eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
درسِ ایثار و وفا دارد حسین(ع) عشق را بی ادعا دارد حسین(ع) در کتابِ حق شناسی و کمال نکته هایی پُر بها دارد حسین مثلِ شمعی در هوای عشق سوخت عاشقی را بر ملا دارد حسین کربلای او بهشتِ جانِ ماست بَه عجب صحن و سرا دارد حسین مرقدی دارد هم از جنسِ طلا گنبد و گلدسته ها دارد حسین شش جهت شش گوشه تا عرشِ خدا بارگاهی با صفا دارد حسین هر درش هفتاد و دو آغوشِ باز_ روی عشّاقِ ولا دارد حسین می برد دل را به سمتِ قتلگاه روضه ای پُر ماجرا دارد حسین جسمِ اکبر را میانِ بحرِ خون قطعه قطعه بر عبا دارد حسین قطع شد دستِ علمدارش ولی صد علم از او به پا دارد حسین پرچمِ حق تا ابد بر دوش اوست وَه چه یاری با وفا دارد حسین در طریقِ عشقبازی چون پدر ذوالفقاری لافتی دارد حسین در میانِ قتلگه صد پاره تن سر به آغوشِ خدا دارد حسین جان فدای ذکرِ هل مِن ناصرش نغمه ای جان آشنا دارد حسین هم دل و هم دلبر و هم دلربا خلوتِ هر سینه جا دارد حسین دل به آرامش رسد با نامِ او بس که عطرِ جان فزا دارد حسین دستِ خالیم دخیلِ مرقدش دامنی حاجت روا دارد حسین تشنه ی یک یا حسینش کامِ ما در دلم صد کربلا دارد حسین در قنوتِ ظهر عاشورای خود ربنا اِغفر لنا دارد حسین کربلای دیگری از قابِ نور در حریمِ کبریا دارد حسین بر سریرِ عرش حک شد این سخن رحمتی بی انتها دارد حسین(ع)
نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود که زخم ِ تازه اگر بود بی اثر میگشت در ازدحام حرامی و نیزه هایِ بلند شکافِ زخم ِ تنت باز و بازتر میگشت میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت غروب بود و ربابَت میانِ آتش و دود هنوز بین ِ مزاری پی ِ پسر میگشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو چون طلیعهٔ صبحی ، به شب سرانجامی به سیئات دل ما تویی که فرجامی نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین تویی که مثلِ خداوند لطفِ مادامی خداشناس شد آنکس که با تو مانوس است برای بادهٔ توحید بهترین جامی به دست تو چه بلاها که رد نمی گردد تو چتر وقتِ بلایی به حق بهنگامی زمانِ غم که رفیقان غریبه می گردند میانِ سیل بلایا رفیقِ ایامی به خاکِ قبر تو هر کس رساند کامش را به خیر شد عاقبتش ، ندید ناکامی حامد آقایی
دل ما زیر سایبان حسیــــــن و کجا بهتر از امان حسیــــن شرح حبل المتین همین باشد وصل باشی به ریسمان حسین جز اجابت خدا چکار کند تا قسم می دهی به جان حسین لایق عشقِ او اگر نشدم مِهر دارم به عاشقان حسین بر سر ما همیشه می بارد بارش لطف بی کران حسین ذره ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀✨صلی الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم .... لذتش را با تمام مردم شهر قسمت میکنم ....
جانم... 🍂✨ مجبـورمےشویم‌ڪھ دیوانھ‌اَت‌شـویم‌،عشقت‌گرفتھ ‌اَز‌دل مـااختیـاررا... هرڪسۍدیوانہ،عشقت نشدعاقل نشد غیرنوڪرهایت آقاڪُلـ‌هُم‌لا‌یعقِلون ❀↳جهان،اقیانوسِ درداست و ... ❀↳تُربـتَت درمـــان ! ❀↳أدْرکْنا یاسَفينَةَ النَّجاة ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسیـــن جان...💚 ☀️هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را 🕌تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام 💚هرجاڪه صحبٺ ازتو شدوذڪرخیرتو 🙏دستم بہ سینہ،عرض ادب ڪردم،احترام ❤️السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💚وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ❤️وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ 💚وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن 🕊🕊🕊🕊
🕊╰🦋❀✰﷽✰❀🦋╮🕊 ❤️✋ هرجا دلٺ اسیر بلا شد بگو حسین قلبٺ تهے ز شور و صفا شد بگو حسین نام حسین نسخہ درمان دردهاسٺ دردٺ اگر بہ ذڪردوا شد بگو حسین 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
🌹صلی الله علیک یا اباعبدالله سلام ای کعبه دلها حسین جان سلام ای شمع محفلها حسین جان سلام ای میوه قلب پیمبر سلام ای زاده زهرا حسین جان سلام ای باب رحمت باغ جنت سلام ای رهبر والا حسین جان همیشه در برم نام تو باشد همی گویم که ای مولا حسین جان
آخر مرا با غصّه‌ی ایّام بردند با خاطرات سیلی و دشنام بردند بین همان شهری که بزم عام بردند این آخر عمری مرا در شام بردند پروانه ها خاکسترم را جمع کردند از زیر سایه بسترم را جمع کردند گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن این آخر عمری مرا رو به وطن کن من را میان کهنه پیراهن کفن کن با قاسم و عباسم و اکبر بیائید من را بسوی کربلا تشییع نمائید حالا دگر بال و پری دارم، ندارم در آتشت خاکستری دارم، ندارم من سایه‌ی بالاسری دارم، ندارم چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم آنقدر بین کوچه‌ها بال و پرم سوخت آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت باور نخواهی کرد با اغیار رفتم با چادر پاره سر بازار رفتم خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم با آستینم با چه وضعی رو گرفتم یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشه‌ی مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامه‌ی پیغمبرت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت هم خویش را پهلوی تو انداختم من هم چادرم را روی تو انداختم من محمدجواد پرچمی