eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
145 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
و اما یه خبر خیلی خوب!🤩🥳 قراره فردا با این مامان مهربون، یعنی «سرکار خانوم زهرا متقیان»، به گفت و گو بشینیم تا برامون بیشتر بگن از چالش‌های چند فرزندی و معلمی و...🌱 ⏰ همین الان ساعت‌هاتون رو برای فردا ساعت ۱۵:۳۰ کوک کنید🕞 ❣ فردا سه شنبه ۲۲ آبان ساعت ۱۵:۳۰ تشریف بیارید به 👈🏻 اینجا (مامان ۱۳، ۱۰.۵، ۷.۵، ۴ و ۲ ساله) 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۴. ادامه مسیر آهسته و پیوسته» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) خیلی وقت بود مشهد نرفته بودیم و من هنوز فرصت نکرده بودم خبر بارداریم رو به مادرم بدم😅. مادرم همیشه ماه صفر نذری دارن که ما سعی می‌کنیم حتماً تو انجام اون نذر کمکش کنیم، اون سال هم به خاطر این نذری راهی مشهد شدیم🚗. نزدیک خونه که شدیم، به همسرم گفتم که بهتره قبل از رسیدن، مادرم‌ رو از بارداریم باخبر کنیم. همسرم با مادرم تماس گرفتن و به ایشون گفتن که ما نزدیک خونه هستیم، فقط یه مهمونی هم با خودمون آوردیم، اشکالی نداره با خودمون بیاریمش🤭؟ مامانم گفتن که نه، چه اشکالی داره؟ قدم سر چشم، کی هست حالا این مهمون؟ همسرم خندیدن گفتن چیزی نیست یه پسر بچه‌ست حالا با خودمون میاریم می‌بینینش😍! وقتی رسیدیم و مادرم فهمید که اون پسر بچه، بچه تو راهی ماست خیلی تعجب کردن و کمی شوکه شدن، همه فامیل هم اون‌جا بودن و از بارداری من باخبر شدن🥰. توی همین سفر پیش پزشک متخصص رفتم و تصمیمم برای ویبک، نهایی شد. مادرم با این تصمیم من مخالف بودن و استرس خیلی زیادی داشتن. با توجه به درس و فعالیت‌هام در قم و نگرانی‌های مادرم برای زایمان، تا آخرین لحظات هفته سی وهشت قم بودیم🤦🏻‍♀. دکتر قمم خیلی نگران شرایط سفر من بود ولی با توکل بر خدا، دل به جاده زدیم و بدون آسیب به مشهد رسیدیم🤲🏻. برنامه این بود که هر جا دردم شروع شد در اولین بیمارستان نزدیک، زایمان کنم و این کارم، ریسک بالایی داشت ولی چاره دیگه‌ای نداشتم😫. هفته بعد از رسیدن دردم شروع شد و به لطف خدا در سال ۱۳۹۴ تونستم *زایمان طبیعی* کنم🤲🏻😍. با توجه به شرایط خاص ویبک، سختی‌های خیلی زیادی حین زایمان طبیعی برام پیش اومد. از لحاظ جسمی خیلی بهم فشار اومده بود و تا سیزده روز دراز کش بودم😢. حتی غذا رو در حالت خوابیده می‌خوردم، از لحاظ روحی بهم شوک وارد شده بود و خیلی اوضاع خوبی نداشتم🥺. همسرم پنج روز بعد از زایمانم به مأموریت رفتن و یک هفته بعد برگشتن و ما راهی قم شدیم، با این شرایط جسمی و روحی باید حواسم به بچه‌ها می‌بود و امتحانات تیرماه رو هم به نتیجه می‌رسوندم. به خاطر این شرایط بعد از تموم شدن امتحان‌های اون ترم سراغ پایان‌نامه نرفتم، خیلی خسته بودم و با اوضاع جسمی خرابم فقط می‌تونستم بچه‌ها رو مدیریت کنم