#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#مسمط_مربع
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت
انگار بوی تربت مُهر مرا داشت
راه نجف تا کربلا آغاز می شد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد
این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت
حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن
شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت
این عشق،مجنون را به لیلا می رساند
شاه و گدا را پای سفره می نشاند
آهندلی را تا حریمش می کشاند
انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت
موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است
با سینه زنهایش شَوی همراه..،خوب است
آنقَدر طعم روضه،بین راه،خوب است
زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت
هر موکبی که پابرهنه می رسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم
آن استکان هایی که طعم باده را داشت
ما آیه های روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمومنینیم
ما سینه زن های یل ام البنینیم
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت
بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه
مادر هوای کودکش را هر کجا داشت
موکب به موکب با برادر های دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی
الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت
اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشان ها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد
در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت
شبگریه ها بغضگلو را حفظ می کرد
با یار حال گفتگو را حفظ می کرد
این آبله ها آبرو را حفظ می کرد
هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت
یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمهشب..،با زخم پا..،دشوار رفتم
با رخت پاره در دل انظار رفتم
امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟
اینروزها از درد می بارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره
می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت
با قامتی خم خانمی از حال می رفت
تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت
آن روضهخوانی که تهِ گودال می رفت
روی سر خود چادر خیرالنسا داشت
اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند
شکرخدا که روستاشان بوریا داشت
#بردیا_محمدی
@madahionline_313
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#اربعین
#غزل
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سید_پوریا_هاشمی
@madahionline_313
#مناجات_زیبای_اربعین
#جامانده_ها
#صفر ۱۴۰۱
اربعین آمده اِی وای که تنها ماندم
باز هم از سفر عشق ببین جا ماندم
حسرت پای پیاده به سوی کرببلا
دوری و غُصه ی جاماندنِ از قافله ها
این همه حسرت و غم ، کرده مرا بیچاره
گِرد هر هیئت و هر روضه شدم آواره
گر نشد قسمت من پای پیاده حَرَمَت
دل ناقابل من را بپذیر از کرمت
از ره دور سلامی به تو دادم آقا
با دلم زائرم و عازم راهم آقا
اسم من را بنویس بینِ همه زائرها
زائر مضطر و دل سوخته ی کرببلا
اربعین است دلم را به حرم راه بده
مثل جابر به لبم ناله ی جانکاه بده
تا که من جار زنم آه کشم از غم تو
تا بمیرم به کنار حرم از ماتم تو
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@madahionline_313
#زبانحال_جانسوز_حضرت_زینب_در_اربعین
#اربعین
یک اربعین گذشت و رسیدم کنار تو
تا درد دل کنم به کنار مزار تو
حالا رسیدم از سفری که نبوده ای
شکر خدا ، مصیبت ما را ندیده ای
ماندم چه گویم از سفرِ پر زِ اِزدحام
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
رفتی حسین ، بعد تو زینب اسیر شد
بنگر به خواهرت ، که چهل روزه پیر شد
بنگر به روز من ز فِراق تو شب شده
دیدی که زینبت ، همه دم جان به لب شده
از رنج این سفر چه بگویم چه دیده ام
از ظلم و کین دشمن تو ، قد خمیده ام
زخمی شده دلم زِ هیاهو و هلهله
زخم زبان و قهقهه ی شمر و حرمله
از جا بلند شو ، دل زینب گرفته است
چل شب گذشت و این دل پُر تب گرفته است
دیدی غم فِراق تو با خواهرت چه کرد
رأس بُریده ات به دل دخترت چه کرد
از من نپرس از سر و روی رقیه ات
شرمنده ام ز تو که نیامد سه ساله ات
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@madahionline_313
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین
از شهر شام آمده ام با سرت حسین
از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمه مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر دربرت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
می خواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
#عبدالحسین_میرزایی
@madahionline_313
#امام_حسین_اربعین
#اربعین #جابر
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیبابنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته...
#قاسم_صرافان
@madahionline_313
#اربعین
#فراق
میان خیل تو از یادها فراموشم
شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم
به چشمهای که به دریا نمیرسد رحمی
قسم به جان تو با دوریات نمیجوشم
فقط نه ماه محرم که هجر هم داغیست
من از فراق تو گاهی سیاه میپوشم
دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت
به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم
به روضه میروم و تازه میشود داغم
دلم نمیشود آرام، هر چه میکوشم
ببین شکستهدلانت چه عالمی دارند
در استکان ترکخورده چای مینوشم
به هر دری زدهام تا به کربلا برسم
فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم
#میلاد_حسنی
