eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️🍁جانم زینب سلام الله علیها امشب دلم اسیر و  پریشان زینب (س)   است مرغ دلم دوباره غزلخوان زینب (س) است چشم جهان ندیده به اوصاف او زنی تاریخ و عشق و فلسفه حیران زینب است با دستهای بسته علم زد به ملک شام کاخ ستم شکسته  ز طوفان زینب (س)  است با اهل ظلم و بدعت و طغیان نبرد کرد بی شبهه اهل شام  مسلمان زینب (س)است فرقی نمی کند همه جا  حکم دین یکی ست در هر زمان حجاب فراخوان زینب (س)  است یا فاطمه به اهل عزا کن عنایتی امشب عزا و شام غریبان زینب (س) است اه از دیار غربت و  از بی برادری لبریز درد سینه سوزان زینب (س) است عمریست من گدای در  ال حیدرم چشمم به لطف  سفره احسان زینب (س) است تنها نه من  زدولت  او  جویم  آبرو هر مستمند دست به دامان زینب (س)است
کبری سلام الله علیها🍁▪️🍁▪️ کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی دختِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است
سلام الله علیها✨🍂▪️✨🍂▪️✨🍂▪️ آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب آن بانویی که بود نامش زینتِ أب آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب در بستری بی سایه بان می سوخت در تب ای روزگار پست، بد کردی به زینب با صبرِ زهرایی حماسه آفریده یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟! بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده در ازدحام دشمنانش شد معذب ای روزگار پست، بد کردی به زینب آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید آن قدر داغ و روضه های بی کران دید آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ای وای از داغِ چهل منزل اسیری در شام، شرمنده شدن با سر به زیری آیا شده با آستینت رو بگیری؟! در شام و کوفه قامت او شد مورّب ای روزگار پست، بد کردی به زینب بزم شراب و زینب و چشمان پرخون بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون یا زینبیون یا سپاه فاطمیون بودند آن جا کاش یارانی مقرب ای روزگار پست، بد کردی به زینب دارد بساط گریه بر ارباب هر روز یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز هم ناله می شد با رباب و آب هر روز یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب ای روزگار پست، بد کردی به زینب می دید در گودال غرق خون، تنش را می دید با چشمان تر، جان کندنش را می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را می دید جسمش می رود در زیر مرکب ای روزگار پست، بد کردی به زینب یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد یاد نظاره کردنش از روی تل کرد پیراهن خونی دلبر را بغل کرد جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب ای روزگار پست، بد کردی به زینب محمدجواد شیرازی
سلام الله علیها✨▪️🍁✨▪️🍁✨▪️🍁 ما روضه دار روضه ی رضوان زینبیم در بین شهر، شهره به عنوان زینبیم         ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم این است علتش که پریشان زینبیم         ما از نژاد قوم عرب زاده برتریم از قوم و از قبیله سلمان زینبیم         از رشته های چادرش اسلام میچکد ما از عشیره های مسلمان زینبیم         هفتاد و چند آیه از او وحی میشود ما دسته دسته کشته ی قرآن زینبیم         از دست توست جیره ی ماهانه ی همه ما مستحق تکه ای از نان زینبیم         هر چند مجتباست به بیت ولا کریم بانو کریمه است و گدایان زینبیم         ما را برای گریه ی خود انتخاب کرد مدیون چشم زینب و دستان زینبیم         ما را گدای پشت در او نوشته اند مامور ملک عشق سلیمان زینبیم         مامور امر عمه ی صاحب زمان شدیم گریه کنان حضرت سلطان زینبیم محمد مهدی نسترن
سلام الله علیها🍂🍂▪️🍂🍂▪️🍂🍂 امان ز هجر امان از نبودن تو حسین گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین ز سینه ام نفس بی قرار افتاده حسین عشق تو در احتضار افتاده چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم برای تو همه زندگیم سینه زدم کنار دخترکان یتیم سینه زدم نگاه کن چقدر چین به صورتم‌ دارم نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم برات روضه ی هرروزه میگرفتم من به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من کسی مقابل من آب خورد غش کردم و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم اگرچه از همه کس احترام میبینم به خواب اگر بروم خواب شام میبینم به احترام سرت چشم من نشد روشن تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر شتر سوار شدن میکشد مرا آخر  زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم  میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم به سایبان بروم من رباب را چه کنم چقدر شام، سرت را عذاب میدادند به قاتلت جلوی من شراب میدادند لباس مادری ت را گرفتم‌ از دستش مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش در آفتاب نشانی غربتم برگشت شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت  نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام پی زیارت قبر رقیه آمده ام همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است بدان برادر من بی برادری سخت است سیدپوریا هاشمی