و به کار خونه برسم😢. سعی کردم به خودم مرخصی بدم و از بودن کنار بچه‌ها لذت ببرم😎. تقریباً یک سال طول کشید، تا من به لحاظ جسمانی روبه‌راه شدم ولی این زمان طولانی اثرات مخربی هم روم داشت. از لحاظ روحی نیازمند درمان بودم ولی سراغش نمی‌رفتم😔. زندگی آپارتمانی این حال بدم رو تشدید می‌کرد، هرچقدر هم همسایه‌ها و خودمون مراعات می‌کردیم ولی باز آپارتمان مناسب خانواده پرجمعیت نبود و نیست🤫. تذکرهای همسایه بالایی باعث می‌شد یه وقتایی زود از کوره در برم و متوجه می‌شدم که یه چیزایی داره از دستم خارج می‌شه🤯! همیشه تلاش می‌کردم ظاهرم رو خوب حفظ کنم. دور شدن از تحصیل و فضای شلوغ خونه و نبودن‌های زیاد همسرم و شرایط جسمی‌ام خیلی بهم فشار میاورد و باعث می‌شد حال خرابم تشدید بشه😰! از اونجایی که علم‌آموزی همیشه حالم رو بهتر می‌کنه و به روحم جلا می‌ده، به این فکر افتادم که سریع‌تر راه حلی برای شرایط روحیم پیدا کنم👊🏻. توانایی جمع کردن زندگی با سه بچه و درس حضوری رو در خودم نمی‌دیدم. لطف خدا بود که به ذهنم انداخت سطح سه حوزه رو به صورت غیرحضوری ادامه بدم به همین خاطر در یک سالگی پسرم تصمیم گرفتم به صورت غیرحضوری سطح سه حوزه رو توی جامعه الزهرا پیش ببرم، با توجه به رشته ارشد که فسلفه بود، سطح سه رو فلسفه رفتم🤔. گاهی دوستام بهم می‌گفتن: هدفت الآن چیه، سطح سه هم معادل کارشناسی ارشد هست دیگه، حدود چهارسال و نیم طول می‌کشه، به شوخی می‌گفتم: مدرک گرایی. من هدف دیگه‌ای به جز مدرک ندارم. ولی خودم بهتر از هر کسی می‌دونستم که راکد بودن حال منو بدتر می‌کنه و باید مسیری برای حرکت کردن هرچند کند و ضعیف پیدا کنم👊🏻. شرایط حوزه طوری بود که می‌تونستم درس بخونم و تو خونه باشم و گاهی از مزایای مهدکودک حوزه جامعه الزهرا استفاده کنم😎. حدود دو ترم به صورت غیرحضوری شرکت کردم و تعدادی از درس ها رو خوندم اما راضیم نمی‌کرد، می‌دونستم اگر تلاشم رو بیشتر کنم می‌تونم پایان نامه ارشد رو بنویسم و ارشد فلسفه رو تموم کنم. برای روشن شدن موتور تلاشم نیازمند جرقه‌ای بودم. این جرقه از طرف همسرم زده شد🤩. تو دو سالگی پسرم، همسرم پیشنهاد داد که دکترای دانشگاه باقرالعلوم شرکت کنم آهسته درسمو ادامه بدم و تلاشمو پیوسته بیشتر کنم😍. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
ام علاء کتابی بسیار زیبا و خواندنیه. جالبه ما چندین کتاب رو زیر و رو می‌کنیم تا بفهمیم چه طور با بچه رفتار کنیم اما این بانوی والامقام، بدون هیچ سواد کتاب خواندنی (به جز قرآن) چه زیبا اصول تربیتی و همسرداری رو رعایت می‌کردن 🌱🌱
خیلی پیام‌های این مدلی👆🏻 داشتیم در مورد کتاب زیبای ام‌علاء ۱۰ روز تا پایان پویشمون وقت هست و کتاب اونقدر جذابه که به راحتی می‌تونید تو این مدت تمومش کنید.🌱
اینم یه مورد دیگه👆🏻 ارادت خاص و قلبی این بانوی سیده به ائمه واقعا شگفت‌انگیز بود...
