eitaa logo
🎤گلچین مداحی🎤
152 دنبال‌کننده
163 عکس
130 ویدیو
21 فایل
🏴گلچین موضوعی از بهترین مداحی‌های صوتی و تصویری🏴 «التماس دعا»
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق ع باز یک مرد در این شهر گرفتار شده حجت الله اسیر کف اغیار شده باز آتش به حرم از ره بیداد زدند باز هم بر سر این طایفه فریاد زدند شعله‌ی نار ، دل نور جلی را سوزاند باز آتش حرم آل علی را سوزاند حضرت صادق مظلوم صدا می زد آه روضه می خواند فقط یک کلمه ، وا اُمّاه حرمش سوخت و خاموش شد و دیر نشد همسرش در وسط شعله زمین گیر نشد آه که مادرش افتاد و در افتاد وَ بعد روضه سربسته بگویم پسر افتاد وَ بعد.... گفتن اینجا حرمُ اللّٰه ست ، عمر گفت وَاِنْ پشت در حضرت زهراست ، عمر گفت وَاِنْ ــــــ بین سجاده و در زمزمه دید آقا را پابرهنه ز در خانه کشید آقا را بسته بر او رَهِ چاره است،خدا رحم کند مقصدش دارالاماره است،خدا رحم کند زیر لب زمزمه می کرد ، خدایا چه کنم؟ مانده ام درکف نامرد ، خدایا چه کنم؟ مثل یک طائر پر بسته شدم ، ابن ربیع کمی آرام برو خسته شدم ، ابن ربیع بس کن اینقدر نده خون جگر ابن ربیع دیگر از مادر من نام نبر ابن ربیع ــــــــــ نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه گفت لاٰ یَومْ ، کَـ ، یَومِ اباعبدالله خسته از راه شد آقا ولی از حال نرفت پیش چشم حرمش تا دل گودال نرفت به زمین خورد ولی سنگ به ابروش نخورد تا نفس تازه کند نیزه به پهلوش نخورد آه حسرت به دل و اشگ غریبی به دوعین زیرلب زمزمه می کرد ، که ای وای حسین گرگ ها پیرهنِ پیکرِ اورا بردند آه ،انگشت وَ انگشتر اورا بردند مادرش گفت بُنَیَّ قَتَلوکْ عَطشاناٰ خواهرش گفت بمیرم ، طَرَحوکْ عُریاناٰ @madaheir شاعر محمد علی قاسمی
باز هم چهل بی مروت با هم رسیدن شبونه باز هم بدون اجازه ریختن سر اهل خونه باز امام این عالمو پا برهنه و بی عصا با لباس خونه دارن می‌کشونن پشت مرکبا این چه وضعشه نامسلمونا یک جا غیرتم خوبه به خدا بی هوا آخه می زنی چرا ؟ پیر مرد و هُل نده بی عصا (بمیرم برات آقا بمیرم برات آقا )۴ تو شهر کی فکر امامه گریه دوای آقامه گریش برای خودش نیست میگه برا بچه‌هامه حجره‌ها داره میسوزه تو آتیش نامحرما مشغول نماز بود ولی سجاده پُر شد از رد پا بچه‌هاش میخوان که وداع کنند واسه‌ی باباشون دعا کنند بی مروتا کاش حیا کنند دختراش نزارید نگاه کنند (بمیرم برات آقا بمیرم برات آقا)۴ هیزم، چقدر واژه تلخه آتیش، چقدر روضه بازه اما روی میخ این در جاری نشد خون تازه گریه‌هاش مگه بند میاد قصه قصه‌ی مادره ماجرای کوچه اومد جلو چشاش داره میگذره مرثیه زیاد طاقتا کمه عمریه دل ما پر غمه بدجوری غلاف خورد به فاطمه@madaheir ضرب دست قنفذ چه محکمه
بند اول یه امام‌و غریبونه اومدن بردن از خونه وایسید عباشو برداره پیرمرده نمیتونه تو اوج غمه ، قدش چه خمه عمامه‌شو حلقه دور گلوش زدن میکشن جلوی همه آه، آهِ حسرت وای، از این غربت وای، دیگه شد راحت «غریب آقا، غریب آقا» بند دوم چه خونی میره از پاهاش داره حضرت میاد اشکاش نامرد حیا کن از سنش که سفیده همه موهاش نفس بریده ، قدت خمیده شنیدم آخه که از زیر پات سجاده رو باز یکی کشیده آه، از بی‌یاری آه، خون می‌باری آه، آروم نداری «غریب آقا، غریب آقا» بند سوم مثِ مرغی شکسته بال داره آقام میره از حال اما میخونه با گریه زیر لب روضه‌ی گودال دارن میزنن ، دارن میبَرَن لباسی که مادرم فاطمه داده به حسین دارن میکَنن آه، ای بی‌کفن آه، دور از وطن آه، ای خونین دهن @madaheir «غریب آقا، غریب آقا»
