eitaa logo
آموزش مداحی/اشعار مناسبتی
8.5هزار دنبال‌کننده
337 عکس
641 ویدیو
178 فایل
آموزش تحریر و صدا سازی آموزش مناجات خوانی آموزش روضه خوانی آموزش نوحه خوانی آموزش مولودی خوانی آموزش فیش نویسی آموزش دستگاه ها صفر تا صد مداحی رو با ما باشید تبلیغات سفیــــر 313 @tablighat_safir313 خادم کانال: @takhribchi313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا از بس‌که از فراق تو دل نوحه گر شده روزم به شام غربت و غم تیره‌تر شده یابن الحسن! آزرده گشت خاطرت از کرده‌های من آقا ببخش نوکرتان دردسر شده است *دو ماه آقامون اذن داده اومدیم تو جلسات گریه کردیم بهره بردیم زیر خیمه های امام حسین..بعد از دو ماه میگیم آقا ببخش‌نوکرتان دردسر شده همه جا آبرو برا منه بی مایه خرج کردی تا شکایت آوردن برات فرمودی گریه کن جدم انشاءالله عوض می‌شه.. و بر میگرده* آقا جان تنها خودت برای ظهورت دعا کنی وقتی دعای من ز گنه بی اثر گشته بودم مریض و روضه‌ی تو شد دوای من حالم به لطف‌تان چقدر خوب‌تر شده *چقدر این ایام زود گذشت آقا جانم..!* رفت از نظر محرم و آقا نیامدی حالا بیا که آخر ماهه صفر شده بعد از دو ماه گریه به غم‌های کربلا حالا زمان ندبه به داغی دگر شده *همه‌ی این ایام یه طرف این دو سه شب آخر ماه سفر یه طرف خیلی روضه‌ها سنگینه..اصلا شروع فاطمیه از شهادت رسول خدا سنگینیش مال اینه..* یثرب برای فاطمه نقشه کشیده است یثرب چقدر بعد نبی خیره سر شده آقا جان ! باید که بعد از این به غم مادرت گریست فصل شروع ماتم خیر البشر شده با این دو بیت دلتو آماده‌ی روضه امشب کن...رسول خدا هم تو بستر برای این روضه ها داره گریه می‌کنه.. از شعله‌های پشت در خانه‌ی علیست گر آتشی به کرب و بلا شعله‌ور شده آن روز اگر به صورت مادر نمی‌زدن لطمه دگر به چهره ‌ی‌ دختر نمی زدن (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ روضه و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه *بعدِ دقایقی دوباره در زدن، بی‌بی در رو وا کرد، دید همان جوانِ با همان هیبت.گفت: اومدم پیغمبرِخدا رو عیادت کنم.بی‌بی فاطمه فرمود: دفعه‌ی قبل گفتم که پیغمبرِ خدا ممنوع الملاقاته، طبیب ممنوع کرده کسی نباید پیغمبر رو ببینه.در رو بَست، سه‌باره در زدن، بی‌بی در رو وا کرد.قبلِ این که در رو وا کنه پیغمبر فرمود: فاطمه جان کیه در میزنه؟ گفت: یه جوانی به این هیبت، گفت اومدم پیغمبرِ خدا رو ملاقات کنم.گفت: فاطمه جان اجازه بده بیاد، اینی که در زده و اجازه گرفته مَلکُ الموتِ، برادرم عزرائیله آمده جانِ منِ پیغمبر رو بگیره اول از فاطمه اجازه داره میگیره مَلکُ الموت در میزنه وارد میشه اما هنوز آبِ غسل پیغمبر خشک نشده بود ...* آتیشِ خونه‌ امون چقد هیزم ریختن پیشِ خونه‌مون مگه مثلِ سابق میشه خونه‌مون محکم در میزدن لایِ تخته‌های در خنجر میزدن یه زنُ جلو چشِ شوهر میزدن محکم در میزدن ... تویِ هیجده بهار پیرِت کردن از زندگی .. * گفت علی جان! آرام آرام واردِ حجره شو مولا اومد کنارِ پیغمبر، گفت همه برن بیرون، فقط علی موند و پیغمبریه چیزایی تو گوشش پیغمبر میگفت، فاطمه‌ی زهرا این صحنه ها رو داره میبینه هِی علی میگه نَعَم یا رسول الله ... بله یا رسول الله حتماً انجام میدم.چی شده مگه ؟!آه علی جان! بعدِ من در خونه‌ت رو میسوزونن، تو باید صبر کنی.. بله یا رسول الله ، صبر میکنم آقاجان. علی جان! جسارت به خونه‌ ات میشه، هتکِ حرمتت میکنن، باید صبر کنی. یه وقت دیدن امیرالمؤمنین با هیبتِ حیدری رو زانو نشست. پیغمبر یه چیزی گفت، مولا رو کرد به فاطمه..اشک از گوشه‌ی چشمایِ علی جاری شد. با حالتِ گریه گفت بله یا رسول الله...چه خبر شده؟! علی جان! جلویِ چشت فاطمه رو میزنن باید صبر کنی علی جان..* چندتایی زدن با پا، در تا که افتاد رویِ زهرا، در گیرم از دستِ سنگها نشکست چه کند بارِ شیشه‌اش با در *میگن وقتی بنده به حالتِ محتضَر میرسه، همینطور که دراز کشیده‌اس، دکمه هایِ پیراهنشو وا کنید، این پیراهن رو سینه‌اش سنگینی میکنه، بذارید آزاد باشه سینه اشو نمایان کنید. پیغمبرِخدا فرمود: علی جان! برو حسن و حسینت رو بیار کنارم.صدا زد علی جان حسینو بذار رو سینه‌ ام من آرامش بگیرم. اصلاً ممنوعه، نباید چنین کاری کرد، باید سینه آرام باشه.."الشمرُ جالِسٌ علی صَدره "یه روزم زینب داره بالا تَلِ گودال میبینه شمر رفته رو سینه‌ی برادر.. میدونی کجا نشستی؟ اینجا همون جائیه که پیغمبر بوسه میزد، مادرم زهرا بوسه میزد* هنوز در تهِ گودال تارِ گیسو هست هنوز نیزه شکسته میانِ پهلو هست چقدر زار زدم که نَبُر، رسیدم من به خنده داد جوابم دِگر بُریدم من گفت داداش! مرا به حرمله یا شمر یا سَنان مَسِپار مرا به‌خاطرِ به ساربان مَسِپار (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام تیرها گر چه به تابوت تو را دوخته اند لااقل پیکر خونین تو دارد کفن اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه به یک تشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره ای دارد از علی هم شکسته تر شده است *وقتی اون مرد اومد آقا رو دید محاسن سفید شده، الان در طب ثابت شده میگه طرف داره دق مرگ میشه غمباد شده، میگن چی شده؟ میگن خبر ناگهانی شنیده یهو یه نفر بزنه تو گوش مادرت، تو هم ببینی..* از علی هم شکسته تر شده است علتش کینه ها حسادتهاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانتهاست خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خونها سر لج افتادن هیچ تشتی حریف آنها نیست از غرور شکسته اش پیداست صبر همصحبت دل آقاست نه من از چشم سر نمیبینم کوچه ای شوم قاتل آقاست *کدوم کوچه رو میگی؟بلدی آدرسشو؟ میدونی کجاست؟؟* کوچه ای تنگ کوچه ای تاریک شده کابوس هر شب آقا برگه را پس بده نزن نامرد چیست این جمله بر لب آقا از صدای شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه، بگو خزان بهار پیری زودرس نصیبش شد نفسش بند آمده ای وای به خدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه ی این تشت لااقل چوب خیزرانی نیست راهمونو بست فکرشو نمی کردم مادرم نشست فکرشو نمی کردم گوشواره شکست فکرشو نمی کردم یکی نبود بگه نامرد، بس کن یه زنه فکرشم نمی کردم این جور بزنه قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت آهِ مادر و، نه میره از یادم من دوشنبه رو، نه نمیره از یادم دیوار و سر و، من نمیره از یادم آخه به یک ضربت دو سیلی خورد زهرا یکی از ضرب دست و آن یک ز دیوار *همچین که سیلی زد، میدونی چجوری زده؟ عین روایتو میگم دو دستی زد تو صورت مادرم..* سند غربت بابام امضا شده بود نه نمیره از یادم اون روی کبود لبخنده رو لبای بابامونو گرفتن بی دینای مدینه دنیامونو گرفتن روزگار من با غم دلم سر شد حال مادرم هر دقیقه بدتر شد درد پدرم دیگه چن برابر شد نمیدونم چرا دستاش بالا نیومد هی نفس نفس میزد حرفی نمیزد سنّی ندارم اما، موهام همه سفیده دیدیم سر جوونیم ناموس ما شهیده قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت هیشکی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنید ناموس حیدره از عمد مادر و پیش پسر زدند از عمد با لگد محکم به در زدند مادرم از قدیم می زد حرف مادرم سر به زیر می زد حرف مردک پست رذل، سیلی زد بی هوا با دو دست سیلی زد دل من ،شکست در کوچه مادرم تا نشست در کوچه استراحت نداشت مادر ما خواب راحت نداشت مادر ما *می دونی مادر ما چجوری میخوابید؟* (ع) (ص) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام مادرم دل شکسته می خوابید می شد از درد خسته می خوابید با سر نیمه بسته می خوابید اکثراً هم نشسته می خوابید مادرم رفت و پیر شد بابام بعد از آن سر به زیر شد بابام *صدا زد خواهرشو، زینبم تشتی برام بیار، چندین بار به امام حسن زهر داده بودند بی بی دوید تشتی آماده کرد جلو داداشش گذاشت. آقا شروع کرد سرفه کنه زینبم داره دعا می کنه ان شالله مثل همیشه زهر و بالا میاره راحت می شه، ولی یهو همینجوری که دعا می کرد چشمش به لبان حسنش افتاد دید دور این لبا خونی شده دلت کجا رفت؟ زینب ببینه دور لبای داداشش خونی شده، تازه کسی نزده، سریع حسین اومد عباس اومد، اومدن زیر بغلای زینبو گرفتن چه خبره؟ زینب خون دیده ،کمک این خانم کردن دیدی یه نفر که داغ میبینه یکی دوتا زیر بغلاشو میگیرن یکی شونه هاشو میمالونه، عباس شونه های زینبو داره میماله حسینم زیر بغلای زینبو گرفته هی میگن غصه نخور خوب میشه بهتر میشه، خدا رو شکر اینجا دو سه تا داداش بودن کمک زینب کردن خود امام حسن فرمود: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" کجا بودی اون لحظه ای که عمه ی سادات بالا تل ایستاده، اینجا لب خونی دیده، یه مرتبه یه نگاهی کرد دید دور گودال حلقه زدند یکی با شمشیر می زنه، یکی با نیزه می زنه، یه عده از دور ایستادن دارن سنگ می زنن دوتا دستشو رو سرش گذاشته هی می گه "وامحمدا.. واعلیا" داره بسمت گودال حرکت می کنه، اینجا لب خونی دیده، نمیدونم تو گودالم دیده یا نه، اون نامرد تا دید ابی عبدالله داره حرف می زنه مناجات می کنه "یا غیاث المستغیثین" میگه نیزه رو برداشت نمی دونم بی بی این صحنه رو دیده یا نه ، چنان با نیزه تو حلقوم حسین.....