eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
145 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
مروری بر مسیر آینده دختران شریفی... آمار دقیقی ندارم و فقط از حدسیات و مشاهداتم کمک میگیرم ولی اگه شما ادعاهای منو رد میکنید و آمار دارید لطفا بگید. احتمالا درصد هام فضایی باشه! به طور خیلی تقریب فرض کنیم نسبت دختر به پسر در شریف ۱ به ۳ باشه یعنی بیش از ۳۰ درصد شریفی ها دخترن. خیلی ها میگن ۹۰ درصد شریفی ها برای ارشد اپلای میکنن(میرن دانشگاه های کشورای دیگه) که من قبول ندارم و طبق مشاهداتم شاید حدود ۵۰ درصد باشه. که بازم حس میکنم زیاده. بعضی ها اصلا ادامه تحصیل نمیدن. که فرض میکنیم ۱۰ درصد باشن. زیر ۵ درصد احتمالا کردیت میکنن(پذیرش ارشد بدون کنکور و با معدل بالا) تو خود شریف میمونن و کمی بیش از ۵ درصد هم توی دانشگاه های دیگه ی ایران ادامه تحصیل میدن. و حالا ۳۰ درصد باقی مونده ادامه تحصیل میدن اما نه در رشته ی خودشون. رشته های مدیریتی و ام بی ای که تو شریف طالب زیاد داره. رشته های علوم انسانی و حتی پزشکی و هنر هم عده ای رو جذب کرده. و اما بازار کار چقدر از این ۵۰ درصدی که تو ایران موندن سر کار میرن؟ اصولا شریفی ها یه اخلاقی دارن که یا باید خودشون شرکت بزنن و مدیر باشن یا اگرم کارمند میشن جزء کارمندای تاپ با حقوق بالا باشن. از این لحاظ کم پیش میاد شریفی با لیسانس بره سراغ کار و اصولا برنامه درسی ارشد ها هم طوری ریخته میشه که نتونی کار کنی ولی حالا دست بالا بگیریم ۴۰ درصد رو بگیم کار میکنن. چقدر از این تعداد تو رشته ی خودشون کار میکنن؟اینم دست بالا بگیریم بگیم ۳۵ درصد. چقدر از این تعداد هم تو رشته خودشون کار میکنن هم تحصیل؟ کمتر از ۱۰ درصد چقدر از این تعداد دختر هستن؟ بازم بگیم ۳ الی ۴ درصد در نتیجه فقط ۳ الی ۴ درصد شریفی ها دخترانی هستند که در رشته خودشون ادامه تحصیل میدن و مرتبط با رشته شون کار میکن. البته همین تعداد هم به نظرم زیاده و لفظ فقط رو نباید اورد. حالا که چی؟ از این همه حساب کتاب هدفم این بود که بگم تعداد خیلی کمی از ماها( نه تنها در شریف) قبل از ورود به دانشگاه و بعدش میدونیم که چه رشته ای رو دوست داریم و آیندمون رو بر اساس اون برنامه ریزی میکنیم که تا کجا بخونیم و چه کاری هم انجام بدیم متناسب با اون.(تازه اگه بر اساس برنامه ریزی مشاور و معلم و پدر و مادر نباشه و نهایتش باعث سرخوردگی نشه). اگه فرض کنیم اون 3یا4 درصد دختران نخبه ی موفق اند، آیا باید بهشون گفت فطرتت رو فراموش کن؟! تو هرگز "نباید" و "نمیتونی" مادر یا مادر خوبی بشی. وظیفه ی تو چیز دیگه ایه؟! یا باید گفت وظیفه ی اصلی تو به عنوان یه نخبه، نخبه پروریه و در درجه ی بعدی فعالیت در اجتماع؟  اگه فرزند تو، شخصیت تو رو به عنوان یه نخبه پس بزنه و از مادرش فاصله بگیره، اگه به خاطر کم گذاشتن تو خوب تربیت نشه، چطور میتونی همچنان به خودت بگی نخبه و موفق؟ موفقیت تو در گرو موفقیت انسانیه که تربیت میکنی. معلومه کار ما دخترا خیلی سخت تره اما قرار نیست اولویت هامون رو فراموش کنیم و سطح خودمون رو پایین بیاریم. کسی که میگه دختر شریفی نباید مادری رو اولویتش بدونه و در سطح نخبگی این چیزا مانع و دست انداز محسوب میشه، داره سطح دختران و مادران رو پایین میاره و از ظرفیت های مادری غافله. عده ای از مادرهای شریفی ثابت کردن که میشه یه مادر خوب بود و با برنامه ریزی به فعالیت های دیگه هم پرداخت(انواع تحصیل و فعالیت اجتماعی). و اما تعدادی سوال که جای فکر و بحث داره: تجربه نشون داده خیلی از شریفی ها به حوزه های دیگه ای روی اوردن و رشته خودشون در کارشناسی رو ادامه ندادن یا حداقل به طور موازی وارد رشته ی دیگه ای هم شدن .