eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
145 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
اتاق خوابمون تقریبا به مرز انفجار رسیده بود...😳 آمیزه‌ای از کتاب‌های دوقفسه‌ی پایینی کتابخونه‌ی باباش، لباس‌های کشوها، اسباب بازی‌های مختلف و خرده نون‌هایی که قبل خواب توی رخت‌خوابش می‌خورد، همه توسط پخش شده بودن کف اتاق 😂 صبح بعد نماز که بچه‌ها خواب بودن داشتم کارای امروزم رو می‌نوشتم روی تخته، که دیدم اهمیت تمیز کردن اتاق خوابمون از همه‌شون بیشتره😁 حتی از درس خوندن واسه امتحانایی که از دو روز دیگه شروع می‌شن😆 قصدم این بود هرجور شده دیگه امروز مرتبش کنم. روزای قبل هم نه اینکه نخوام، نمی‌تونستم مرتبش کنم. و وقتی می‌خوابیدن، توی اتاق خواب بودن و نمی‌شد کاری کرد😴 تو بیداری‌شون هم که یا یکی شون می‌خواست بازی کنیم یا اون یکی شیر می‌خواست یا بغل و ... هم که به خاطر شرایط کارشون شبا ساعتای 8 و 9 میان و اونقدر خسته‌اند که دیگه نمی‌شه ازشون کمکی گرفت اون وقت شب 😅 (البته جاداره بگم انصافا آخر هفته‌ها خیلی کمکم می‌کنن تو کارای خونه و بچه‌ها😉) خلاصه چیزی نگذشت که ... پدرشوهرم با یه نون بربری خاش خاشی از راه رسیدن😍 و عباس به آغوش باباجونش پیوست 😆 اولش می‌خواستن عباس رو ببرن خونشون تا شب، که گفتم فاطمه گناه داره تنها می‌مونه، حوصله‌ش سر می‌ره و منم دلم برا عباس تنگ می‌شه تا شب و ... و قرار شد ببرنش کوچه‌گردی 😅 بعد هم برگشتن تو حیاط سیب‌ زمینی آتیشی درست کردن و ناهار عباس هم به این صورت فراهم شد 😂 فاطمه هم هم‌کاری کرد و نیم ساعتی خوابید و من بالاخره تونستم اتاق خواب رو مرتب کنم البته هنوز جارو برقیش مونده😅 ولی پیشرفت بزرگی داشتم امروز! خیلی خوبن این پدرشوهرا که سر زده میان و با بچه‌های آدم بازی می‌کنن تا مامانشون بتونه به کارای خونه‌ش برسه..😉 و شاید اگر خونه‌شون نزدیک بود و می‌تونستن روزی نیم ساعت حتی عباس رو ببرن کوچه گردی، خونه‌ی ما خیلی مرتب‌تر می‌شد🙈😂 پ.ن: آخرشم بعد از نیم ساعت مذاکره عباس راضی شد بخوابه 😂 شایدم بیهوش شد ولی ته دلش راضی نبود. دقیقا هردو تو همین حالت خوابشون برد. من هیچ دخالتی در جایگیری شون توی قاب تصویر نکردم فقط خودم از سمت راست فاطمه پاشدم تا عکس بگیرم!😎 ! 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
یکی از تفریحاتِ عباس اینه که لباسای تا شده‌ی توی کشوها رو خالی کنه رو زمین😱 و کشوها رو دربیاره باهاشون بازی کنه.😂 بیشتر هم وقتایی این کارو می‌کنه که روزِ قبلش مثلا من لباسا رو مرتب کرده باشم و چیده باشم تو کشوها😆😆 با همین چهار تا دونه کشو، خودش انواع بازیا رو هم ابداع می‌کنه! ایده‌ی اخیرش ساختِ بود😂 و به منم گفت مامان برام آب بریز توش.😅 باز خداروشکر جدیدا قوه‌ی تخیلش فعال شده و یه سری اشیاء و بازی‌ها رو به صورت هم قبول می‌کنه😉 مثلا وقتی براش با دستم به صورت تخیلی آب می‌ریزم توی استخرش و صدای آب در میارم، راضی می‌شه و دیگه گیر نمی‌ده برو پارچ آبو بیار‌.😂 البته دوام بازی‌های تخیلیش خیلی کمه و فقط در لحظه قانعش می‌کنه و خوشحال می‌شه از اینکه به خواسته‌ش رسیده‌.😛 این بار هم بعدِ چند دقیقه، آب تخیلی استخرش تبخیر شد و سراغ توپ‌های توی انباری رو گرفت.😂 و وقتی حاصل ایده‌هاش و زحمت‌های خودش و من کامل شد، رفت نشست توش.😀 بعدِ دو سه دقیقه انگار به یک خلاء و کمبودِ جدید پی برد.