#واحد#شب سوم محرم#حضرت رقیه سلام الله علیها
دنیای ارباب حَورای ارباب
ریحانه ی عشق زهرای ارباب
سر تا به پای تو همه ام ابیهاس
هستی به زهرای نبی تو اشبه الناس
داری تو بانو عطر خوش یاس
طلعت و جلوه ی سیمای حسینی بانو
زینبی زینب صغرای حسینی بانو
ای خاتون روز محشر
آه بیا تو دم آخر
کن نگاهی به این نوکر
رقیه
اوج کمالی زهرا خصالی
معصوم و پاکی تو بی مثالی
تو تکیه گاه عاشق بی تکیه گاهی
تو نور لایزال هر گم کرده راهی
تو مثل زهرا پشت و پناهی
تا قیامت به همه درس نجابت دادی
به دمشق همنفس عمه شرافت دادی
ای خاتون روز محشر
آه بیا تو دم آخر
کن نگاهی به این نوکر
رقیه
شاعر : محسن طالبی پور
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#واحد#شب سوم محرم
#حضرت رقیه سلام الله علیها
تو رو خدا جلوی اشکامو نگیرید
به سینه که می زنم دستامو نگیرید
باباجونم اومده چشمامو نگیرید
من دلخونم سر می کنم با تنهایی
بادیده های دریایی
ولی به ولله می میرم
بدون بابایی
موهام سپیده قدم خمیده بابام شهیده
بابا حسین جان۳
جدایی و فاصله حق من نبوده
تنهایی ی قافله حق من نبوده
پای پره آبله حق من نبوده
حقم بابا نبوده کنج ویروونه
یه جایی که بی سامونه
یه جایی که هیچ کی درد
منو نمی دونه
من بی قرارم ابر بهارم بابا ندارم
بابا حسین جان۳
کینه وستم و زور حق تو نبوده
سنگای دشمن کور حق تو نبوده
زندگی توی تنور حق تو نبوده
حقت بابا نبوده که باشی پرپر
ببینمت تو طشت زر
نبوده حق تو بابا
ببینمت بی سر
کار یهوده پلکات کبوده حقت نبوده
بابا حسین جان۳
شاعر : محسن طالبی پور
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#زمینه#شب سوم محرم حضرت#رقیه سلام الله علیها
(بند اول )
ای بابای خوب من ، خوشحالم که اومدی
تو شام خرابه ام ، به من هم سری زدی
حق داری نشناسی منو حالا
منم سه ساله دخترت بابا
ببین که صورتم شده نیلی
شدم شبیه مادرت زهرا
افتادم ، رو خاک کربلا منو زدن
افتادم ، تا اینکه بی هوا منو زدن
افتادم ، با تازیانه ها منو زدن
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
(بند دوم )
از شام بلا بگم ، از طشت طلا بگم
از درد و مصیبتام، بابا از کجا بگم
به ما میگفتن خارجی بابا
با دستاشون نشون دادن ما رو
تاگفتیم از نسل علی هستیم
محکم تر با سنگ زدن ما رو
جون دادم ، توی محله ی یهودیا
جون دادم ، وقتی که ما شدیم انگشت نما
جون دادم ، کشیدن معجرو از سرِ ما
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
(بند سوم )
هر چند توی این مسیر ، سر تا پام شده کبود
اما دلگرمی من ، رو نیزه سر تو بود
خودت میدیدی از بالای نی
برای ما سپر میشد عمه
وقتی میدید اشکای ربابو
خیلی خون جگر میشد عمه
ای بابا ، روی لباته جای خیزرون
ای بابا ، خودم دیدم که میزد بی امون
ای بابا ، بازم برای من قرآن بخون
بابا
(منو ببر بابا جونم ۳
منو ببر از اینجا )
شاعر : محمد ابراهیم واعظی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#زمینه#تک ضرب #شب سوم محرم #حضرت رقیه سلام الله علیها
((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))
کنج خرابه اس سره تو ، رو دامنِ دختره تو
رقیه نوحه میده و ، دَم میگیره خواهره تو
اهل خرابه کارشون ، گریه شد و لطمه زنی
نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی ۲
خرابه غوغا شده...