نمونه های مشهورش رو میشناسیم. خیلی هاشون هم توی پست های مدیریتی غیر مرتبط و رده بالا دیدیم.   شریفی در اذهان جامعه نخبه شناخته میشه و جایگاهش آرزوی خیلی هاست اما آیا خودش قدر این جایگاه رو میدونه؟  تصور مردم از شریف چقدر با واقعیتش سنخیت داره؟ اگر یه شریفی یه رشته رو تا درجات بالا ادامه بده و در همون رشته نیز مشغول به کار بشه، موفق تره؟ آیا ازدواج و مادر شدن برای دختران شریفی باعث افول جایگاه اونها در حوزه ی علمی می شه و اگه یه شریفی مادر بشه و بچه اش رو اولویت خودش بدونه و از دانشگاه و کار فاصله بگیره به خودش و جامعه ای که این فرصت مغتنم رو در اختیارش قرار داده تا جزء نخبگان باشه، خیانت کرده؟   توجه کنید که جواب مثبت به این سوال مساوی با اینه که آینده ی تحصیلی و کاری زنان جامعه از فرزندانشون جدا بشه. یعنی اگه هم یه دختر شریفی به مقام مادری رسید به دلیل وظایف علمی اش نمیتونه فرزندش رو خودش و به بهترین شکل تربیت کنه و تصویر اون بچه از مادر نخبه اش، همیشه مخدوش میمونه... 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
یا در جواب اون سوال به این نتیجه برسیم که لزومی نداره دختری که مادری رو اولویت میدونه، از ابتدا وارد شریف و فضای نخبگانی بشه و جایگاه افراد دیگه با توانایی های بالا ! رو اشغال کنه. و سوال  مهم تر و ریشه ای تر آیا تجمع عده ای از رتبه برتر های کنکور و استادان برتر کشور و اکثرا از فرنگ برگشته باعث می شه شریف تبدیل به فضای نخبگانی و قطب تولید علمی کشور بشه و دانشجوهای شریف برتر از دیگران محسوب بشن و جایگاه اونها مقدس و حسرت برانگیز بشه؟   آیا عدالت علمی به واسطه ی وجود چنین کلونی در یک دانشگاه خدشه دار نمیشه؟ اصولا عدالت علمی چگونه محقق می شه؟ و چطور میشه جایگاه های نخبگانی رو به افرادی داد که حقیقتا مستحق اون جایگاه هستن؟ پ.ن : فقط یه چیز جالب میگم و جواب سوالات بالا رو به خودتون واگذار میکنم. احتمالا تصور این برا غیر شریفی ها سخته ولی باید بگم که شریفی ها هم مثل بقیه آدم ها غذا میخورن و میخوابن و حتی بین کلاس هاشون توی سایت کانتر بازی میکنن و فیلم میبنن!!! 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
قسمت اول؛ منِ آن سال‌ها اون موقع‌ها به ما می‌گفتن باهوش! 🤓 🐇🐰 چهار سال اول دبستان مدرسه بودم ولی به خاطر بی‌توجهی‌هایی که از معلما می‌دیدم و استدلالشون این بود که این باهوشه خودش درسو می‌فهمه، به مدرسه انتقال داده شدم. ازون سال به بعد بهمون گفتن تیزهوشانی! 🤯🤓 سال اول راهنمایی مدرسه شهرستان بودم و از سال دوم به خاطر برادرم که دانشگاه شریف قبول شده بود و طاقت خوابگاه نداشت مهاجرت کردیم به تهران و من هم منتقل شدم به سمپاد تهران... 🏡🚙🏢 دوران دبیرستان توی فضای ریاضی‌ زده‌‌ مدرسه و زنگ پژوهش‌هاش اهل کارهای فنی شدم و علاقه‌مند به ریاضی فیزیک... یکی دو سال خوندم ولی از نیمه‌ی راه رفتم سراغ و المپیاد رو رها کردم. تو این زمینه جدید از دید همه به موفقیت رسیدم و تا ته مسابقات بین‌المللی و جهانی رفتم و‌ رتبه آوردم، البته به صورت گروهی...