جهان اگرچه که در ظاهر امن‌وآرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تأمُّل کنیم، اوهام است قسم به‌دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی‌شهرت، خوشا‌به‌حالِ دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگُم خیال هر اقیانوس با تو آرام است برای سوختن آماده‌اند عُشّاقت چرا که پخته‌شدن آرزوی هر خام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم@madaheir گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم
زودتر آمده‎ام زودتر احسان بکنی اول صبح نگاهی به گدایان بکنی باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت رسم این است پذیرایی مهمان بکنی روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی بی تو در زندگی‎ ما اثری از دین نیست باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی آن‎ قدر مردم این شهر به تو بد کردند تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی تا نمردم برس داغ به قلبم نگذار نکند نام مرا مرده ‎ی هجران بکنی بارم افتاد زمین از تو خجالت زده‎ ام می‎شود لطف به این سر به گریبان بکنی روضه‎ ی عمه به پا شد نظری کن آقا دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی دختری گم‎ شده از گم شدنش می‎ترسد کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی گریه می‎کرد به چشمان ترش خندیدند به کبودی روی بال و پرش خندیدند شاعر : سید پوریا هاشمی@madaheir
امام صادق ع خونین دلی که با تو ستمگر به سر بَرَد سر می برد، ولیک به خون جگر برد آنجا که هیچ لب به حمایت نگشت باز مظلوم،  داوری  به  برِ  دادگر  برد بر خانه ام اگر زدی آتش مرا چه باک اینگونه ارث مادر خود را پسر برد مزدور خویش را ز چه گفتی که نیمه شب از  نزد  چند  کودک  لرزان  پدر  برد کردند دست خویش به سوی خدا بلند تا بابشان ز دست عدو جان به در برد دیگر امید آمدن من کسی نداشت یک  تن  نبود  در  بر  آنان  خبر  برد ای دادگر خدای غیور، این روا مدار تا نام پاک مادر ما، بی پدر برد علی انسانی@madaheir
شهادت امام صادق ع دارم هوای تربت شیخ الائمه چشمم به دست رحمت شیخ الائمه منت خدایی را که ما را خلق کرده از خاک پای حضرت شیخ الائمه اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست جانم فدای نهضت شیخ الائمه شاگردهای مکتبش روزی گرفتند از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه هرکس نمازش را سبک دارد بداند بی بهره است از رحمت شیخ الائمه کونوا لنا زینا...” ولی ای وای بر من یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است آقا شدم با عزت شیخ الائمه یک روز دسته” می برم در کوچه هایش تحت لوای `هیئت شیخ الائمه” وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم از دردها و غربت شیخ الائمه دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...‌ امروز آمد نوبت شیخ الائمه پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...‌ ...برده توان و طاقت شیخ الائمه بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست کردند هتک حرمت شیخ الائمه صاحب عزای روضه های کربلا بود در روضه خم شد قامت شیخ الائمه شکر خدا که دخترش اینجا ندیده در بین مقتل غارت شیخ الائمه شکر خدا که اهل بیتش را نبردند بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...‌ @madaheir شاعرمحمدجوادشیرازی
