.
#امام_زمان #امام_کاظم
با موضوع شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای دلشکسته در دل صحرا ،امامنا
عمری اسیر ِ غربت عظمی' ،امامنا
می دانم از گناه من ِ شیعه خسته ای
دل بی قرار ِ داغ حرم های بسته ای
بنگر به درد بی کسی ِ دائمی ما
باب الشفاءِ شیعه ی تو بسته شد بیا
بنگر گرفته حال و هوای تمام شهر
تنها ظهور توست امان از بلای دهر
این روزها که از غم شیعه مکدّری
صاحب عزای حضرت موسی بن جعفری
پیش ضریح حضرت معصومه و رضا
برپا نموده ای تو فقط مجلس عزا
یا کاظمین رفته ای و پیش غربتش
جاری شده ست اشک تو بر روی تربتش
می نالی از مصیبت دستان بسته اش
در بین کُند و سلسله،ساق شکسته اش
هر روز و شب شده تن مجروحش آشنا
با ضرب تازیانه ی سندی بی حیا
آخر دوای جدّ تو زهر جفا شده
از شرّ ظلم و کینه ی هارون رها شده
از چه امام ِ رافضی اش خوانده دشمنش
آثار کند و سلسه ها مانده بر تنش
آقا به حقّ کشته ی قَعر ِ سُجون بیا
از بند ظلم،شیعه ی خود را رها نما
#شهادت_امام_کاظم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
نثار روح برادرِ تازه درگذشته ی شاعر محترم ، فاتحه و صلوات
.
شور3.mp3
6.17M
🎙 کربلایی علی اکبر حائـــری
#شور
#حضرت_رقیه
#حضرت_رباب
#شور_حضرت_رقیه
#محفل_شاه_علقمه
#شور_حضرت_رباب
مینویسه اشکام
با دوات گریه
زندگیم فدای
سیده رقیه
طرفداره
پر و پا قرص ابالفضل علمداره
قَدَره چون نوه حیدر کراره
و در افتادن با قدرتش خطر داره
علمداره
علمش همون حجابی که به سر داره
چون سیاهه چادرش کعبه سیاره
میره تا ابرهه رو زِ پا دَرارِه
تا وقتی زندم و نفس میکشم
نفسم به روضه تو بنده
اون قدر توی روضه هات میبارم
پدرت راضی بشه بخنده
یارقیه سادات «
رفتنم به جنت
بی حساب کتابه
تا طرف حسابم
حضرت ربابه
هواخواهه
همهٔ سینه زنای حضرت شاهه
کسی با محبتت نمیره بیراهه
هرکی نشناسه مقامات شو گمراهه
به همراهه
اصغرش یاور ما سر بِزَنگاهه
روضه هاش برای ما اگر چه جان کاهه
روز محشر به شفاعتم گواهه
برای عاقبت بخیریم فقط
این ارادت به شما جوابه
مطمئنم رضایت حسین در
گِرو رضایت ربابه
علی الاعلی مولانا علی «
.
@ALIAKBARHAERI(3).mp3
4.71M
🎙 کربلایی علی اکبر حائـــری
#زمینه
#اباعبدالله
#لطمه_زنی
#امام_حسین
#زمینه_اباعبدالله
گرگا روی جسمت، راحت گریه کردند
ماهی های دریا، واست گریه کردند
خاکا جای پیرهن، پوشوندن تنت رو
پُر کردن برا تو، جای پیرهنت رو
-وحوش گریه کردند...
دریاها واست با خروش گریه کردند
-سمـا گریه کردند...
اهل عالم از این عزا گریه کردند
-غروب روضه خوندند...
نیزه ها واسه تو خوب روضه خوندند
-سیوف روضه خوندند...
نوکرها از روی لهوف روضه خوندند
«صل الله علیک یا اباعبدالله، یا اباعبدالله، یا اباعبدالله، یا اباعبدالله»
توی شیب گودال، ریختن رو سر تو
خنجر می کشیدند، روی حنجر تو
وقتی زنده بودی، سمت خیمه رفتند
بعدش پیش زینب، جونت رو گرفتند
-فرات لطمه میزد...
زینب توقتلگاه برات لطمه میزد
-رُباب لطمه میزد...
سکینه با دلِ کباب لطمه میزد
-سنان خنده میکرد...
خولی به اشک عمهجان خنده میکرد
-سنان خنده میکرد...
شمر ملعون به کاروان خنده میکرد
«عمّه جانم ، عمّه جان قد کمانم ،عمّه جانم،عمّه جان نگرانم»
.
Gomnam-Haftegi950126[03].mp3
8.94M
🌙 از ادعیه #ماهرجب 🌙
🔊 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَبٍ
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
ناحيه مقدّسه به دست شيخ ابو القاسم رحمه الله اين دعا در ايّام رجب صادر شده:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِي رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي وَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَيْكَ خَيْرَ الْقُرَبِ يَا مَنْ إِلَيْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِيمَا لَدَيْهِ رُغِبَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُيُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَايَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَايَا خُطُوبُهُ يَسْأَلُكَ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَةِ وَ مِنَ النَّارِ فَكَاكَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِي رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلايَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ الشَّرِيفَةِ وَ وَسَائِلِكَ الْمُنِيفَةِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِي فِي هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَةٍ مِنْكَ وَاسِعَةٍ وَ نِعْمَةٍ وَازِعَةٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَةٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَةِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَةِ وَ مَا هِيَ إِلَيْهِ صَائِرَةٌ
26.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با صدای استاد سعید صادقی
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم😭
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
پیام تسلیت فرمانده ناحیه مقاومت بسیج فلاورجان ،خبر درگذشت حجت الاسلام والمسلمین محسن شریعت فرزند گرامی مرحوم ”آیت الله صفرعلی شریعت ” موجب تأسف، تأثر فراوان و تألم خاطر اینجاب شد.