🏆🥈🥉🏅⚽️ خلاصه همه فعالیت‌هام منحصر به کارهای فنی بود و تقریبا به جز درس و رباتیک تو هیچ عرصه دیگه‌ای حضور نداشتم. 👩‍🏭👩‍🔧👩‍🚀 و چیزی که منو می‌کرد در تصمیم گیری‌هام و اینکه کجا حضور داشته باشم و کجا نه، فقط فضا و اصطلاحا "" بود. 👀 به تبع همین احوالات، اولویت‌هام برای انتخاب رشته دانشگاهی مکانیک و فیزیک بود که با اشتیاق و انگیزه فراوون سال ۹۲ قبول شدم 🔭🔬🌡🔋🤩 یکی دو سال اول تو گروه‌های علمی دانشکده فعال بودم و در عین حال کم‌کم داشتم خودم رو می‌شناختم و رو و می‌کردم و در نتیجه به مسیری که پشت سر گذاشته بودم و پیش رو داشتم بیشتر و جدی تر فکر میکردم و زمزمه اون روزهای من این بود: روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ز کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم ‌🧐🤓🤨🤪🙄😬😰😱 پ ن: هیچ وقت از مسیری که طی کردم ناراضی نیستم و از انتخاب‌هام پشیمون نشدم چون "منِ اون سال‌ها" خوشحال و راضی بود! و شناختی که الان بهش رسیدم مدیون همون مسیره و مکان‌ها و موقعیت‌هایی که خدا منو توشون قرار داد... پس اما اگه "منِ این سال‌ها" سفر کنه به اون سال‌ها احتمالا انتخاب‌های دیگه‌ای داشته باشه! شاید! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ۹۲ 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
شرایط امکان ! دوران مجردی همیشه فکر میکردم چرا افراد وقتی مادر میشن، فعالیت های دیگه شون کمتر میشه؟😞 تصورم این بود که در کنار مادری خیلی کارای دیگه میشه کرد و آدم نباید خودشو محدود کنه و ...😅 تازه وقتی که پسرم به دنیا اومد فهمیدم چی به چیه🙈 و الان با دوسال سابقه مادری و دوتا بچه دوساله و شش ماهه😁 به این نتیجه رسیدم که انجام فعالیت های دیگه در کنار مادری کار راحتی نیست و نیاز به زیادی داره. به نظرم مهم ترین عامل واسه اینکه یه مادر بتونه در کنار بچه داری، درس بخونه یا فعالیت های دیگه انجام بده، تلاشه. یعنی اگر کسی کاری رو انجام بده و همه بکنه، کار نشد نداره.💪 علاوه بر یه سری پارامتر های دیگه هم وجود داره و موثره در اینکه مادر  بتونه کنار بچه داری کارای دیگه هم بکنه: 📌1. میزان : ⌚ یعنی چقدر در خونه میتونه حضور داشته باشه و در اون زمان چقدر میتونه و کنه😅 📌2. محل سکونت خانواده ی مادر و پدر:🏡 یه سریا خانواده شون شهرستانن ولی یه سریا خانواده شون نزدیکن و میتونن رو کمکشون حساب کنن. 📌3.اصول تربیتی مادر و میزان حساسیت ها:👓🔍 مثلا یکی معقتده که بچه مخصوصا توی سالهای اول زندگی باید پیش مامانش باشه. ولی یکی بچه شو میذاره مهد از همون اوایل. یکی معتقده استفاده بچه از تلوزیون و بازی های رایانه ای بده ولی یکی دیگه اتفاقا اینو خوب میدونه چون وقت مادر رو آزاد میکنه. و... 📌4.مدل بچه هایی که یه مادر باهاش مواجهه😆👶 یه سری بچه ها از بدو تولد آروم و خوشخوابن(که تعدادشون کمه😂) و یه سریا کم خوابن. توی چندماه اول کولیک دارن یا ریفلاکس و .. . بعدها بچه ممکنه شخصیتش مستقل باشه یا وابسته به مادر و . 📌5.وضعیت مالی خانواده : 💰💰 مثلا یه سریا برای انجام کارهای خونه شون از بقیه کمک میگیرن و هزینه شو میدن. یا وسایلی که کار خونه رو راحت و کمتر میکنه میخرن.در این شرایط زمان آزاد بیشتری برای مادر بوجود میاد و میتونه کارای دیگه هم بکنه. ✏توی پست های بعدی میخوام درباره هرکدوم از عوامل بالا و میزان اهمیتش باهم صحبت کنیم. 📌📌شماهم اگر پارامتر دیگه ای به ذهنتون میرسه بگید. درباره پارامتر های بالا هم نظر بدید. کدومش موثرتره؟ کدومش درسته یا غلطه؟ کدومش جایگزین های دیگه ای داره  که مادر میتونه ازش استفاده کنه ؟ 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