یه گروه کتابخوانی هم داریم که نویسنده محترم کتاب هم عضوش هستن😍 و ما از فرصت پرسش و پاسخ‌های ایشون بهره‌مندیم. 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab یه خبر خوب هم اینکه انتشارات شهید کاظمی (که کتاب رو منتشر کرده) در همین روزها پویش مطالعه این کتاب رو برگزار کرده (عکس رو ببینید) و جوایز ویژه‌ای مثل کمک هزینه سفر کربلا و مشهد، پرچم متبرک حرم اباعبدالله علیه السلام 🥺 و ... رو برای شرکت کنندگان در نظر گرفته. می‌تونید همزمان با پویش ما، این رو هم شرکت کنید.🤩 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خیلی از دوستان قمی هم پیام دادن که بعد آشنایی با ایشون، رفتن مزارشون تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها (حجره پروین اعتصامی) رو زیارت کردن و برامون دعا کردن
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا جهاد می‌کنن ... امروز دست ما از جهاد با جان کوتاهه. ولی دستمون به جیب خودمون می‌رسه و می‌تونیم با مالمون به مجاهدان کمک کنیم.🌷 🔹می‌خوایم با کمک شما تا آخر هفته ۵ میلیون تومان به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم کنیم برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان. ❤️ ✅ سهم من و شما: ۱۰ هزار تومان. 🔸شماره کارت به نام شکوری روش بزنید کپی میشه
6037997528330963
(کارت مخصوص همین کاره و نیازی به رسید نیست.) 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«۱۰. یادگیری عربی همراه با بارداری و بچه داری» #ام_محمد ‌(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #م
خیلی پرسیده بودید که دوره‌ی عربی که خانم شرکت کرده بودن، کجا و چه‌جوری بوده گفتن که دوره ای وابسته به جامعه‌المصطفی بود و الان ظاهراً دیگه عربی رو ندارن. ولی بازم اگه خواستید خودتون از طریق جامعه‌المصطفی پیگیر باشید. اینم گفتن که برای یادگیری عربی فصیح، حتما از یه دوره‌ای شروع کنید، و بعد که راه افتادید، خیلی زیاد، فیلم ببینین. (فیلم فصیح باشه نه با لهجه)
البته جامعه‌المصطفی دوره مجازی هم دارن. یکی از دوستان حدود ۴، ۵ سال پیش یه دوره کلاس عربی آنلاینشون رو شرکت کرده بودن. اون موقع شهریه‌ش ۱۰۰ تومن بود یا کمتر. یه تخفیفی هم برای طلبه‌ها داشت. الان ترمی ۳۹۰ شده. میتونید از شماره تلفنی که توی این سایت هست زنگ بزنین بپرسین: . 🌐 https://mou.ir/fa/آموزشی/دوره-ها/item/46-دوره-آموزش-مکالمه-زبان-عربی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دوست🧹 یک اشارت🤭 وی را به سر دویدن😂 جدی چرا بچه‌ها اینقدر احساس دارن نسبت به جاروبرقی؟😅 بعضیا ازش میترسن و بعضیا...😂 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۵. مقطع جدید، فرزند جدید » ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) با شرکت در آزمون دکترا به صورت جدی سراغ پایان‌نامه رفتم و سعی کردم تو فرصت کوتاه باقی مونده اون رو تموم کنم✍. تموم تابستون سال ۹۶ رو تو کتاب‌خونه حوزه جامعه‌الزهرا گذروندم، از صبح تا اذان ظهر پسرم رو مهد می‌ذاشتم و دخترام کلاس‌های فوق برنامه حوزه رو شرکت می‌کردن. بعد از کلاس تو محوطه خود حوزه که خیلی بزرگ و زیبا و