@madahionline_313
#امام_حسین_مناجات
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد
تنها امید ظرف غذای گدا حسین
هر کس مسیر عاشقی اش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حب تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلیِ خوف و رجا حسین
حکم قبول بندگی ماست با خدا
حکم قبول نوکریِ ماست با حسین
آدم برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همه ی انبیا حسین
دمنوش روضه ات دَمِ عیسی ابن مریم است
هر چایخانه ات شده دارالشفا حسین
در کشتی نجات رقیه است ناخدا
ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گذاشت
سرمایه ی محبت زهراست یا حسین
هر گاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه برد به صحن رضا حسین
دلشوره ی زیارت تو میکُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور وای
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
@madahionline_313
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
آمدم پیش تو دوباره حسین
آمدم تا دوباره گریه کنم
آمدم مثل قبل تا پیشت
با دل پر شراره گریه کنم
این چهل روز حیدری کردم
مرد بودم میان نامردان
خم به ابروی خود نیاوردم
تا بریدم امان نامردان
تو خودت شاهدی که در کوفه
کوچه هارا گذر گذر رفتم
من نه اینکه بخواهم آقاجان
نه..به اجبار من سفر رفتم
قسمتم شد اسارت و دوری
رفتم و با عذاب هم رفتم
گله ای نیست از مصیبت ها
بی تو بزم شراب هم رفتم
اف به دنیا…چه کرد با زینب؟
که من از غصه ی تو لبریزم
کاش می مردم و نمی دیدم
روی قبر تو آب میریزم
خاطرم هست جنگ و دعوارا
خاطرم هست داغ گهواره
پیش چشم رباب غارت شد
ای بمیرم…رباب بیچاره
می نشست و به گوشه ای آرام
دست خود را فقط تکان میداد
روی نیزه کنار راس خودت
علی اش را به من نشان می داد
ظهر روز دهم به یادم هست
من بمیرم چه ها کشیدی تو
علی اکبر که رفت از خیمه
مثل مادر دگر خمیدی تو
خاطرم هست اربابا شد
بدنش مثل یک معما شد
خاطرم هست ماجرایش را
بدنش سخت در عبا جا شد
داد بی داد از غم عباس
آمد و بی وداع با ما رفت
خاطرم هست بچه ها خوشحال
عموعباس سمت دریا رفت
چند لحظه بعد رفتی و
آستین بر نگاه برگشتی
من پریشان و مضطرب بودم
تو ولی غرق آه برگشتی
قبر او میدهد گواهی که
بدنش شد قد علی اصغر
باید این حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
من رسیدم ولی برادرجان
پرم از اضطرار و بد حالم
گله ای نیست از مصیبت ها
دلخور از ماجرای گودالم
بی رمق روی خاک ها بودی
نوک سر نیزه بازی ات می داد
پیش تو آب بر زمین میریخت
گیسویت هم به چنگ شمر افتاد
#آرمان_صائمی
@madahionline_313
#امام_حسین_مناجات
بی مهر تو که راه نجاتی نداشتیم
در نامه عمل حسناتی نداشتیم
توفیق خرج کردنِ ما در بساط تو
آری نبود اگر، برکاتی نداشتین
ما زنده ایم تا که فقط نوکری کنیم
بهتر از این دلیل حیاتی نداشتیم
آن لحظه ای خوش است که در بین روضه ایم
بی روضه ات چنین لحظاتی ندلشتیم
بت خانه بود جای تمامی ما اگر
چون کربلای تو عتباتی نداشتیم
تنها دلیل قاطع اسلام ما تویی
یعنی که بی تو صوم و صلاتی نداشتیم
در کوی تو مقرب درگاه حق شدیم
بی نوکری تو درجاتی نداشتیم
#عبدالزهرا
@madahionline_313
#اربعین
#زبانحال حضرت زینب(س)
زینب دل خسته هستم دل غمین
گشته ام من زائرت در اربعین
یا حسین گرچه غمین و خسته ام
در کنار مرقدت بنشسته ام
از سفر قامت خمیده آمدم
سوی تو ای نور دیده آمدم
آمدم من از سفر با شور و شین
زیر لب گویم فدایت یا حسین
سوزم و با آه و با اشک بصر
بهر تو گویم حسین شرح سفر
بعد تو خون شد دل اهل حرم
زد شرر بر حاصل اهل حرم
آتشی در خیمه ها افروختند
کودکان بی گناهت سوختند
بعد تو سیلی زدن آزاد شد
ای برادر خون دل سجاد شد
کودکان را وحشیانه می زدند
کعب نی یا تازیانه می زدند
روی شان را جوهر نیلی زدند
یا حسین بر کودکان سیلی زدند
غنچه های تو همه پژمرده اند
زیر بوته دو گل از تو مردهاند
پرپر از کین غنچه های یاس بود
علقمه نقش زمین عباس بود
زخم ما را دشمنت می زد نمک
اهل بیتت را عدو می زد کتک
بهر تشییع جنازه آمدند
اسب ها با نعل تازه آمدند
شد به دست قوم اشقی الاشقیا
پیکرت پامال سم اسبها
ای عزیز زینب ای صد پاره تن
پیکرت را خاک صحرا شد کفن
گویمت از کوفیان بی حیا
بی وفا بی غیرت و پر مدعا
کوفیان چنگ و نی و دف می زدند
جای عرض تسلیت کف می زدند
روز دشمن را نمودم من سیاه
یکه و تنها شدم بر تو سپاه
روز دشمن با بیانم تار شد
دشمن دور از خدایت خوار شد
تا که دیدم رأس تو خون شد دلم
زان سبب سر را زدم بر محملم
گویم از نامردمان شهر شام
سنگ بر ما می زدند از روی بام
زین مصیبت گشته ام چون شمع آب
دختر زهرا کجا؟ بزم شراب
رو به روی من یزید بی حیا
رو به روی او یکی تشت طلا
ناگهان دیدم سرِ از تن جدا
مرگ خود را خواستم من از خدا
سوخت جان زینبت ای نور عین
چوب می زد بر لبانت یا حسین
از سه ساله دخترت منما سؤال
سوی جنت رفت با شوق وصال
ای برادر از تو من شرمندهام
دخترت جان داده و من زندهام
من بمیرم بر سه ساله دخترت
دفن او شد شب به سان مادرت
دیگر از این زندگی سیرم حسین
کرده داغ تو زمین گیرم حسین
هدیه ای دِه یا حسین بر این (رضا)
دستگیری کن ز او روز جزا
هرچه باشد عبد درگاه شماست
عاشق صحن و سرای کربلاست
#رضا_یعقوبیان
@madahionline_313
#اربعین
#امام_حسین
#زبانحال_زائر_اربعین
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جادهبهجاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به روی گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به حکم عشق الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوع انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توایم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی
@madahionline_313