یادم نمیره چقدررررر واکنش ها به خبر آمدن فرزند دومم منفی بود😔 البته همه دلسوزی می‌کردن؛ یه عده برای خودم دلشون میسوخت!یه عده برای محمد، پسر اولم (که چه زود هوو اومده سرش)😕😯!!و عده‌ای هم برای فرزند جدید! (که فکر می‌کردن کسی فرصت رسیدگی به اون رو نداره!؟!😕)و عده دیگه‌ای هم برا همه‌مون دلشون می‌سوخت😯😐😅حتی کسایی که به ظاهر، از اومدن فرزند جدید ابراز خوشحالی می‌کردن، مشخص بود همه‌ی اون دلسوزی‌ها رو دارن ولی مثلاً سعی میکردن بروز ندن، اما در لفافه هشدار های لازم رو می‌دادن😁😅 من، علی رو خوش‌بخت‌تر از محمد می‌دونم، چون تو خونمون، سه نفر 👪 منتظر به‌دنیا اومدنش بودن. محمد هفته‌های آخر از من هم بی‌تاب‌تر بود برای تولد علی😍هر بار دکتر می‌رفتم تا از مطب می‌اومدم بیرون می‌گفت: پس داداش علی کو؟!😅 حتی بار آخر خودش باهام اومد تو‌ مطب که به دکتر بگه داداش علی رو بیار دیگه😆😁 عکس، اولین دیدار دو تا داداش👬 هست، که من هربار با دیدنش تا مرز سکته ذوق می‌کنم😅💖 وقتی محمد و علی با هم دور اوپن آشپزخونه می‌چرخن و هردو غش‌غش😂 می‌خندن، وقتی علی رو می‌سپرم به محمد و می‌رم کارامو انجام می‌دم، و میبینم محمد به خوبی از پس مراقبت از داداشی براومده.💪 وقتی علی کار جدید یاد می‌گیره و محمد از همه ما بیشتر ذوق می‌کنه و... در همه این شرایط، که کم هم نیستن، دوست دارم به همه بگم، برای مامانی ناراحت و نگران باشید که فقط یه بچه داره و خودش به تنهایی مجبوره همه وقت بچه رو پر کنه،😳 همه‌ی نیاز بچه به محبت رو تامین کنه، تازه اگه بتونه!!! و اگه نتونست، اون‌وقت دلتون به حال اون بچه بسوزه😔که به هر دلیلی، تنها مونده😔البته تنهای تنها که نه، احتمالا با ، یا ، شایدم با و دوستای ، تنها مونده😶😶 پ.ن۱: چندتا بچه داشتن و با فاصله کم بچه‌دار شدن خیلییییییییی سخته! ولی نه سخت‌تر از داشتن !وقتی شرایط الان خودمو با وقتی که محمد ده ماهه بود مقایسه می‌کنم، این موضوع کاملا برام روشن میشه. و اصلا مگه می‌شه تو دنیا بدون سختی کشیدن به نتیجه ی چشم‌گیری رسید؟! پ.ن۲: عمیقا و همیشه برای کسایی که می‌خوان بچه‌دار بشن و تا حالا خدا نخواسته دعا کنیم که روزیشون بشه 🙏😇👼🏻👶🏻👧🏻👦🏻اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِِ و آلِ مُحَمَّدِِ و عَجِّل فَرَجَهُم🌷 پ.ن۳: فکر می‌کنم بهتر از دلسوزی، چه برای امثال بنده و‌ چه برا تک فرزندها و مادراشون، کردن به اونهاست😊😇✨💫 ۹۱ 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