😐😮😯 - مامان خواخرو بیذار پیشم تو توپا😇😇 و من 😍😍 فاطمه رو گذاشتم تو همون استخرِ کوچیک ۳۰ در ۳۰ سانتی متری و مدتی با هم توپ بازی کردن.😘😘👦👧 عمده‌ش به صورت با کمی تا قسمتی چالشِ سطحی و نوازشِ محکم.😂😂 این وقایع تقریبا دو ساعت سرگرممون کرد.😍 و برای من همراه شدن با بازی‌ها و خنده‌هاشون و ورود به دنیای قشنگ مایه‌ی آرامش بود بین همه دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌ها و نگرانی‌های درسی و کاری.😘 پ.ن۱: از جذابیت‌های جدید زندگی‌مون هم‌بازی شدن بچه‌هاست. و و بازی شون توسط من😍😍 فاطمه از دو سه ماهگی با دیدن بازی‌های سرگرم بود و عمده شادی‌ها و خنده‌هاش هم واسه وقتایی بود که عباس باهاش بازی می‌کرد.😋 عباس هم از وقتی تونسته سینه‌خیز بره و اسباب بازی‌ها رو بگیره دستش و بشینه، انگیزه‌ی بیشتری برای بازی کردن با فاطمه پیدا کرده.😀 پ.ن۲: چالش‌های خواهر و برادری که سرجاشه همیشه و همه تجربه‌ش می‌کنن کم و بیش، منتها چیزی که مهمه رفتارِ والدینه، باید خیلی عادی و منطقی بدونِ پرخاش و عصبانیت، چالش‌ها و تنش‌هاشون رو مدیریت کنیم.✋ این روزها دارم به صورت عملی چند واحد با پاس می‌کنم 😇😇 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«دههٔ کرامت،دههٔ خواهربرادری» (مامان ۱۴، ۱۲.۵، ۱۱, ۹، ۵ ساله) بعضی خواهر برادری‌ها قدمت دارن قدمتی به بلندای تاریخ پیدایش اسم‌هاشون مثلاً حسین‌ها و زینب‌ها یا رضاها و معصومه‌ها ترکیب قشنگی می‌شن وقتی به عنوان خواهر و برادر کنار هم می‌شینن... روانشناسا می‌گن اگر خواهر و برادر دعوا نکنن نمی‌تونن تو اجتماع از خودشون دفاع کنن، یعنی اگر فرزندانتون در کمال صلح و صفا و آرامش در کنار هم زندگی می‌کنن، تشریف ببرید خدمت مشاور تا بفهمن عیب کار کجاست.😄 اصلاً کار خداست که اونا باهم دعوا کنن تا رفتارهای محبت‌آمیزشون هراز‌چندگاهی نسبت به همدیگه بیشتر مزه بده.😋 مثلاً یک‌‌بار که حسین شش سالهٔ من به خاطر مریضی خواهر کوچولوش بغض کرده بود و یواشکی اشک می‌ریخت.😍 یا یک‌بار که پسر کوچولوی همسایه، زهرا رو اذیت کرد و به داداش‌هاش برخورد، رفتن اون آقا رو چسبوندن به دیوار یه گوشمالی حسابی بهش دادن که دیگه به آبجی‌شون چپول مپول نگاه نکنه!🥷🏻🥷🏻 چه کیفی کرده بودم.😅 یا وقتی همه متحد می‌شن که نامه بنویسن و درخواستشون رو مطرح کنن، متحد شدناشون برای غافلگیری مامان و بابا روز مادر یا پدر.😌 غیرت برادرا رو خواهرا... که موهات بیرونه... چادرت کجه... خودم می‌رم درو باز می‌کنم...🤨 و هزاران هزار خاطرهٔ قشنگ که تا ابد توی ذهنمون می‌مونه و آدم رو در دوراهی باور دم‌خروس یا قسم حضرت عباس قرار می‌ده.😁 پس به دعوای خواهر برادری از زاویهٔ قشنگش نگاه کنید. اصلاً هم نمایندهٔ ستاد روحیه‌دهی نیستم.😂😂 راستی شماها چه خاطره‌های قشنگی از تعاملات و محبت‌های خواهر برادری فرزندانتون دارید؟!!🤔 چشم‌هاتونو ببندید و برید از صندوقچهٔ خاطرات مادرانه‌تون، خاطره خوشگل‌های خواهر برادری بچه‌ها رو در بیارید و بفرستید اینجا. 👇🏻 @moh255 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸 من با اینکه از دعواهای خواهر برادری بچه‌ها در آمپاس شدیدم🥴 ولی میبینم محمدمهدی خیلی خیلی هوای آبجیشو داره😍 یه بار که رفته بودیم برای زینب خانوم واکسن بزنیم، یه جوری نسبت به خانم پرستار گارد گرفته بود که نزدیک بود بره و یه گوشمالی بده اون بنده خدارو😁 خود خانم پرستار هم گفت وای وای الانه که بیاد منو بزنه ببرید این داداش غیرتیشو🥷