eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
شکر خدا جسم تو را بی‌سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه‌ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود! اما سینه ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هر چند روی تخته‌ی در بود جسمت اما در آن، زخمی ز میخ در ندیدند هم دخترت رنگ اسارت را ندیده هم خواهرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک‌و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه‌ی خواهر ندیدند @rozeh_daftari1
چنان كه وقت عطش جرعه اي گوارا را طلب كنيد فقط ساقي العطاشا را هنوز جاي علامت به شانه پدر است سپرده زير علم دست صاحبش ما را دوباره خانه ما سفره ابالفضل است گمان كنم گره اي هست كار بابا را به يك نگاه ابالفضل هم نخواهم داد اگر دهند به دستم تمام دنيا را به چشم دل بنگر ظهر روز تاسوعا ميان دسته ميانداري مسيحا را غروب مي كند از فرط خجلتش خورشيد نقاب اگر كه بگيرند ماه زيبا را فقط به علقمه آنهم درست ظهر عطش خدا به ماه رسانده ست دست دريا را خدا كند برساند به خيمه مشكش را خدا كند نبرند آبروي سقا را خبر رسيد كه از روي زين زمين افتاد خدا كند برسانند زود زهرا را .
همه مهمان شده اند مورها هم سر این سفره سلیمان شده اند تازه از بس آقاست ارمنی ها دو سه روزی است مسلمان شده اند فاطمه خوشحال است که مریدان ابالفضل فراوان شده اند شب تاسوعایی همه در روضه او دست به دامان شده اند همۀ اهل حرم مثل گیسوی ابالفضل پریشان شده اند جعفر جنی گفت در سپاهش همگی گوش به فرمان شده اند نام عباس آمد که سپاه عمر سعد هراسان آمد پاسبان حرم است هر چه ز حضرت عباس بگویی کم است در مرام زینب هر که در پای علمش گریه کند محترم است مرزها می شکند پس تفاوت نکند هر که عرب یا عجم است کیست عباس علی آنکه تا روز قیامت سر دوشش علم است دستگیر همه است گرچه در علقمه افتاده است و دستش قلم است باد سر درگم شد جادۀ گیسوی عباس پر از پیچ و خم است بشکنیدش اما تیغ ابروی ابالفضل همیشه دو دم است آنقدر که حتی کمر تیغ علی پیش دو ابروش خم است خشم او مهلک بود مات و مبهوت وقار و غضبش مالک بود به مصیبت افتاد پیش زیبایی او ماه ز قیمت افتاد تا ابالفضل آمد لشکر کوفه تکان خورد و به زحمت افتاد هر که آمد به جلو از رجز خواندن سقا به فلاکت افتاد تیغ او جای خودش با نگاهش دو سه لشکر به هلاکت افتاد گر چه دشمن می تاخت جنگ را رزم ابالفضل عقب می انداخت از حرم شیر گذشت پس به کارش گره افتاد به تکبیر گذشت آه تیر باران شد او جوان آمده بود علقمه و پیر گذشت ارباً اربا شده است چقدر از تن او نیزه و شمشیر گذشت با سه تا شعبۀ خود از جلو آمد و از پشت سرش تیر گذشت دور او حلقه زدند آه جان کندن سقا چقدر دیر گذشت جگرم تیر کشید یا اخا گفتی و یک آن کمرم تیر کشید شاه از پا افتاد خبر آمد وسط علقمه سقا افتاد کار در هم پیچید چشم لشکر که بر آن قامت رعنا افتاد آب رفته از تنش چند عضو بدنش روی زمین جا افتاد تیر در چشمش بود مثل آن میخ که بر سینۀ زهرا افتاد بی علمدار شدیم علم افتاد زمین سخت گرفتار شدیم لشکری کف می زد اصلا انگار نه انگار عزادار شدیم آه، سر غارت دارند تازه انگار به این قوم بدهکار شدیم زیر لب زینب گفت بچه ها دربه در کوچه و بازار شدیم روضه این شد آخر رو گرفتند زنان حرم از یکدیگر