داستان یک قسمت دوم؛ منِ این سال‌ها هر روز که به عدد سن و سالم اضافه می‌شد، سوالاتم پررنگ‌تر می‌شد و تغییرات درونی و بیرونیم بیشتر و انگیزه‌م برای رسیدن به جواب سوالام چندین برابر و خدا نشونه‌های بیشتری رو سر راهم می‌ذاشت. خلاصه زندگی با سرعت عجیبی جریان داشت که رسیدم به ترم چهار دانشجویی... 🧕🏻📕📒 یک سالی بود که درگیر خواستگاری بودم تا بالاخره از طریق یکی از دوستام فرد مورد نظر پیدا شد و یک ماه بعد کردیم! صفر تا صد آشنایی تا عقدمون هم بود 💕🧕🧔🏻💍 همسرم فارغ‌التحصیل مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت بودن و طلبه دروس حوزوی👨🏻‍🎓🎓📿 من همچنان و برای رسیدن به جواب سوالام بودم و هر روز و هر لحظه فکر بود و مشورت و صحبت با خودم و بقیه💭🧠👥🗣 اما در عین حال، مخصوصا بعد از ازدواج، با قدرت و انگیزه بیشتر فیزیک رو می‌خوندم، در حدی که جشن ازدواجمون یه روز یکشنبه‌ای اوایل ترم ۶ بود، روز شنبه‌ش کلاس‌هام رو کامل رفتم، روز یکشنبه غایب بودم و روز دوشنبه دوباره سر کلاس‌ها حاضر شدم!🎂🎈🎉📈📝📒 بعد از ازدواج، با همون دوستم که معرف ازدواجمون بود و خودشم متاهل بود و بقیه دوستا به صورت مرتب داشتیم که کارای درسی رو تا جایی که می‌شه توی دانشگاه، به کمک هم انجام بدیم که وقتی می‌ریم خونه وقت و فکرمون درگیر چیزی به جز همسر نشه⏰📖⏰💑 آخه زن و شوهر وقتی پاشونو می‌ذارن تو خونه باید همه کاراشونو بذارن پشت در بعد بیان تو😎😅 مرور درس‌ها، حل تمرین‌ها، خوندن برای امتحان‌ها و گزارش آزمایشگاه و... . روزای خوبی بود که تا ابد یادش به خیر و فاصله بین کلاس‌ها که کاری نداشتیم می‌رفتیم مسجد دانشگاه، پاتوق گروهی درس خوندنمون بود، یا اگه آخرین کلاسمون زود تموم می‌شد تا غروب می‌موندیم و بعد می‌رفتیم خونه. هم‌زمان با درس و خانه‌داری توی تشکل‌های دانشگاه و انواع و اقسام گروه‌ها هم فعال بودم و همین فعالیت‌ها من رو تو موقعیت‌های نابی برای و قرار داد... ♻️ کم کم نقشه ناواضحی که از و داشتم با درک بیشتری که از ، ، ، های_ایران، و خیلی چیزای دیگه پیدا کردم برام واضح و واضح‌تر می‌شد و من به پایان دوران دانشجویی نزدیک‌تر و باید خودم رو یه جایی از این نقشه تصور می‌کردم🤔🙂👩‍🏫👩‍🍳👩‍🔬👸🤱 ۹۲ 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
گاهی باید کمی جابه‌جا شویم!! اون موقع محمد ۱.۵ ساله بود. اینو از تاریخ عکسی که اون روز گرفته بودم، فهمیدم. اون روز محمد، بنده خدا بدجوری اذیت بود😣 مدام گریه می‌کرد و بهونه می‌گرفت😫 نمی‌دونستمم علتش چیه😓 از طرفی چند ساعتی بود که غذا نخورده بود و قاعدتا باید گشنه می‌بود؛ ولی لب به غذا نمی‌زد و با نزدیک شدن غذا جیغ می‌کشید!😱 دیگه منم داشتم گریه می‌کردم😥 نمی‌دونستم چیکار کنم. گوشیو برداشتم و به همسرم زنگ زدم 📞 تا ازش بخوام زودتر بیاد خونه؛ نمی‌دونم شایدم یکم غر بزنم و آروم شم..😧😧😅 همسرم گفت ببرش بیرون یکم بازی کنه... اصلا حوصله این کارو نداشتم😒 تو حالت عادیم به بیرون بردنش مقاومت داشتم، چه برسه به الان که داغون بودم؛😞ولی گفتم ببینم چی می‌شه و گوشیو قطع کردم. اما انگاری این دست خدا بود که در قالب پیشنهاد همسرم به کمکم اومده بود.😀 تصمیممو گرفتم.💪 چند تا اسباب بازی ⚽️🚙 ریختم تو یه مشمای بزرگ و با محمد زدیم بیرون😏 غذاشم 🍲 با همون پیاله‌ی شیشه‌ایش برداشتم😄 البته «بیرونِ من» خیلی بیرون نبود!! پارکینگ و حیاط ساختمونمون بود!!