امنه اسکیت بازی می‌کردن🛼. یک ماه از این سه ماه، ماه رمضان بود. همسرم تبلیغ رفته بودن و ما هم تنها بودیم. تابستون سختی بود اما الحمدلله نتیجه خوبی داشت🤲🏻. به این باور رسیدم که هرجا حرکتی کردم، خدا برکتش رو داده‌‌ و واقعاً اون پایان نامه، پایان‌نامه‌ای نبود که تو سه ماه جمع بشه😍. موضوع جذاب و خاصی بود و قطعاً وقت بیشتری لازم داشت؛ سه تا تقریر متفاوت از آقایان فیاضی، مصباح و یزدان پناه رو مورد بررسی قرار دادم و لوازم معرفت شناختی اون ها رو درآوردم. این پایان نامه نقطه قوت من در مصاحبه دکترا شد و تونستم راحت تر پذیرش دکترا دانشگاه باقر العلوم رو بگیرم🥳. سال اول دکترا یعنی سال ۹۶ با بارداری بچه چهارم سپری شد، این بارداری سخت‌تر بود، چون بعد از زایمان سوم خیلی کم‌خون شده بودم و مرتب نیازمند سرم بودم🤒. از لحاظ مشکلات جسمی و کمبود ویتامین در شرایط بحرانی بودم و این ضعف من جبران نشده بود. هرچند تلاش کردم با مکمل اوضاع رو بهتر کنم ولی تأثیر ویژه ای نداشت و در ماه ششم بارداری چندین سرم خون تزریق کردم💉. در طول هفته دو روز کلاس داشتم، دخترام شش و نه ساله بودن و می‌تونستن خونه بمونن. گاهی از داداششونم مواظبت می‌کردن، دیگه لازم نبود اون‌ها رو مهد بزارم😎. گاهی هم که کلاس‌های طولانی‌تری داشتم از پرستار کمک می‌گرفتم. علتش هم این بود که تعداد بچه‌ها زیاد شده بود و هزینه مهد صرفه اقتصادی نداشت🥲. با ورود پرستار به خونه، اون به کل خونه شما وارد می‌شه و من خیلی این رو دوست ندارم. ولی در اون شرایط زمانی مجبور بودم یک روز در هفته پرستار بگیرم🤷🏻‍♀. تعهد کاری پرستار از مربی مهد کم‌تره، یعنی خیلی مواقع پیش می‌اومد که در روزهای بحرانی ایشون توانایی حضور نداشتن که باعث می‌شد کارمون سخت بشه😫. شفاف نبودن مسائل مادی باعث دل‌خوری و توقع نابه‌جا از هر دو سمت می‌شد. تعامل با پرستار به نظرم تعامل سختیه و ظرافت‌های خاصی داره ولی با همه سختی‌هاش، پرستار بچه ها، پرستار خوبی بود. خانم خیلی محترم و با شخصیتی بود🧕🏻. همسایه بودیم و از اواسط سال تحصیلی بچه‌ها رو به خونه ایشون می‌بردم🏠. علت این کار هم این بود که خیلی وقتا به تمیزکاری خونه نمی‌رسیدم و دوست نداشتم خونه نامرتب و کثیف رو به پرستار تحویل بدم🧐. پسرم دو ساله شده بود و به سنی رسیده بود که من دخترا رو از پوشک می‌گرفتم، اما هنوز توی حر‌کت هم مشکل داشت و خیلی دیر شروع به صحبت کرد. خودم را با این استدلال که پسر با دختر تفاوت داره قانع می‌کردم ولی می‌دونستم که چیزی این وسط درست نیست😢. در خیلی موارد اصلاً حرفم‌رو نمی‌فهمید و نمی‌تونستیم با هم ارتباط بگیریم. توی این سن هیچ درکی از از پوشک گرفتن نداشت🤦🏻‍♀. خیلی پرجنب و جوش بود و نگهداری ازش خیلی سخت بود، کم تحمل شده بودم و صبرم کم شده بود برای همین از پوشک گرفتنش رو به بعد زایمان موکول کردم😮‍💨. یک ماه مونده به زایمان دوباره به مشهد برگشتیم و بچه چهارم رو به خاطر کم‌توانی جسمیم سزارین کردم. بعد از زایمان و گذروندن دوره نقاهت به قم برگشتیم. در این بین چالش‌های زیادی با پسر اولم پیدا کرده بودم و از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم😢. با شروع سال تحصیلی جدید تقریباً کلاسی توی دانشگاه نداشتم و تدریس فلسفه در یکی از مدارس غیرانتفاعی قم رو قبول کردم، که با توجه به مسیر طولانی از خونه تا مدرسه و داشتن بچه شیرخوار کار سختی بود، اما حدود یک سال با این شرایط پیش رفتیم و آزمون جامع دکترا رو هم همون سال ۹۸ دادم😇. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«حتی همین یک رستوران نرفتن، به یاد کودکان غزه و لبنان» 🍃🍃🍃 (مامان ۷ و ۶ ساله) از وقتی قضیه کمک به جبهه مقاومت و لبنان جدی شد، با همسرم نیت کردیم سعی کنیم از خرج‌های غیرضروری کم کنیم و اگه بنا بود تفریح پرخرجی داشته باشیم با رضایت بچه‌ها، هزینه‌شو به حساب مقاومت واریز کنیم. در نهایت هم هرچه از حقوق ماه اضافه اومد به حساب مقاومت واریز بشه.🌱 روز تولد همسرم رسید. مادرشوهرم به مناسبت تولدش هزینه ی یک وعده رستوران رفتن رو به حسابش ریخت که به این مناسبت بچه‌ها غذای مورد علاقه‌شونو بخورن و شب شادی رو تجربه کنند.😌 رستوران رفتن اون هم غذای فست‌فودی یکی از تفریحات خیلی خیلی دوست‌داشتنی بچه‌هاست. تفریحی که زیاد هم پیش نمی‌آد.🤭 با بچه ها صحبت کردیم. از شرایط کودکان غزه و لبنان گفتیم... از بمب های اسرائیلی از خونه های خراب شده و بچه‌هایی که نه لباس دارند، نه عروسک و اسباب بازی و نه حتی غذایی برای خوردن...😢 البته که این حرفا براشون جدید نبود و از روز اول طوفان‌الاقصی به فراخور حال و شرایطشون از اوضاع با خبر بودن. این مدت هم به تبع شرکت در مراسم شهید هنیه✊🏻، شادی پس از وعده‌های صادق، شرکت در نمازجمعه تاریخی و... در حال و هوای این روزها قرار داشتن‌. به بچه ها گفتیم: 1⃣ میتونیم رستوران بریم 2⃣ یا پولش رو کمک کنیم به بچه‌هایی که غذا ندارند و ما تو خونه یه غذای خوب بخوریم. چی میگید؟!🙃 خیلی زودتر از انتظارم و با رضایت کامل قبول کردند. جالب‌تر اینکه گل پسر بلند شد و پاکت پول هاش رو آورد (پول هایی که عیدی و هدیه و‌.. می‌گیرند رو نگه میدارن) و یک به قول خودش پول زیاد😅 (تراول ۵۰ تومانی) رو به کودکان غزه داد. هرچی اصرار کردم ۱۰ تومانی کافیه، قبول نکرد🥰 خواهرش هم همون کار رو کرد و این دو تراول و پول غذا، واریز شد به حساب کمک های غزه و لبنان. عوض شام شب تولد هم، ناهار ماهی خوردن که عاشقشن و خوشحال بودن الحمدلله... پ.ن: تا شب هم هرچی میخوردن با خودشون میگفتن آخ بچه های لبنان الان از اینا ندارن...💔 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: «سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است:تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.» «حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ:تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ.» (نهج الحیاة، ح 164) 🖤🖤🖤🖤 سهم این قوم سکوت است کما فی السابق آستین است به دندان که مبادا هق هق... تک و تنها تک و تنها چه کشیده‌است علی از سبک بودن تابوت خمیده‌ست علی جان افلاک برون آمد و لرزید زمین دستی از خاک برون آمد و لرزید زمین علی از بدرقه جان خودش برمی‌گشت داشت از نیمه‌ی پنهان خودش برمی‌گشت آه، مولا چه کند در شب تدفین خودش زیر لب مرثیه می‌خواند به تسکین خودش زیر لب زمزمه دارد زفراتی زفرات بعد زهرا چه حیاتی