دلم‌براے ڪسےڪه ندیدمش تنگ‌است... اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج #امام_زمان‌عج ❌پیشنهاد دانلود❌ (برای دوستانت بفرست) به کانال استوری مذهبی بپیوندید @madahi_140

مے‌سوزَم‌اَزتَبـےڪِھ ؏ـلٰاجَـش‌بِھ‌خٰاڪ‌ڪَـربَلٰاسِت...!!‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😭💔 @madahi_140

تا‌هستیم‌ظھورڪن .. هرچیزےدرزمان‌خودش‌زیباست .. ترسم‌تو‌آیۍومن‌نباشم...🥺🚶‍♀ @madahi_140

همه میگن نیستی میگن رفتی💔 یا اینکه اینجایی،نمیدونم؟!💔 🎙 #حاج_امیر_کرمانشاهی ❌پیشنهاد دانلود❌ (برای دوستانت بفرست) به کانال استوری مذهبی بپیوندید @madahi_140

دوری‌ات‌‌قلبِ‌‌مرا‌سخت‌‌بدرد‌‌آورده‌‌است التیام‌ِ‌دلِ‌بیچاره‌‌فقط‌‌پابوس‌‌است... #امام_رضا_علیه‌السلام ❌پیشنهاد دانلود❌ (برای دوستانت بفرست) به کانال استوری مذهبی بپیوندید @madahi_140

#پست_اخرشب افسرده‌ایم و خسته‌دل ؛ از هرچه‌ هست‌و‌نیست ... شاید به بوی زلفِ تو خود را دوا کنیم ...(':💔 ‌❌پیشنهاد دانلود❌ (برای دوستانت بفرست) به کانال استوری مذهبی بپیوندید @madahi_140

#اعلام_مراسم به کانال استوری مذهبی بپیوندید @madahi_140

یکهو خودم را جلوی در حسینیه دیدم. پیرمرد سرایدار،با دیدن من ابروهایش را درهم کشید دستش را بالا آورد.انگار می خواست حرفی بزند.ولی من نماندم.به سرعت گذشتم.حتی از حیاط هم گذشتم.در اتاق را که باز کردم،ایستادم.بچه ها دورهم نشسته بودند.فقط سمیه بود که گوشه ای نشسته بود و مفاتیح خود را جلوی صورتش گرفته بود.همان دم در ایستادم. بچه ها به سمت من برگشتند.همه بودند به جز فاطمه! 《پس فاطمه کو؟》بچه ها مات و مبهوت من را تماشا می کردند.نفس درسینه همه حبس شده بود.راحله نخستین کسی بود که حرف می زد: _لباس هات چرا خونیه؟ تازه بعد این همه وقت، لباس هایم را نگاه کردم.لکه های خون رویش خشک شده بود.خودم هم هاج و واج مانده بودم. ثریا به سرعت از جایش بلند شد: _فاطمه کجاست؟...چرا تنهایی؟..... https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6

اول ۳تا صلوات بفرست برای ظهور عَج‌ِّـل‌فَرَج‌بِہ‌رۅۍ‌ِلَب‌ۅتۅشِہ‌هـٰاسیـٰاه هِج‌ـران‌ڪِہ‌بـٰاشُعـٰاربِہ‌پـٰایـٰان‌نِمۍرِسد...!💚 جمع منتظران ظهور آقامون جَمعه 𑁍🌱 آقای ما غریبه بیا دلیل گریه مهدی فاطمه نباشیم!𑁍🚶🏻‍♀😔 تا کی گناه؟ تاکی باید گره کور ظهور باشیم؟𑁍💔 #گره‌کور‌ظهور‌نباشیم! @alfbaymahdaviat_313