🏡🏢 ۴۴ تا پله رو اومدم پایین، از انباری یه زیرانداز برداشتم و بار و بندیلمو گذاشتم روش و نشستم😌 آقا محمدم انگاری فقط بیرون رفتن خونش کم شده بود. پاش که به پارکینگ رسید، گل از گلش شکفت😄 تازه داشتم رو جایگاهی که برا خودم درست کرده بودم، جا خوش می‌کردم😏 که اسباب بازی‌ها، جذابیت خودشونو از دست دادن و پسر اومد دنبال من که باهم بازی کنیم (فکر کنم اگه یه آبجی یا داداش داشت، می‌تونستم اونجا راحت برای خودم بشینم و تماشاشون کنم😜) تو پارکینگ یه شیر آب بود 🚰که محمد عاشقش بود؛ با یه شیلنگ بلند و یه آب پاش🚿😃 بازی‌مون این بود که با شلینگ داخل آب‌پاش آب می‌ریختیم و می‌رفتیم تو باغچه حیاط خالی می‌کردیم 🏡 چقد بچم دوست داشت این کارو. مهم‌ترین نکته ماجرا این بود که وسط بازی، قاشق قاشق غذاشم می‌ذاشتم دهنش 🍝 فقط‌ باید مادر باشی که بدونی بچه چه حسی داره😎 اصلا آسمون آبی میشه🏞 و آدم احساس مفید بودن در زندگی می‌کنه!!!😏 خداروشکر خیلی حالم خوب شد☺ خوشحال بودم از اینکه رو شکست دادم💪 گاهی تو زندگی، باید تلاش کرد برای بدی که توش هستیم💡 گاهی باید یه قدمی برداریم👣؛ یه قدمی متفاوت از قبل😃 گاهی باید کمی بشیم😅 پ.ن: یکی دوساعت بیرون بازی‌ کردیم و محمد حسابی خسته شد. بعد که برگشتیم، به خواب عمیقی فرو رفت😴 چه آرامشی بود بعد طوفان... ‌ ۹۱ 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
اتاق خوابمون تقریبا به مرز انفجار رسیده بود...😳 آمیزه‌ای از کتاب‌های دوقفسه‌ی پایینی کتابخونه‌ی باباش، لباس‌های کشوها، اسباب بازی‌های مختلف و خرده نون‌هایی که قبل خواب توی رخت‌خوابش می‌خورد، همه توسط پخش شده بودن کف اتاق 😂 صبح بعد نماز که بچه‌ها خواب بودن داشتم کارای امروزم رو می‌نوشتم روی تخته، که دیدم اهمیت تمیز کردن اتاق خوابمون از همه‌شون بیشتره😁 حتی از درس خوندن واسه امتحانایی که از دو روز دیگه شروع می‌شن😆 قصدم این بود هرجور شده دیگه امروز مرتبش کنم. روزای قبل هم نه اینکه نخوام، نمی‌تونستم مرتبش کنم. و وقتی می‌خوابیدن، توی اتاق خواب بودن و نمی‌شد کاری کرد😴 تو بیداری‌شون هم که یا یکی شون می‌خواست بازی کنیم یا اون یکی شیر می‌خواست یا بغل و ... هم که به خاطر شرایط کارشون شبا ساعتای 8 و 9 میان و اونقدر خسته‌اند که دیگه نمی‌شه ازشون کمکی گرفت اون وقت شب 😅 (البته جاداره بگم انصافا آخر هفته‌ها خیلی کمکم می‌کنن تو کارای خونه و بچه‌ها😉) خلاصه چیزی نگذشت که ... پدرشوهرم با یه نون بربری خاش خاشی از راه رسیدن😍 و عباس به آغوش باباجونش پیوست 😆 اولش می‌خواستن عباس رو ببرن خونشون تا شب، که گفتم فاطمه گناه داره تنها می‌مونه، حوصله‌ش سر می‌ره و منم دلم برا عباس تنگ می‌شه تا شب و ... و قرار شد ببرنش کوچه‌گردی 😅 بعد هم برگشتن تو حیاط سیب‌ زمینی آتیشی درست کردن و ناهار عباس هم به این صورت فراهم شد 😂 فاطمه هم هم‌کاری کرد و نیم ساعتی خوابید و من بالاخره تونستم اتاق خواب رو مرتب کنم البته هنوز جارو برقیش مونده😅 ولی پیشرفت بزرگی داشتم امروز! خیلی خوبن این پدرشوهرا که سر زده میان و با بچه‌های آدم بازی می‌کنن تا مامانشون بتونه به کارای خونه‌ش برسه..😉 و شاید اگر خونه‌شون نزدیک بود و می‌تونستن روزی نیم ساعت حتی عباس رو ببرن کوچه گردی، خونه‌ی ما خیلی مرتب‌تر می‌شد🙈😂 پ.ن: آخرشم بعد از نیم ساعت مذاکره عباس راضی شد بخوابه 😂 شایدم بیهوش شد ولی ته دلش راضی نبود. دقیقا هردو تو همین حالت خوابشون برد. من هیچ دخالتی در جایگیری شون توی قاب تصویر نکردم فقط خودم از سمت راست فاطمه پاشدم تا عکس بگیرم!😎 ! 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