رقیه شیدا شده...
گُمشده پیدا شده... ۲
عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)۲
کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)۲
((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))
ا------------------------------------------------ا
تو شهرِ شام جای سلام ، سنگ میزدن از روی بام
اینقد لگد زدن بهم ، بابا شکسته پهلوهام
بی هوا از پُشت با لگد ، زدن بابا تو کمرم
سایه ت بالا سرم نبود ، که میزدن توی سرم ۲
خسته ام از آدما...
مخصوصا از شامیا...
یتیمی سخته بابا... ۲
یتیمی درد بی درمان یتیمی (یتیمی)۲
یتیمی خواریِ دوران یتیمی (یتیمی)۲
الهی طفلِ بی بابا نباشد (نباشد)۲
اگر باشد در این دنیا نباشد (نباشد)۲
((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))
ا------------------------------------------------ا
دختره تو شده دمق ، دیدم سرت رو تو طَبَق
اینقد کتک خوردم دیگه ، نمونده تو تنم رَمَق
زَجر منو زَجر داده بابا ، به جونم افتاده بابا
زده ما مُشت تو صورتم ، دندونم افتاده بابا
دلم شد از غم کباب...
میده منو هِی عذاب...
غصه ی بزم شراب... ۲
تو بَزمِ مِی آبروریزی شده (واویلا)۲
عمو کجاست حرفِ کنیزی شده (واویلا)۲
((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))
شاعر : مجید خانی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر #شب سوم محرم
#حضرت رقیه سلام الله علیها
طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
قد خم دست به دیوار شدن هم دارد
تا صداي لبت آمد لبم از خواب پريد
سر تو ارزش بيدار شدن هم دارد
عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات
این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد
بی سبب نیست که با دست به دنبال توام
چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد
دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم
دختر شاه فداکار شدن هم دارد
معجري را كه تو از مكه خريدي بردند
موي آشفته گرفتار شدن هم دارد
علي اكبر لطيفيان
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر#حضرت رقیه سلام الله علیها
در آن سحر ، خرابه هوایش گرفته بود
حتی دل فرشته برایش گرفته بود
با آستین پاره ی پیراهن خودش
جبریل را به زیر کسایش گرفته بود
زورش نمی رسید کسی را صدا کند
از گریه زیاد ، صدایش گرفته بود
از ابتدای شب که خودش را به خواب زد
معلوم بود آنکه دعایش گرفته بود
حتما نزول می کند آیات تازه ای
با چله ای که بین حرایش گرفته بود
مشغول ذکر نافله اش شد ، ولی کجاست؟
آن چادری که عمه برایش گرفته بود
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر#حضرت رقیه سلام الله علیها
از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده
از دردِ دوریِ تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم
بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم
گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دَساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با حلقومِ بریده
از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم
بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم
مگه خودت نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات کنه رقیه، یه سر شیرین زبونی
حالا منو بغل کن، با سرو روی خونی
چیزی ازم نمونده، جز مشتِ استخونی
کبودی سرو روم، ردِ غلاف رو بازوم
منم به مثِ مادر، خون میچکه ز پهلوم
باباییِ شهیدم، ببین چه رنگ پریدم
سرِ بخون تپیده، ای هاله ی دل آرام
صبحِ غمِ تو بابا، گشته سیه تر از شامِ
بابا خبر نداری، از تلخی های ایامِ (از ماجرای)
چِها گذشته بر این، آهوی صیدِ در دام
بس پا برهنه رفتم، در بین سنگ و خارا
از جای ردِ پاهام، خون گشته نقشِ صحرا
بابا گلِ شهیدم، ای همه ی امیدم!
@rozevanoheayammoharramsoghandi