ضمن تسلیت این ضایعه دردناک به خانواده معزز شریعت ومردم شهید پرور شهرستان فلاورجان از درگاه خداوند منان و رحمان برای آن مرحوم رحمت واسعه الهی، آمرزش و علو درجات و برای خانواده خدوم و انقلابی و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسألت دارم. سرهنگ پاسدار جواد فصیحی
✍️ بیشتر از دو سوم از رجب گذشت ...و هنوز بعضی از ما، از این ماه، برای حمام کردنِ روحمان، استفاده نکردیم! و هنوز روحمان، وزن سنگین چرکهای قبل از رجب را، با خود بدوش میکشد ...این رسم همهی مهمانی هاست ؛ برای حضور در مهمانی، اول استحمام میکنند، و بعد خود را میپیرایند و میآرایند ...
رجب فصل استحمام است؛ فصل سبک شدن ... باید این تسبیح، به آخر نرسیده، تطهیر شویم.
خدای مهربانم کمکمان کن تا بتوانیم از فیوضات ماه پربرکت رجب بهرهمند شده و در نتیجه عمل به خواستههایت از یاران خاص مولایمان( امام زمان عجالله) شویم و در رکاب ایشان نائل به مقام رفیع شهادت و رسیدن به رستگاری کامل ..... ملتمس دعای خیر همهی شما عزیزان هستیم
.
#نوحه #امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر_ع
#حسین_طاهری 🎤
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد
آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد
بهر شفای کودک منظور میِ آمد
یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم
آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه
از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند
این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد
وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست
محسن عرب خالقی
#امام_کاظم
.
#موسی_بن_جعفر
مشکل گشای کارها باب الحوائج
ذکر توسّل های ما باب الحوائج
دارد هوای شیعه را باب الحوایج
پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج»
پر می کشد دل های ما تا کاظمینش
امشب عجب دارد تماشا کاظمینش
عیسای اهل البیت موسای کلیم است
مانند بابایش کریم ابن الکریم است
بین دعاهایش غریبه هم سهیم است
بابای سلطان خراسان از قدیم است
دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش
عبد خدا می سازد او با کظم غیظش
از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده
زیر عبای خویش ما را حفظ کرده
در سینه اش علم خدا را حفظ کرده
اعجازهای انبیا را حفظ کرده
با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی
مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی
آری وقار او وقار دیگری بود
اکسیر علم او عیار دیگری بود
هر احتجاجش افتخار دیگری بود
تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود
مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود
در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود
آقای ما در کنج زندان چارده سال
محروم از خورشید تابان چارده سال
آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال
مثل هزاران سال بود آن چارده سال
«خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته
پیداست در زندان به آقا بد گذشته
محمد فردوسی
#شهادت_امام_کاظم
#سفره_موسی_بن_جعفر
.
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم علیهالسلام
#قصیده
🔹یوسف فاطمه🔹
ای بنای حرم عدل و امان را بانی
ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی
ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند
ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی
تو اَمینُاللَّهی و بر درِ بیتُالشَّرَفت
هست جبریل امین را شرف دربانی
آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک،
از تماشای رُخت دست دهد حیرانی
تویی آن جلوه که تابید به موسی در طور
تو مسیحایی و داری نفسی رحمانی
تویی آن نوح، که خود روح نجاتی، هر گاه،
گیتی از سیل حوادث بشود توفانی
گردش چشم تو و گردش افلاک یکیست
نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی..
که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال
یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟
آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت
آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی
از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود
روح قدسیِ تو در کالبد انسانی
جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی
در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی
از لب لعل تو، انوار هدایت جاریست
ای سحاب کرمت، در همهجا بارانی
ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را میخوانند
شجر طیبه در معرفت قرآنی
حبس و تبعید به فتوای تو محبوبتر است،
از قبول ستم و سلطۀ بیایمانی
بر در قاضی حاجات مناجاتکنان
عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی
آفتابی و سفر میکنی از شرق به غرب
عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی
به پریشانی تو دجلۀ بغداد گریست
ای نصیب تو همه بیسر و بیسامانی
اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید
نشود جلوۀ انوار الهی، فانی
شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف
بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی
تا مرا رخصت پابوس تو قسمت نشود
منم و دست و گریبانِ غمی پنهانی..
«گر چه دوريم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد
عوض گریه کند دیده گلابافشانی
به بَرَت آمدهام، تا ببرم فیضی از آن
جذبۀ معنوی و جاذبۀ روحانی
چه بخواهم؟ که تو خود حال مرا میبینی
چه بگویم؟ که تو خود درد مرا میدانی
نظری کن که «شفق» مُحرم کوی تو شود
ای بنای حرم عدل و امان را بانی!
📝 #محمدجواد_غفورزاده
.