Hossein Taheri - Enshaallah Faraj Emza Mihe.mp3
4.84M
🏴▪️🍂#نوحه انشالله فرج امضا میشه
#حسین طاهری
▪️▪️✨🍂▪️▪️✨🍂
متن مداحی
یا رب الحسین با دعای زهرا به حق الحسین … !!
روز عاشورا اشف صدر الحسین بظهور الحجة − ♮
ان شاءالله فرج امضا میشه این آقا منجی دنیا میشه … !!
غوغای اربعین معنا میشه فرمانده مهدی زهرا میشه … !!
فریاد منجی عالم تا آخر دنیا میره … !!
روزی که پرچم خون خواهی حسین بالا میره − ♮
دنیا تحت فرمان حضرت زهرا میره !
سربازان کربلا با اذن امام … !!
جان بر کف به خط همه در بیت الحرام − ♮
با شمشیر تشنه ی بیرون از نیام … !!
آماده برای فرمان انتقام یا لثارات الحسین − ♮
یا رب الحسین با دعای زهرا به حق الحسین … !!
روز عاشورا اشف صدر الحسین بظهور الحجة…
انشاء الله فرج امضا میشه این آقا منجی دنیا میشه − ♮
غوغای اربعین معنا میشه فرمانده مهدی زهرا میشه … !!
فریاد منجی عالم تا آخر دنیا میره
@rozevanoheayammoharramsoghandi
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇ایتا
@rozevanoheayammoharramsoghandi
🌹🌹
همه محبین اهلبیت ع
مخصوصا
روحانیون و مادحین عزیز حتما عضو کانال ها بشین عالی هست
انتشار وجمعآوری انواع اشعار،روضه،نوحه،احادیث ،روایات،ادعیه و...خدا واهلبیت ع با ما خادمین کانالها
دعوت دوستان وانتشار لینک کانالها با شما عاشقان اهلبیت ع
دوستان را دعوت کنید دراین ثواب سهیم باشین
اجرتان با خدا
🌹🌹
👇👇👇
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
❣﷽❣
🍃#مقتل_اربعین
💥#روضه_اربعین
❣باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم
❣ من زینبم ، پیروز بر گشته ز شامم
❣با کودکان خسته ات باز آمدم من
❣ با یک دل پر غصه و زار آمدم من
❣خواهم عزای روز عاشورا بگیرم
❣شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم
❣اینجاتنت رااستخوان بشکسته دیدم
❣برسینهات شمر لعین بنشسته دیدم
❣دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت
❣آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت
⏹⏹روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی
زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید :
پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :
🍃هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
🍃 هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .
🍃هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
🍃 حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد
کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که
روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس
کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .
🍃هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .
🍃هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها
🍃و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند۱
🏴۱. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ سید مهدی میرداماد
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
*یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم*
همین جا لاله ام را سر بریدن
ملائک از گلویش بوسه چیدن
*خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....
این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟
حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...
"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