کانال مادران شریف ایران زمین 🍀🍀🍀 این کانال متعلق به همه مادران شریف ایران زمین و آینده سازان کوچولوشونه 👶🏻 اول بچه هامون👶🏻👧🏻👦🏻👧🏻👩🏻 بعدش درس و کارمون📚💻 نویسندگان: جمعی ازمادران شریفی🎓 معرفی: کانال ما در پیامرسان‌های بله، ایتا و سروش: @madaran_sharif صفحه ما در اینستاگرام : instagram.com/madaran_sharif?igshid=1k58fummcttse ارتباط با ما: @hm255
سلام بر همه دوستان 😊 چند روزی بود، به خاطر قطع بودن اینترنت و اینستاگرام، نبودیم 😅 بزودی با رفع کامل مشکلات اینترنت بر میگردیم😃 و اما خبر جدید و جالب اینکه : فردا یکشنبه 3 آذر برنامه عصرانه شبکه افق . ساعت 19 جمعی از اعضای گروه مادران شریف قراره درباره نحوه شکل گیری و فعالیت ها و اهداف گروه صحبت کنن. برنامه رو از دست ندید😉 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
34.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸حضور سه عضو از گروه مادران شریف در برنامه عصرانه شبکه افق🔸 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif صفحه ما در اینستاگرام: instagram.com/madaran_sharif?igshid=1k58fummcttse ارتباط با ما:  @hm255
🔸حضور سه عضو از گروه مادران شریف در برنامه عصرانه شبکه افق🔸 🔹🔹 شکوری: 📍ما از دوران دانشجویی نسبت به مسائل کشور دغدغه و فعالیت داشتیم و بعد از مادر شدن، فعالیتمان را هماهنگ با بچه‌هایمان کردیم. چون اولویتمان خانواده است. 📍تصمیم گرفتیم برای حل مسئله جمعیت کشور خودمان نقش داشته باشیم و به دو یا سه فرزند اکتفا نکنیم. 📍می‌خواهیم مسیر را برای افرادی که هم می‌خواهند مادر یک خانواده چند فرزندی باشند هم فعالیت اجتماعی داشته باشند، هموارتر کنیم. 📍تجربیات و راهکارهایمان را با بقیه مادران در صفحه‌ی مادران شریف ایران زمین به اشتراک می‌گذاریم. 🔹🔹 بهروزی: 📍یک عده می‌گویند ما در مخارج یک بچه ماندیم شما چطور به بچه‌های بیشتر فکر می‌کنید؟ 📍ما سبک زندگی‌مان را تغییر دادیم و خیلی از خرید های غیر ضروری را حذف کردیم و فقط مطابق با نیاز واقعی بچه‌ها خرید می‌کنیم. 📍از طرفی اعتقاد داریم و در عمل هم دیدیم که هر بچه روزی‌اش را با خودش می‌آورد. 📍چون برای شروع زندگی باید از تهران می‌رفتم، بین مدرک شریف و تشکیل خانواده و فرزندآوری گزینه دوم را انتخاب کردم. 🔹🔹 اکبری: 📍من حدود ۳ ترم درسم را با دو فرزندم خواندم. دوستان در دانشگاه از بچه ها مراقبت می‌کردند و من به کلاسم می‌رفتم و بین کلاس‌ها به بچه‌ام شیر می‌دادم. 📍الان هم چه در فضای واقعی چه مجازی ما هرچقدر بتوانیم به همدیگر کمک می‌کنیم. 📍مثلا برای اینکه یک نفر بتواند روی تزش کار کند، دوستان دیگر به خانه اش می‌روند و در مراقبت از بچه‌ها و بقیه کارها به او کمک می‌کنند. 📍تجربه‌ام را به دیگر دوستانم هم گفتم، که سعی کنید وقتی می‌خواهید با وجود بچه‌ها درس بخوانید، حتما وقت اختصاصی برای بچه‌ها قرار دهید و بیشتر با بچه‌ها بازی کنید تا روحیه‌شان شاد بماند. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif صفحه ما در اینستاگرام: instagram.com/madaran_sharif?igshid=1k58fummcttse ارتباط با ما:  @hm255
