.
#فاطمیه
#هجوم_به_خانه_وحی
#زمینه آتش زدن درب خانه مولا
زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها
کوچه قرق ازدحام در نمی یومد صدام
همه جا ز دود پرو خوب نمیبینه چشام
مادرم زخمی شده سینه اش خونی شده
میگه فضه تو بیا محسن قربونی شده
دست بابا بسته شد وقتی در شکسته شد
دور گردن بابام ریسمان انداخته شد
خونه پر شد از حرامی قد مادر شد کمانی
بعد از اون خونه نشین شد مادر ما در جوانی
وای وای وای مادرم
مادرم بود یه تنه حامی و یار بابام
باهمه هستی خود شد خریدار بابام
چهل تا نامرد یه طرف مادر ما یه طرف
از بس خورده بود قلاف تونش ز دست برف
داد میزد تنها تویی به خدا علی ولی
تا جون دارم من میگم ولی الله منی
شیر حق تنها تویی تو بهر من مولا تویی تو
کوری چشمان ثانی هستی زهرا تویی تو
وای وای وای مدارم
ثانی و قنفذ اون همه مرد بی حیا
مادر و زدندو بابارو بردن بی عبا
پا برهنه بود بابام بی اممامه بود بابام
کاشکی من میمردمو نمیدیدم با چشام
بابارو میکشیدن جلوی ما بچه ها
هر کاری کرد مادر نشد دست اون رها
کرد جسارت بی حیایی گفت مغیره پس کجایی
زد مغیره با قلافش بشکند دستش الهی
وای وای وای مادرم
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها
حسن رضا محمودی
سلامتی و تعجیل در عمر ظهور مهدی فاطمه (عج) صلوات
.
.
#فاطمیه
#هجوم_به_خانه_وحی
#چهل_نفر
السلام علیک أيتها الصديقة الشهیدة
يافاطمة الزهرا عليهاالسلام
یاور یکی ست دشمن بابا چهل نفر
دشمن برای حامی تنها چهل نفر
احمد کجاست تا که ببیند به حدّ مرگ
در کوچه می زنند به زهرا چهل نفر
بر مادری که داغ پسر دیده می دهند
با کعب تازیانه تسلّی' چهل نفر
گریه کنان حسن به سر وسینه می زند
با خنده می کنند تماشا چهل نفر
با کینه ی پدر نمک ِ طعنه می زنند
بر زخم دل به جای مداوا چهل نفر
یک تن غلاف می زند و دیگری لگد
بد می زنند بر گل طاها چهل نفر
باغیرتی که نیست بگوید چرا زدند
در پیش مرد،همسر او را چهل نفر
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
حرومیا از راه رسیدن.mp3
زمان:
حجم:
3.21M
#فاطمیه
#هجوم_به_خانه_وحی
#واحد_سنگین
بند1⃣
حرومیا از راه رسیدن
حریم خدا رو به آتیش کشیدن
اونا که به جز خوبی از ما ندیدن
خوشیمون و از ما گرفتن
دل ما رو مردم سوزوندن
بهشت و به امیدِ گندم سوزوندن
در خونمون و با هیزم سوزوندن
خوشیمون و از ما گرفتن
الهی روز خوش نبینن اونا که
تو غربت بابامون و تنها گذاشتن
بدون وضو دست کشیدن رو قرآن
رو خط به خطِ آیههاش پا گذاشتن
چی بگم از فتنهای که
شد به پا به دست نمرود
وقتی که هجوم آوردن
مادر ما پشت در بود
بند2⃣
انگار همه قهرن باهامون
دیگه حرمتی هم نذاشتن برامون
میخندیدن از دیدن گریه هامون
چه قد زود عوض شد مدینه
دیدم یه عده بی سر و پا
در خونمون و در آوردن از جا
زدن مادرم رو جلو چشم بابا
چه قد زود عوض شد مدینه
نمونده دیگه حال و روزی برامون
آخه شادیِ خونمون مادرم بود
بمیرم از اون نور یه سایم نموند
همونکه همیشه سایش رو سرم بود
چشم آسمون حریفِ
چشای ترم نمیشه
هیچ کسی برام تو دنیا
مثل مادرم نمیشه
شعر و سبک: رضا باقریان
انجمن ادبی تکیه نوکری مشهد