چه حیاتی چه حیات حمید رضا برقعی   شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد🖤 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۶. متوجه شدیم پسرم تاخیر رشد داره» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) شرایط پسرم من رو مستأصل کرده بود، به سختی تونستم از پوشک بگیرمش و تا اون موقع اصلاً نمی‌تونست خوب صحبت کنه😢. چالش‌های ارتباطی زیادی باهاش داشتم. پسرم نمی‌تونست دو چیز مجزا رو درنظر بگیره و اون رو نقاشی بکشه، ضعف شدید عضلانی داشت، غیر واضح صحبت کردنش هم به همین دلیل بود😔. همین عدم توانمندی در صحبت، تعاملات اجتماعی پسرم رو تحت تأثیر قرار داده بود. توقع داشتم پسرم هم مثل دو دخترم عاقل‌تر باشد و کارهایش را مانند آنها به موقع انجام دهد👶🏻. اطرافیان اصرار داشتن که اون رو با خواهراش مقایسه نکنم و به تفاوت‌های پسر و دختر بیشتر توجه کنم، ولی این تفاوت از حالت عادی خارج شده بود🥺. سه سال و چند ماهه بود که ما بالاخره تصمیم گرفتیم پسرم رو پیش یه مشاور مذهبی ببریم. مشاور با پسرم تنهایی صحبت کردن و بعد از ما خواستن که وارد اتاق بشیم. ایشون نظرشون این بود که پسرم در طیفی از اوتیسم قرار می‌گیره، البته ایشون اون موقع اسم اوتیسم رو نبردن ولی نکاتی که گفتن و تاکید جدی‌شون به رفتن پیش کار درمان متوجه شدم ایشون از اوتیسم صحبت می‌کنه😢. با این تشخیص شکستم و خودم رو ناتوان می‌دیدم و آینده خیلی برام مبهم شد😭. تا چندین وقت تو فاز انکار قرار گرفتم و نمی‌خواستم باور کنم که پسرم همچین مشکلی داره. همسرم خیلی کمکم می‌کرد که زودتر این شرایط رو بپذیرم. چرا که اگر می‌خواستیم درمانش رو شروع کنیم باید سریع‌تر وارد عمل می‌شدیم🥺. بچه‌های *اوتیسم* ظاهر عادی دارند و شاید کسی از ظاهر متوجه این تفاوت نشه. ما هیچ اطلاعاتی نداشتیم و نمی‌دونستیم باید برای درمانش چیکار کنیم و کجا ببریم🧐. در همون اولین جست‌وجو متوجه شدیم خیلی هزینه‌ها بالاست و برای ما خیلی سخت بود که همچین هزینه‌هایی پرداخت کنیم🥲. یکی از دوستانم فرزندش مشکل بیش فعالی داشت، از ایشون خواستم که کار درمان و گفتار درمان به من معرفی کنه و اصلاً بهشون نگفتم که شرایط پسرم دقیقاً چیه🫢! دوستم گفتن که مرکز خدمات حوزه از ماه پیش با مرکز معتبری در همین زمینه قرارداد بسته و اگر بری و تشخیص اونا این بشه که پسرت نیاز به کار درمان یا گفتار درمان داره، هزینه‌ها رو مرکز خدمات می‌ده👌🏻. من اون موقع تصوری از تعداد جلسات نداشتم و نمی‌دونستم خدا چه لطفی در حقم کرده! اما بعدها متوجه شدم که چقدر می‌تونست هزینه‌های درمان پسرم کمرشکن بشه و حتی شاید نمی‌تونستیم پروسه درمانش رو تکمیل کنیم. مثلاً با توجه به نرخ الان هفته‌ای یک میلیون و پونصد می‌شد😱. اینجا بود که *دست خدا* رو در زندگی‌مون دیدم. اگر سختی هم باشه خود خدا حواسش به بنده‌هاش هست🥹🤲🏻. وقتی به مرکز مراجعه کردیم، متوجه شدیم که اون‌جا *مرکز خیریه اوتیسم قم* هست که از صبح تا ظهر کار می‌کردن، بعدازظهر هم به صورت خصوصی کار می‌کردن. اگر واقعاً بچه ای مشکل اوتیسم داشت به خیریه ارجاع داده می‌شد و همه هزینه‌ها رو خیریه پرداخت می‌کرد. سر همین خیلی حساس بودن که تشخیص درست