شهادت امامصادقع کس از دل امام غریبم خبر نداشت با او مدینه هم سر یاری دگر نداشت سوگند میخورم به مظلومی علی دنیا زآل فاطمه مظلومتر نداشت از آن زمان که سوخت در خانه علی آتش زدرب خانه شان دست بر نداشت آتش کجا و خانه فرزند مصطفی آنروز روزگار مسلمان مگر نداشت تنها نه روزها پی آزارش آمدند شبها امان زدشمن بیدادگر نداشت گرم دعا و راز نیاز شبانه بود مهلت ولی برای دعای سحر نداشت آتش زدند خانه او را ولی دگر بر سینه اش جراحتی از میخ در نداشت بردند دست بسته اش از خانه با عذاب حتی عبا به دوش و عمامه به سر نداشت میزد نفس نفس پی مرکب ولی چه سود آهش به قلب سنگ عدویش اثر نداشت پایش برهنه بود ولی جای شکر داشت چون خاک کوچه خار مغیلان دگر نداشت بیچاره دختری که روی خار میدوید بیچاره عمه اش که از او خبر نداشت پایش که خسته بودو دو دستش که بسته بود در زیر تازیانه دشمن سپر نداشت دختر به هر خطر به پدر میبرد پناه آن دختر سه ساله بمیرم پدر نداشت از درد گوش پاره اگر ناله میکشید بر گوشوار رفته به غارت نظر نداشت تا دید در خرابه لب چاک خورده را @madaheir لب را گذاشت بر لب بابا و برنداشت
شهادت امام صادق ع عالم ز آه تیره تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده ي آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه ي وجود رخت سیاه بر تن زهرا  و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است جسمی که آب شد از جفا زیر خاک رفت در قلب آب و خاک از این داغ آذر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده،تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است بر او بریز اشک که این گریه نزد حق با گریه بر حسین ثوابش برابر است با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است غلامرضا سازگار@madaheir
شهادت امام صادق ع عزیز فاطمه را از حرم کجا بردند خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند خدا به خیر کند بی عبا و عمامه امام ارض و سما را به کوچه ها بردند پیاده در پی مرکب نفس نفس میزد دو دست بسته به گردن چو مرتضی بردند خدا کند که به خانه دوباره برگردد تمام اهل حرم دست بر دعا بردند به فاطمه نرسد این خبر ، عزیزش را میان مجلس منصور بی حیا بردند ستاده شیخ الائمه نشسته قاتل او چه آبرویی از آن حجت خدا بردند غریب بود و به دادش رسید پیغمبر همین که دست به شمشیر از جفا بردند غریب بود ولی بعد از آن جسارتها به احترام ورا تا حرمسرا بردند به ما بگو که کجا بودی یا رسول الله.... ...که حمله بر تن مظلوم کربلا بردند تن مطهر او بی کفن رها کردند سر مقدس او را به نیزه ها بردند هنوز جان به تنش بود برهنه اش کردند هنوز سر به تنش بود عمامه را بردند هنوز سوی حرم بود چشم خونینش هجوم بر حرم آل مصطفی بردند تمام صورت یک نازدانه پر خون شد دو گوشواره او را که بی هوا بردند از آن چه رفت به غارت نداشت شکوه ولی.. به عمه گفت چرا معجر مرا بردند @madaheir. شاعر: عبدالحسین میرزایی
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت امام صادق ع شاعر مرتضی سرمدی با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت@madaheir فکری به حال زینب کبری نمیکنند
هدایت شده از آموزش مداحی بیرجند
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین https://eitaa.com/joinchat/1922105609C04e295f4fc تا زنده‌ایم شور حسینی شعار ماست این سبک زندگی سند افتخار ماست ما انتخاب مادر قامت خمیده‌ایم فردا بهشت فاطمه در انتظار ماست روضه به روضه پای شما پیر می‌شویم موی سفید نوکریت اعتبار ماست تا روضه هست ثانیه‌ای گم نمی‌شویم هر روز رأس ساعت هیئت قرار ماست طبق بیان حضرت صادق دل شما در لحظه‌های روضه و گریه کنار ماست ما جمعمان فقط به شما جمع می‌شود این جمع هیئتی سبب اقتدار ماست جذب نگارخانه دنیا نمی‌شویم دنیا خودش اسیر نگاه نگار ماست مثل رسول ترک اگر دیر آمدیم اما همیشه مهر شما سازگار ماست حسن_کردی