eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 سبک واحد ورود کاروان به شام 💠 بند اول عرش حق دارد از غم نشان ها می رسد ناله ی آسمان ها کاروان آمده شام ویران بر سر نیزه رأس شهیدان وای / شهر و آذین بستند وای / چه بی حیا هستند وای / دل ما بشکستند ( یا / سیدی یا مظلوم ۳ ) ۲ بند دوم کوچه کوچه رود قافله وای پایشان گشته پر آبله وای رسم مهمانی شهر شام است سنگ و آتششان روی بام است آه / چه جفاها کردند آه / به کجاها بردند آه / همگی سنگ خوردند ( یا / سیدی یا مظلوم ۳ ) ۲ بند سوم آنقدر غم به زینب رسیده تا که قدش ز غصه خمیده کربلا تا به شام من ندانم چه شنیده چه ها او بدیده آه / بعد زهرا نور عین آه / هستی عشق عالمین آه / ای شریکة الحسین ( یا / حضرت زینب مدد ۳ ) ۲ محمد مبشری.... ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
◾توسل به حضرت حسین(ع) سرم خاک کف پای حسین است درون سینه‌ام جای حسین است مگر در کربلا آب روان نیست چراخشکیده لبهای حسین است هوای کربلا دارد دل من نوای دل هم از نای حسین است بروز حشر فریادم بلنداست مرا این نامه امضای حسین است براه کوفه و شام هیچ دانی رقیه شبه زهرای حسین است به عین و شین و قافم سروری داد که این عشق از الفبای حسین است کنار علقمه با خویش گفتم که این عباس شیدای حسین است هرآنکس نوکر این بارگاه هست همان سلمان منّای حسین است ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ کانال روضه و نوحه ایام محرم تااربعین ایتا لینک کانال👇 https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
منو جا گذاشتین تو ویرونه ی تار و خلوت میدونید نداره سه ساله به تاریکی عادت خدایی دلتون میاد از رقیه جدا شید بدونه سه ساله بازم راهیه کربلا شید آخه بی رقیه ، چه جور روبرو با بابا شید حالا که گذاشتین منو تو خرابه سلام منو به بابا برسونید دیگه بابایی رو نذارید تو صحرا یا اینکه کنار بابایی بمونید وای من الذی أیتمنی 2 اگر که بپرسه حالم رو بگید خوبه حالم نگید که شکسته سرم یا که زخمیه بالم بابایی بفهمه که من سیلی خوردم میمیره بفهمه غم زهرا رو ارث آوردم میمیره بفهمه که زخم تنو میشمردم میمیره باهاتون بودم من تو صحرا و بازار حالا چی شده جام گذاشتید خرابه میدونم مزاحم شدم واسه عمه حالا میتونه بی من آروم بخوابه 3 یه سیلی شکسته پرو بال یه شاپرک رو سه ساله کشیده سقیفه و داغ فدک رو سه ساله مثه مادرش رو سرش سوخته چادر سه ساله مثه عمه هاش از سرش رفته معجر سه ساله فقط گیر نیافتاده به دیوار و در خمیدی خمیدم شکستی شکستم شبیه تو مادر رو خاکا نشستم منم سیلی خوردم منم کوچه رفتم منم مثل تو زخمیه پا و دستم
سلام الله علیها 〰〰〰〰〰〰 از راه اومدی - جونم فدات ویرونه شده - روشن از نگات از درد دلام بابا - چی بگم برات مگه میتونی باور کنی سرم سوخت مگه میتونی باور کنی پرم سوخت مگه میشه بهت گفت (معجرم سوخت ۲) اگه تو بودی، حالم روبراه میشد اگه تو بودی، شونت تکیه گاه میشد اگه تو بودی، کی روزم سیاه میشد 〰〰〰〰〰〰 شد صورت من - رنگ شفق من موندم و این - تن بی رمق از راه اومدی بابا - میون طبق دیگه نمی بینه چشمای ضعیفم سه سالمه اما پیرم و نحیفم ولی لشگر کوفه ( نشد حریفم ۲) نشد حریفم، اون که ما رو زد بابا نشد حریفم، سیلی و لگد بابا ولی دلم سوخت، از حرفای بد بابا 〰〰〰〰〰〰 مُردم شب و روز - از دلهره از این همه درد - دل من پره اما همه ی غصّم - غم چادره حتی روزای این شهر شام سیاهه دیگه همه ی دنیا برام سیاهه همه ی تنم غیر از موهام سیاهه (آخرِ راهه۲) آخره راهه، واکن دیگه چشماتو آخره راهه، من باید بیام با تو میبوسم امشب، پیشونی و رگ هاتو . ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
🔹 بسم رب الحسین 🔸زمینه 🔹شهادت حضرت رقیه(س) بابا... بابا منم دختر اون که همه بهش میگن شاه من یه عمو دارم چون یه تیکه ای از یه ماه (2) ،، کسی نزده بود توی گوشم من بازی می‌کردم توی خونه ام ،،، وای از دل بابا... وای از دل دختر (4) ،،، بابا...بابا الان که تو اومدی خوردم زیاد زمین من راستی یادم رفت بگم دزدیدن معجرِ من (2) ،،، بردن گوشواره ی من توی صحرا می دویدم من در دشت کربلا ،،، وای از دل بابا... وای از دل دختر (4) ،،، بابا... بابا دیر اومدی بابا جون منتظرت بودم من چقدر مثل همیم ما نه تو مو داری، نه من(2) ،،، تو خرابه موندم تک و تنها یه نفر محکم زد توی دست هام ،،، وای از دل بابا...وای از دل دختر (4) 🔹شاعر : 🔸 نیما بحریه جهرمی
فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خلق به دور اسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند فاطمه های حرم فاطمه زخم زبان مرهم زخم همه هرکه به آن خسته دلان رو نهاد زخم زبانی زد و دشنام داد خنده به رأس شهدا می زدند سنگ به ناموس خدا می زدند قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد پای سر رهبر آزادگان عید گرفتند زنازادگان آل ابوسفیان در هلهله آل رسول الله در سلسله وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود یا سر عباس علمدار بود چهره چو خورشید بر افروخته از عطشِ تشنه لبان سوخته دوخته چشم از سر نی بر حسین محو شده، غرق شده در حسین دیده ی اطفال به سیمای او چشم سکینه شده سقای او مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیده ی اکبر سر نی نیم باز مانده به لب هاش اذان نماز هرکه به خورشید رخش چشم بست گفت که این سر، سر پیغمبر است رأس امام شهدا نوک نی کرده چهل مرحله معراج، طی زلفِ غباریش پر از بوی مُشک لعل لبش خشک تر از چوب خشک ماه خجل از رخ نورانیش سنگ زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون رخ زگل زخم، بهاران شده وجه خدا ستاره باران شده اشک همه سیل شد از سرگذشت خون، دل میثم شد از این سرگذشت   استاد غلامرضا سازگار