بدن🔍. وقتی به اونجا مراجعه کردیم از پسرم در طی چند روز تست‌های مختلفی گرفتن و در نتیجه به ما گفتن که مشکل فرزندم اوتیسم نیست ولی تاخیر رشد داره. ویژگی بچه‌هایی که تاخیر رشد دارن با بچه‌های اوتیسمی خیلی شباهت داره👦🏻. توضیحات زیادی به من دادن من جمله این‌که دو سال تاخیر رشد داره و کارهاش رو باید مثل بچه دوساله در نظر بگیرم چه از لحاظ ذهنی چه از لحاظ حرکتی😢. البته اوتیسم یک طیف است و هر قسمت از این طیف ویژگی‌های خاصی داره. تاخیر رشد نزدیک به اوتیسم خیلی ضعیفه و خوبیش اینه که قابلیت درمان داره. خیلی خیلی خوشحال شدم ولی نمی‌دونستم این مسیر درمان به چه صورتی قراره پیش بره🤷🏻‍♀. اواخر سال ۹۸ دختر اولم کلاس پنجم و دختر دومم کلاس دومی بود. با اومدن کرونا زندگی ما تغییر اساسی کرد😷🦠. شرایط کرونا برای ما خیر و برکت‌های زیادی داشت، البته الان که از دور به این اتفاق نگاه می‌کنم اون رو لطف الهی می‌دونم در صورتی‌که اون موقع شاید این‌طوری فکر نمی‌کردم🤔. مدت طولانی بود که عادت کرده بودم یک روز کامل خونه نباشم و نصف روز بچه‌ها مهد یا پیش پرستار باشند، اما در اون شرایط با چهار بچه سحرخیز مواجه شده بودم که باید توی خونه مشغولشون می‌کردم و بحث درس و مطالعه خودم به حاشیه رفته بود📒. معضل بزرگی شده بود و نمی‌تونستم راه حلی برای این شرایط پیدا کنم. ساعت پنج یا شش صبح بیدار می‌شدن، ساعت نه یا ده صبح که می‌شد، حوصلشون سررفته بود و کاری برای انجام دادن نداشتن. شرایط آپارتمان نشینی هم بر این بی‌حوصلگی‌ها اضافه می‌کرد🤦🏻‍♀. این وضعیت شوک عصبی جدی به من داده بود و باید راه حلی براش پیدا می‌کردم🧐. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا
‌ تا الان ۲ میلیون تومان به لطف شما جمع شده. 🌷 شاید ۱۰ هزار تومان مبلغ زیاد و تاثیرگذاری به نظر نیاد. ولی خدا به نیت‌ها نگاه می‌کنه😍 و اگر افراد زیادی توی این هدیه ۱۰ هزار تومان هفتگی شرکت کنن، مبلغش هم زیاد میشه‌. ❤️
آیات قرآن درباره یهود خیلی جالبه. شأن نزول آیه یهودی‌های صدر اسلام بودن ولی آدم حس می‌کنه درباره یهودی‌های امروز و صهیونیست‌ها داره صحبت میشه. یهودی‌هایی که فکر می‌کنن خدا دستش بسته‌ست و نمی‌تونه کاری کنه توی این دنیا. خدا هم تا روز قیامت بین این قوم کینه و دشمنی قرار داده و هر بار جنگ افروزی کنن، خدا آتش جنگ رو خاموش می‌کنه... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
گفتگو با خانم متقیان ۲۲ آبان ۱۴۰۳.mp3
40.96M
‌ 📣 صوت کامل گفتگو با خانم زهرا متقیان مادر پنج فرزند و آموزگار ✅ موضوعات اصلی گفتگو: 🔹مسائل دوران نوجوانی و روش تربیتی مادرشون 🔹 مسیر زندگی‌شون از دانشگاه شریف تا کانادا و بعدش ایران 🔹 دلیل انتخاب شغل آموزگاری با وجود پنج فرزند 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
و اما یه خبر خیلی خوب!🤩🥳 قراره فردا با این مامان مهربون، یعنی «سرکار خانوم زهرا متقیان»، به گفت و گ
‌ یادتونه چند روز پیش یه گفتگوی زنده‌ داشتیم با خانم متقیان؟ 😍 اونایی که توی جلسه شرکت کردن که خیلی گفتگو رو دوست داشتن و بازخوردهای مثبتی دادن. برای شمایی که جلسه رو نبودید، صوتش رو ضبط کردیم تا سر فرصت گوش بدید. 👆🏻 😇