سلام الله علیها✨🌾▪️✨🌾▪️✨🌾▪️ آب از تو می خواند که از تو آبرو گیرد از آبرویت آب هم باید وضو گیرد مجذوب حقی عارف از بهر سفر تا عرش  فرقی ندارد ذکر "زینب" یا که "هو" گیرد حرف دلم را تند می گویم اگر بانو ترسم که بغضم آید و راه گلو گیرد بر سفره ی لطفت گدا را مینشانی تا قدری نمک گیرت شود با سفره خو گیرد قدری نمک گیرم نما از سفره ی عشقت تا که تمام جان من از عشق بو گیرد ای کاش اشک بر مصیبتهات یک روزی سو سوی چشمان مرا از چارسو گیرد شیون کنید ای سنگ ها شاید که نگذارید در پیش چشم دخترش سر را ز مو گیرد چشمم سپید از اشک شد یک آشنا هم نیست عباس کو چشم مرا از شستشو گیرد؟  در قتلگاهش هم به فکر قاتل خویش است اصلا بعید است این حسین از شمر رو گیرد مهدی آل مصطفی یکروز می آید تا انتقام خون ما را از عدو گیرد جعفر ابوالفتحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام الله علیها ✨🍁🍂✨🍁🍂✨🍁🍂 جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین دیگر رسیده است دَم آخرم حسین من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا دیدار من بیا، پسر مادرم حسین چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن این یادگار توست کنون در بَرَم حسین یک سال و نیم رفته زِ عمر و نمی شود درد نبودنت به خدا باورم حسین یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم بر صورتم، زِ داغ علی اصغرم حسین پیچیده است وقت اذان توی گوش من "الله اکبر" علی اکبرم حسین یادم نمی رود که صدای تو قطع شد افتاد دلهره به میان حرم حسین بالای تَلّ دویدم و دیدم که، می خوری.. ..شمشیر و نیزه، پیش دو چشم تَرَم حسین غارت شروع شد همه در خیمه ریختند بردند گوشوار من و زیورم حسین خلخال من ربود یکی شان زِ پای من چنگی زد و کشید یکی معجرم حسین چهره کبود بود شب غارت حرم هر دختری که بود به دور و برم حسین در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین در شام من لباس درستی نداشتم چیزی نبود تا بِکِشَم بر سرم حسین هر چه گذشت بین محل یهودیان با خود به زیر خاک سیَه می برم حسین رضا رسول زاده
حضرت_زینب_سلام_الله_علیها ✨▪️🍂✨▪️🍂✨▪️🍂 لبهاش تشنه بود ولی رودِ نیل بود  بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود  زینب فرشته آینه، حوریه عاطفه  از جنس خانواده ای از این قبیل بود  گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود  شرمنده بود از اینکه قتیلش قَلیل بود  کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد  از دست خانمی که تماماً اصیل بود  ویرانه کرد کاخ بلند یزید را  زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود /علی اکبر لطیفیان/
سلام الله علیها▪️✨🍃▪️✨🍃▪️✨🍃 ای نور دیده من و تاج سرم حسین یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین در زیر آفتاب ببین بسترم حسین نام تو گشته زمزمه آخرم حسین بالاسر همه تو دم آخر آمدی بالین هر شهید به چشم تر آمدی با زانو در کنار علی اکبر آمدی بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی من خواهر توام بیا در برم حسین یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم در طول آن مسیر رکابی که داشتم در زیر سایه تو حجابی که داشتم دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد یک نیمه روز امید دلم ناامید شد هجده گلم مقابل چشمم شهید شد از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد داغت هنوز هم نبود باورم حسین هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم بر زخم های پیکر تو گریه میکنم دارم به جای مادر تو گریه میکنم یاد وداع آخر تو گریه میکنم گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی (ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غربب بودی و مادر نداشتی) قربان غربتت پسر مادرم حسین نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم کاری برای یوسف بی پیرهن کنم میخورد خاک پیکر تو در برم حسین ما را پس از تو خار شمردند کوفیان بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان نان علی مگر که نخوردند کوفیان از من چه آبرو که نبردند کوفیان دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت صبر و قرار از دل زین العباد رفت کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان خنده به اشک قافله کردند شامیان ما را اسیر سلسله کردند شامیان تحقیر پیش حرمله کردند شامیان از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت بگذار بگذریم چه آورد بر سرت خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین عبدالحسین میرزایی