* خسته بود آقا تازه روی مرکبش نشسته بود آقا می زدن سنگ سرش شکسته بود خسته بود آقا تنهای تنها بود تنهای تنها رفت آرومِ جونِ من زیر دست و‌پا رفت «ای حسین......‌» (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام "السلام علیک یا مظلوم..صلی الله علیک سیدنا الغریب..صلی الله علیک سیدنا العطشان..صلی الله علیک سیدنا العریان حسین....." چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی توسل بر توکل کن توکل بر توسل کن در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی گره هاییست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی پشیمان می شود آنکه برای تو نمی میرد چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی *از این جا به بعد دیگه عمه جانم میگه حسین..* خبرداری که رفتی تو به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی *از اینجا به بعد رو‌یواش میگم‌مادر نفهمه..رباب نفهمه..* سر پیراهن تو گریه ی ما را درآوردند میان اینهمه کشته چرا تنها تو عریانی؟ *ادب حکم‌ میکنه که امشب مادرمون مهمونه حرمشه از زبون مادر بگیم..* "حسین جان! أبكي علي رأسك المقطوع،أم علي بدنك المطروح" از خودم بی حسین سیرم من ته گودال سر به زیرم من حق بده گوشه ای بمیرم من خنجرش را نشد بگیرم من تو که دست بریدنت تند است خنجرت پس چرا کمی کند است بمیره مادر چقدر پیرت کردند بمیره مادر که زمین گیرت کردند گرسنه بودی ته گودال افتادی با نیزه و سنگ‌ و سنان سیرت کردند «حسین......» (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ روضه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) گریز دوم: تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... با دست هایی که رمق نداشت... حسن و حسینش رو در آغوش گرفت... عرضه بداریم یا رسول الله... لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند... اما ای کاش شما میبودین... وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا... صدا زد عمه جان زینب... (هذا نعش من) عمه جان این بدن کیه خدایا با بدن حسین چکار کردند... دختر... بدن بابا رو نمیشناسه... سر در بدن نداره... همه بدن غرق خون... انگشت و انگشتر نداره... صدا زد جانان عمه... این بدن بابای غریبت حسینه... خودش رو انداخت روی بدن بابا... شروع کرد به درد و دل کردن... یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند... خدایا اینا میخوان چکار کنن... کنار بدن بابا ... هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن... یدفعه دختر بی تاب شد... صدا زد بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند هر کجا نشستی... دهانت رو خوش بو کن... بگو یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) (ص) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
حضرت سکینه خاتون (س) نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟ رضا حاج حسینی (ع) به کانال آموزش و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
علیهاالسلام وقتی مرا سکینه لقب داد، مادرم فهمیدم از تمام جهان رنج می‌برم.. باید برای واقعه آماده‌تر شوم باید که از احاطۀ اندوه بگذرم باید که کوه کوه، غم و التهاب را در رستخیز فاجعه طاقت بیاورم آهسته قد کشیده از انبوه داغ‌ها هفتاد و دو مصیبت عظمی، برابرم در من هزار خیمه صبوری به پا کنید من سوگوار داغ بزرگ برادرم من چارده بهار خزان می‌کشم به دوش من لحظه لحظه، شاعر گل‌های بی‌سرم نامم سکینه است، قرار دل پدر زین رو مرا «سکینه» لقب داده مادرم خدیجه پنجی (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
(ع) نرفته است دل از روضه اش پی غم دیگر چگونه اشک بریزم به پای ماتم دیگر؟ نخورده گندم ری، حُر شدم به طالعِ سعدم حسین ساخت از این روسیاه، آدم دیگر بهشت مال همینجاست، کربلای حسین است بگو خدا ندهد وعده ام به عالم دیگر به غیر پرچم مشکی روضه، فطرسِ چشمم نرفته ثانیه ای زیر هیچ پرچم دیگر هنوز زنده ام، ای ننگ بر تو دل، دلِ از سنگ به روضه خوان بسپارید، یک محرّم دیگر... مسعود یوسف پور (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