اجرای مراسم سفره ابوالفضل ع اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً ، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ ... همه قرار من این است یارِ تو باشم قرار سوزِ دلِ بی قرارِ تو باشم به غیرِ اشک ندارم متاعِ بالایی که مرهمِ نگهِ اشک بارِ تو باشم برایِ یاریِ دین روز و شب دعایم کن که روزِ یاریِ عترت کنارِ تو باشم غم غریبیِ آلِ تو می کُشد مارا دلم خوش است که من جان نثارِ تو باشم تویی اسیرِ غمِ اهل بیتِ پیغمبر و من اسیرِ غمِ قلبِ زارِ تو باشم تو در مدارِ حسینی و من به دنبالت بگیر دستِ مرا در مدارِ تو باشم در آن زمان که شعارِ تو یالثارات است الهی از کرمت پایِ کارِ تو باشم در آن سحر که می آیی به یاریِ زهرا خدا کند که من ای یار ، یارِ تو باشم اگر چه با تو ام امروز در مقامِ حرف سزاست هم قدمِ روزگارِ تو باشم به خونِ سرخِ حسین انتقام می آید خدا نوشته که چشم انتظارِ تو باشم *حضرت فرمود هر جا روضۀ عموجانم خوانده بشه ، من سراسیمه میام ... آقا و مولاتون رو همه صدا بزنید ؛ یا صاحب الزمان ....... دلم تنگ است و غم بسیاردارم من امشب با ابوالفضل کاردارم من امشب از ابوالفضل توشه گیرم زیارت کردن شش گوشه گیرم در اینجا عطر بوی یاس گیرم من امشب دامن عباس گیرم غریق منتم کرده ابوالفضل که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل دراینجا با دلی محزون و خسته نشسته بانوی پهلوی شکسته بدستش شاخه های یاس دارد به لب هم ذکر یا عباس دارد شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چون طفلان این سخن ها رو شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند وای بمیرم برات آقا جان اومد دم خیمه طفلان دید بچه ها شکمشون رو روی زمین مرطوب گذاشتند تا از تشنگی شان کم بشه غیرتش به جوش آمد صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند اما هنوز امید داره هنوز اب داره وای بمیرم امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت امیدش نا امید شد الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند از روی اسب به زمین افتاد صدا زد : برادر برادرت را در یاب اه امان از اون لحظه ای که حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش و بریدن تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
4_5994688285425799204.mp3
7.48M
مناجات بسیار زیبا شب جمعه با نوای آقای رسولی تقدیم شما التماس دعا 😭😭😭 گدایم گدایم گدا را ببین منِ زارِ بی دست و پا را ببین خدا امشب این گریه ها را ببین و با بنده ات کن مدارا ببین زمین خورده ای آمده در زده فراری در خانه ات آمده فراری ترین بنده اینجا منم گرفتار بازی دنیا منم همان کس که افتاده از پا منم در این جمع آلوده تنها منم همه خوبند همه نورانی اند فقط اونی که از همه بدتر منم در این جمع آلوده تنها منم اما یه آقایی کن بیا و مرا باز امشب ببخش به حق اباالفضل زینب ببخش در این زندگی معنویت نبود برای مناجات همت نبود عبادات من هیچ عبادت نبود به جز بخل و کبر و منیت نبود دگر خسته ام از خودم عفو کن مسلمان اسمی شدم عفو کن فقط یه اسم دارم با خودم یدک می کشم .... دوباره رسیدم خدایی شوم مسلمان یک آشنایی شوم شب جمعه آمد هوایی شوم رسیدم که کرب و بلایی شوم که من بی پناهم به آقا مجیر امیری حسین و نعم الامیر حسین ...... حسینی که یک ظهر عطشان شد و به میدان که زد تیرباران شد و گرفتار سر نیزه داران شد و سرش را شکستن بی جان شد و ز مرکب زمین خورد و با ضرب پا را به گودال هول دادنش ...... یارالیم آخار قانی ادر گونلار میدانی حسین حسین حسین باجین اولسون باشین هانی گر قان آقلیا زینب جان آقلیا زینب سنه یاخ لیا زینب گلن هفته یه آماده اولها حسین حسین اولون جان لیا زینب یارالی جان یارالی .... حسین بو گیر و دار گلدیم گورم حالی نِجده .... حسین حسین ... قُیدین من آواره حسینیم هارا گدین قالدی یخمه الر د حسینیم هارا گدی ..... @madahi_moharram
