئمه
چه روی ماهی ، چه طلعتی داره
تو صورتش چه ، ملاحتی داره
از همین حالا ، معلومه از چشماش
شبیه باباش ،چه رأفتي داره
هرچی از خوبیاش بگم بازم کمه
سلام الله علی جوادالأئمه
تو جود و بخشش ، کسی ازش سر نیست
ناامید هیچ کس ، رفته از این در نیست
با گریه امشب ، امام رضا فرمود
که مولود از این ، با برکت تر نیست
حیف عمرش کمه شبیه فاطمه
سلام الله علی جوادالأئمه
خوش آنکه امشب ، به شور و شین باشد
زائر آقا ی کاظمین باشد
خوش آنکه شام ولادت اصغر
کنار شش گوشه حسین باشد
دست بر سینه گوید به اشک دوعین
السلام علی علی بن الحسین
خونه ارباب ، چه محشری برپاس
خنده رولبها ی زینب کبراس
ماه و ستاره ، دیدنیه امشب
وقتی که اصغر ، تو بغل سقاس
پیچیده این ندا میون عالمین
السلام علی علی بن الحسین
#علی_سلطانی ✍️
#میلاد_حضرت_علی_اصغر
.👇
.
#امام_هادی
در زمان حکومت متوکل عباسی، زنی ادعا کرد که حضرت زینب(سلام الله علیها) است!
متوکل به او گفت :
♦️تو زن جوانی هستی و از زمان حضرت رسول اکرم(ص) سالیانی گذشته است.
آن زن گفت :
♦️حضرت رسول اکرم(ص) دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم.
اما اکنون احتیاج مرا واداشت که خود را به مردم معرفی کنم.
در این هنگام؛ متوکل عباسی پسران ابی طالب(ع) و فرزندان عباس بن عبدالمطلب و قریش را خواست و با آنان مشورت کرد.
آنان گفتند : در فلان تاریخ، زینب کبری(س) دختر حضرت فاطمه(س) وفات یافته است.
ولی آن زن به می گفت :
♦️روايت دروغى است که از خودشان ساختهاند!
من از نظر مردم پنهان بودهام و كسى از مرگ و زندگى من اطلاعی نداشته است.
متوکل به آنان گفت :
♦️غير از اين روايت دليل ديگرى داريد كه اين زن را مغلوب كنيد؟
آنان گفتند : خیر!
متوکل گفت : من از جدم عباس بيزار باشم اگر او را مانع از ادعايش شوم مگر با دليل!
آنان گفتند :
♦️ابن الرضا[امام هادى(ع)] را احضار كن تا شايد او دليل ديگرى غير از اين روايت داشته باشد.
متوکل شخصی را پى امام هادی(ع) فرستاد و جريان آن زن را برايش نقل كرد.
امام هادی(ع) فرمود :
♦️دروغ مىگويد! حضرت زينب(س) در فلان ماه و فلان روز از دنيا رفته است.
متوکل گفت : اينها نيز همين روايت را نقل كردند ولى من قسم ياد كردهام كه مانع ادعايش نشوم مگر با دليل!
امام(ع) فرمود :
♦️چيز مهمى نيست! دليلى بياورم كه او را ملزم نمايد و ديگران نيز بپذيرند.
متوکل گفت : آن دلیل چیست؟
امام(ع) فرمود :
♦️گوشت فرزندان فاطمه(س) بر درندگان حرام است، او را وارد گودال درندگان كن اگر از فرزندان فاطمه(س) باشد درندگان با او كارى ندارند.
متوکل رو به زن کرد و گفت : چه می گویی؟
زن گفت :
♦️او قصد کشتن من را دارد و قبول نکرد!
امام هادی(ع) فرمود :
♦️اينجا از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) زيادند،هر كدام را مايلى پيش درندگان بفرست.
در اين هنگام، رنگ از چهره همه حضار پريد.
سپس برخی از مبغضین امام هادی(ع) به متوکل گفتند :
♦️او مىخواهد ديگرى را با حيله به چنگ درندگان اندازد! چرا خودش نمی رود؟
متوكل نيز با اين پيشنهاد اظهار تمايل كرد، چون ميل داشت بدين وسيله امام هادی(ع) از بين برود، بىآنكه او در خونش دخالت كرده باشد.
پس متوکل خطاب به امام هادی(ع) گفت :
♦️ای ابالحسن(ع)! چرا خودتان نمی رويد؟
امام هادی(ع) فرمود :
♦️اگر شما مايل باشيد، مي روم!
متوکل گفت : این کار را انجام دهید.
در این هنگام نردبانی آوردند و راه وارد شدن به محل شیران که تعدادشان شش عدد بود، گشودند و امام هادی(ع) پایین رفت.
♦️هنگامی گه امام هادی(ع) داخل شد، ميان شيرها نشست، آنها اطراف امام(ع) را گرفتند و دستهاى خود را روى زمين پهن كرده و سر بر روى دست خويش نهادند.
امام(ع) دست بر سر يكايك آنها كشيد و به هر كدام اشاره مىنمود كه فاصله بگيرد و كنار برود. و شيرها به جانبى كه امام(ع) دستور داده بود رفتند و در مقابل امام(ع) ايستادند.
در این هنگام وزیر متوکل به متوکل گفت :
♦️اين كار بر ضرر تو است، بگو قبل از اينكه جريان منتشر گردد از آنجا خارج شود.
متوکل سراسیمه گفت :
♦️ما نظر بدى در باره شما نداشتيم، منظورمان اين بود كه فرمايش شما ثابت شود اكنون خوب است بالا بيائيد.
♦️امام(ع) از جاى حركت كرد و نزديك نردبان آمد و شيرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهاى ايشان مي ماليدند.
همين كه پاى بر اولين پله نردبان گذاشت اشاره كرد برگرديد و همه رفتند و ايشان بالا آمد و فرمود :
♦️هر كسى مدعى است فرزند فاطمه(س) است، ميان اين درندهها برود.
متوکل به آن زن گفت : پایین برو!
آن زن شروع به التماس نموده و گفت :
♦️به خاطر خدا به من رحم کنید! من به دروغ گفتم! من دختر فلان كس هستم و شدت از فقر و تنگدستى اين ادعا را كردم.
سپس متوکل دستور داد که آن زن را در ميان درندگان (#شیر ها) بیاندازند که در این هنگام با درخواست مادر متوکل، آن زن را بخشیدند.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۱۴۹، ح۳۵
#اسنادالمصائب
.