داشت در چشمش همیشه اشکهای بیهوا صبح میشد هر شبش با گریه های بیصدا گُر گرفت و قلبش از غم؛ باز هم آتش گرفت یادش آمد لحظه ای که شعله ور شد خیمه ها آب خورد و سخت دلتنگِ عمو عباس(ع) شد گفت با خود زیر لب گاهی: عمو رفتی کجا؟!! عطرِ بابا؛ لحظه لحظه بر مشامش می رسید لحظه ای که بوسه میزد دستهایِ عمه را در خرابه روی خاک افتاد و دیگر نا نداشت داشت مانند رقیه(س) خون به دل...تاول به پا زنده میشد داغِ شش ماهه همینکه میگذاشت سر به زانویِ رباب ِ(س) غرق در حالِ عزا شاهدِ عینیِ شام و خیزران بود و غروب- یادِ مقتل می‌سرود از غربتِ خونِ خدا از تنِ بابایِ عطشان رویِ خاکِ قتلگاه از فرودِ تیر و نیزه، از عصایِ بی حیا عمه زینب(س)‌ روضه خوانی کرد و بعدش بیقرار شد سکینه(س) شاعرانه؛ راویِ کرب و بلا واژه واژه گریه کرد و خط به خط سردرد شد شعر گفت از آنچه دیده بود در تشت طلا! مرضیه عاطفی (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار اربعین بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
علیهاالسلام مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را مرهم نهادی آن جگر داغ‌دیده را... با واژه‌های سبز تسلّا و دست مهر ساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را اینک تو می‌روی و من اما یتیم‌تر... باید چگونه آن سر در خون تپیده را... بگذار قدری اشک بریزم به دامنت تا حس کنم حرارت شعری شنیده را شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام باید به انتها ببرم این قصیده را پروانه نجاتی (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
(علیه السلام) 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن 🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان... پنج سال بیشتر نداشتید اقا... داغ بابا رو به دلتون گذاشتند... 🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد 🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل بریم... خانه امام عسکری... 🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد 🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر... دیدم امام عسکری در بستر بیماری... فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید... بگید پسرم بیاد... میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم... یه آقازاده خوش سیمایی... صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه... مشغول عبادت خداست... (الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه) عرضه داشتم آقا جان... حال امام عسکری منقلبه... میگه تا بر پدر وارد شد... نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد... صدا زد... یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ... إسْقِنِی الْمَاءَ... پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا... فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی... من دیگه رفتنیم بابا... دیگه بعد از من یتیم میشی بابا... دیگه بعد از من غریب میشی بابا... پسرم.. بعد از من سر به بیابون ها میزاری... همه تنهات میگذارند... خدا ميدونه... خیلی سخته برا فرزندی ببینه... جلو چشمانش بابا داره جان میده... نتونه کاری کنه... اما هر طوری بود لحظات آخر... حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند... نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند... عرضه بداریم یا صاحب الزمان... خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید... 🔸پدرت لحظه های آخر عمر 🔸آب از دست پاکتان نوشید اما یا صاحب الزمان... میخوام بگم... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها... آماده ای بگم یا نه... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین 🔸تشنگی از گلویش می جوشید مردم.. من از شما سوال میکنم... لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند... یک طرف علی اکبر... با بدن قطعه قطعه... روی زمین کربلا... یک طرف دیگه هم امام سجاد... از شدت بیماری... با صورت به زمین افتاده... نميتونه از جاش بلند شه... لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله... دید کسی نمیاد کنارش... یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه... ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین... خنجر برهنه کرده... تسلای دل امام زمان... ناله بزن یاحسین... 🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود 🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود 🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود 🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313