شاهان جهانند غلامان اباالفضل افواج ملک خادم و دربان اباالفضل ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه هستند همه گوش به فرمان اباالفضل لبهای حسین و حسن و حیدر کرار بوسه زده بر دیده و دستان اباالفضل هرگز نشود در دو جهان عاجز و محتاج دستی که دخیل است به دامان اباالفضل مشمول دعا و نظر فاطمه باشد هرکس شده در علقمه مهمان اباالفضل درمردم عالم اثر از درد نماند گیرند اگر نسخه ی درمان اباالفضل در مجلس ذکرش به هوای می تسنیم هرگز نرود خا‌طر مستان اباالفضل فضل و کرم و مرحمت و جود و سخاوت جمعند سر سفره ی احسان اباالفضل شیران ژیان دم به زمین چشم بدوزند بر صولت سگهای خیابان اباالفضل شمشیرچه حاجت که به یک جذبهءچشمش گشتند یلان کودک میدان اباالفضل بر هم زده آسودگی و نظم فلک را آشفتگی زلف پریشان اباالفضل افسوس که رخصت نشد از ریشه در آید نخل ستم و ظلم به طوفان اباالفضل ساقیست اباالفضل و می ناب حسین است باجان حسین خورده گره جان اباالفضل تا سوی حسین می نگرد قبله ی مارا تنظیم کند گردش چشمان اباالفضل لب تشنه به دریا شد و لب تشنه برون شد آویخت وفا بر لب عطشان اباالفضل آن آب که با تیر ستم ریخت ز مشکش شد داغ دگر بر دل سوزان اباالفضل دیگر لب طفلان حرم آب نخواهد گوید چه کنم با غم هجران اباالفضل با دست قلم گریه کند بر غم زهرا زهرا شده در علقمه گریان اباالفضل یارب به علی و حسن و زینب و زهرا یارب به حسینی که بود جان اباالفضل در جمع غلامان اباالفضل نگنجیم مارا بشمارید گدایان اباالفضل   صمد علیزاده
4_6014606690182237939.mp3
17.18M
از تو چه پنهون آقا جون؛ دیگه امیدی ندارم… ●♪♫ عمرم کفاف بده؛ بیام سر رو ضریحت بذارم ●♪♫ حسرت به دل، توو این دیار ●♪♫ زندگی؛ سخت شده برام ●♪♫ چند وقته توی خلوتم؛ فقط حسین و کربلام ●♪♫ چه حالی داره ای خدا؛ سینه زدن تو کربلا! ●♪♫ غسلِ زیارت از فرات… ●♪♫ نگاه به گنبدِ طلا ●♪♫ کربلا؛ عشقت منو دیوونه کرد! ●♪♫ الهی که یه شب بیاد؛ تو حرم اعتکاف کنیم ●♪♫ با پرچمِ هیئتمون، دور ضریح طواف کنیم ●♪♫ دمدمای سحر که شد ●♪♫ از توی بین الحرمین؛ بریم به سمتِ حرم عباس، علمدارِ حسین ●♪♫  کربلا؛ عشقت منو دیوونه کرد! ●♪♫ با ذکر یا ام البنین؛ پا توی صحنش میزاریم ●♪♫ از بارگاه باصفاش؛ سوغاتی تربت میاریم ●♪♫ حسین کربلات آقا، عقده توی گلوم شده ●♪♫ یه عمریه زیارتِ حریمت؛ آرزوم شده ●♪♫ میگن؛ نمیدونی چقدر قشنگه بین الحرمین… ●♪♫ دور تا دورش، نخلای سبز ●♪♫ صفا میدن به عالمین… ●♪♫ همه میگن تو کربلا؛ کبوده رنگ آسمون ●♪♫ انگار یه دنیای دیگه ست؛ که پا میده برا جنون ●♪♫ چه‌حالی‌داره‌ای‌خدا @madahi_moharram
بعد از بیان این مقدمه روضه‌خوان آهنگ صدای خود را عوض کرده داستان را از بحر طویل به سخن عادی برمی‌گرداند و این‌طور ادامه می‌دهد: «بلی خواهران و مادران عزیز، عباس مشک را به دوش کشید و پا در رکاب کرد و روانه شط فرات شد. وقتی به کنار شط رسید پا از حلقه رکاب خالی کرد و اسب خود را رها نمود تا آب بیاشامد. اما حیوان زبان بسته آب نمی‌خورد یعنی که تا شما آب ننوشید من آب نمی‌آشامم. بلی خواهران عزیز، عباس بن علی کف دست خود را زیر آب کرد تا آب بیاشامد اما همان‌دم یادش آمد که لب‌های برادرش خشک است. پس صدا را به گریه بلند کرد و های های شروع به اشک ریختن نمود. آمد بیادش از لب خشک برادرش / شد غیرت فرات ز چشم چو خون ترش گفتا نخورده آب گلستانِ حیدری / تو آب نوش، اما کجا شد برادری؟ عباس بن علی با کف دست مشتی آب از شط فرات برداشت ولی نخورد. مشک را از شانه خود پائین آورد و از شط فرات پر نمود و به دوش کشید و پا در حلقه رکاب گذاشت و هی بر مرکب زد تا شاید بتواند قطره آبی به حرم اباعبدالله الحسین برساند اما لشکر کفار ناگهان دور او را گرفت و هر کس به نوعی بنای آزار او را گذاشت. یک ظالمی تیری از چله کمان رها کرد. تیر آمد و بر دست عباس نشست و دست راست عباس را قطع کرد. عباس مشک را به دست چپ کشید و صدا را به گریه بلند کرد و گفت: افتاد دست راست خدای ز پیکرم / بر دامنِ حسین رسان دست دیگرم دست چپم بجاست اگر نیست دست راست / اما هزار حیف که یک دست بی صداست! دوباره هی بر مرکب زد تا شاید با دست چپ بتواند آب را به حرم حسین برساند. در این موقع باز یک ظالم دیگر از کمین تیری رها کرد و دست چپ عباس را هم قطع نمود. عباس مشک را به دندان گرفت. ظالم دیگری، تیر سوم را رها کرد و مَشک را سوراخ نمود. آب به زمین ریخت. عباس ناگزیر تن به قضای آسمانی و مشیت ربانی داد و باز صدا را به گریه بلند نمود و فریاد زد: برادر جان حسین، برادرت را دریاب! زینب مظلوم در قتلگاه دید رنگ ارغوانیِ حسین مثل زعفران زرد شده است دامن حسین را گرفت و گفت: برادرجان چرا رنگِ ارغونیت زرد شده؟ حسین بن علی به گریه فرمود: خواهرجان دست از دلم بردار که برادر رشیدم عباس را کشتند. آنگاه حسین بن علی روانه قتلگاه شد. همه جا آمد تا به بالین برادرش ابوالفضل رسید. دید برادر چه برادری! دست در بدن ندارد. دو چشمان او را خون فرا گرفته و نیمه جانی بیش از او باقی نیست. سرِ عباس را به دامان گرفت و گریه کرد. دید عباس هم گریه می کند. صدا را بلند کرد و فرمود: برادرجان از برای چه گریه می کنی؟ مگر زخم های بدنت سوزش می کند یا تیری که در چشمت فرو رفته است آزارت می دهد؟ عباس بن علی گفت نه برادر، حسین بن علی فرمود: پس گریه تو برای چیست؟ عباس بن علی جواب داد برادر جان: گریه من نه بر این سوزشِ پیکر باشد / گریه من نه بر این دیده انور باشد گریه من نه بر این دست که افتاده ز من / گریه من نه بر آن دختر و مادر باشد گریه از بهر تو دارم که چنین بی یاری / از پیِ کشتنِ تو اینهمه کافر باشد حسین بن علی جواب می دهد: برادرجان غصه نخور من بی یار و یاور نیستم خواهرم زینب پس از مرگ من بر سرِ خاکم خواهد آمد. عباس بن علی می گوید: برادر جان، این دم آخر وصیتی دارم وصیت من این است: مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم / چرا ز روی سکینه خجالتی دارم سکینه آب زمن خواست پاره شد جگرم / نشد که قطره آبی برای او ببرم» سفره ابوالفضل آن گاه مجدداً روضه‌خوان آهنگ صدا را تغییر داده می گوید: «کجا روم به که گویم بغیر این درگاه، بلند ده مرتبه بگو یاالله». حاضران ده مرتبه یاالله می گویند. روضه‌خوان باز ادامه می دهد و می گوید: بارالها به حقِّ قربِ نبی / به رسولت محمدِ عربی آن کسانی که می دَهَن نون و ماس / اجرِ ایشان به حضرت عباس آن کسانی که می دَهَن بلغور / در قیامت بده تو جامه نور آن کسانی که می دَهَن آبگوش / در قیامت تو حُلّه ای درپوش آن کسانی که می دهند پلو / در قیامت بپوش جامه نو
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شمابه زیارت 🍃امام حسین علیه السلام دعوت شدید نیت کنید بسم الله🍃✨
من زینبم هارا گدیم هارام وار ای،،،، اورگیمده ساقالمیان یارام وا ای،،،، عزا لیم قارداشلاریم اولوبدی هیچ بیلمیرم هارا گیدیم هارام وار ای،،،، 😭 صادق زاده از نسیم شهر تهران @madahi_moharram
🌹 جانم امام حسین(ع) 🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله خورشید ، خاکبوس حرمخانۀ شماسٺ.. ای صاحب اجازۀ خورشیـد امروز هم به رخصتتان می کشم نَفَس ای بی نهایت و جاوید ... 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيت ُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ... @madahi_moharram