خداروشکر برف⛄❄ هم اومد و علی آقا دو تا کاپشن خیلی خوب 👌 داره امسال. البته ما براش نگرفتیم!😏 برای محمد هم‌ نبوده!😶 یکیش برای دخترعمه جان بوده (که به نظر من کاملا پسرونه هست😁😛) و اون یکی برای یه فامیل دور! (پسرِ خواهرِ همسر ِدایی آقامون😁😅) این فرهنگ که لباس‌ها توی فامیل بچرخه و همه بچه‌ها یه تنی به همه لباسا بزنن😅😂 تا همین چند سال پیش خیلییییی رایج بوده، حالا چی شده که حتی خواهرها و برادرها هم اگر لباسای همو بپوشن ظلمه!!؟!(این جمله رو بارها شنیدم که آخی طفلک کهنه پوش داداششه!😯😯😯) پ ن:میشه از چارچوب‌ها بیرون اومد و ساده گرفت و راحت زندگی کرد. برای بچه چه فرقی می‌کنه لباسی که تنشه کاملا نو هست، یا چند باری پوشیده شده؟! گاهی حس می‌کنم ما اومدیم دور خودمون یه دیوار بلند و مستحکم کشیدیم، حالا هی می‌زنیم تو سر خودمون که وااااااای گیر افتادم!😱😶😐 ۹۱ 😆 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
من هم داشتم می‌شدم😇 روزای پر از خاطره و پر از تجربه‌ی دانشجوی فیزیک بودن🎓 داشت تموم می‌شد و من با کوله‌باری که توش یه چیزایی از تجربه 👓 و رفاقت 👥 ریخته بودم، وارد مراحل جدید زندگیم می‌شدم... تصمیمم رو برای آینده تا حدی گرفته بودم و نقشه‌های کوتاه مدت و بلند مدتی رو توی ذهنم کشیده بودم👍 اولین قدم مادری بود 👶❤️ امتحانات پایان ترمِ ترم آخر رو در حالی دادم که حالا دیگه یه مادر بودم 💖 از همون دوران دانشجویی، توی فعالیت‌های غیر درسیم به موضوعات خاصی از مسائل فرهنگی گرایش داشتم🤔 حالا دیگه می‌دونستم باید از فیزیک دل بکنم و برم جایی که باید باشم 😌 کم نبود... ۳ سال طول کشید تا بفهمم کجا باید باشم 🤔🔍 این تصمیمی بود که با شناخت از خودم و جامعه‌م و شرایط خانوادگیم بهش رسیده بودم💡 مادر بودن برای بچه‌ای که تو راه بود، فقط از عهده من برمیومد؛ نه هیچکس دیگه فقط از عهده من برمیومد؛ پس اولین و اصلی‌ترین بود اما تنها کاری نبود که بر عهده من بود... از همون اواخر دانشجویی به خاطر که داشتم کم و بیش بهم پیشنهاد می‌شد🏫💻🎓 اما تا اواسط بارداری به خاطر استراحت مطلقی که دکتر تجویز کرده بود، بدون تردید دست رد به سینه‌شون زدم 😌 بعد از تصمیمم برای تغییر رشته شاید این اولین باری بود که خیلی جدی خودم رو، زندگیم رو، آینده‌م رو تحت تاثیر نقش جدیدم، یعنی می‌دیدم 😌 زهرا دختر یکدانه و دردانه فامیل 💝 قرار بود آخرای شهریور به دنیا بیاد 👼که من از اردیبهشت شروع به کار کردم 💼 دیگه کار کردن من مشکلی برای دخترم که وجودش به وجود من وابسته بود💗 ایجاد نمی‌کرد؛ از طرفی موقعیت شغلی‌ای برام پیش اومد که به ایده‌آل‌ها 🌟 و نقشه‌هایی که توی ذهنم کشیده بودم نزدیک بود...✨ کاری بود که من رو با همه ابعاد وجودیم به رسمیت می‌شناخت 👑 پ ن ۱: در مورد تصمیمم برای ادامه ندادن فیزیک اینو میتونم بگم؛ که من باید توی زندگیم میرفتم تا به برسم از دانشگاه شریف رد میشد! 🚶‍من، با همه روحیاتی که تا ۱۸ سالگی و بدو ورود به دانشگاه داشتم، باید دانشجوی فیزیک شریف میشدم تا بتونم الان اینجایی باشم که هستم!! 😎 یه کم پیچیده شد😁🙈 پ ن ۲: وقتی کارم رو شروع کردم به خاطر شرایط اصطلاحا با پروژه‌هام رو انجام می‌دادم 💻 و این، اولین نمونه از بود❣ پ ن ۳: تصویر، کارت فارغ التحصیلیم در دست زهرا ۹۲ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
خداروشکر برف⛄❄ هم اومد و علی آقا دو تا کاپشن خیلی خوب 👌 داره امسال. البته ما براش نگرفتیم!😏 برای مح
با اومدن فصل سرما همه به دنبال کاپشن و ژاکت هستن. چقدر هم ماشاالله این فروشندگان قیمت ها رو کشیدن بالا.😏 علی که دوساله کاپشن خودشو می‌پوشه، آخه سایزش تغییر نکرده😀 محمد صادق کوچولو هم لباسهای بچه‌گی علی... اینقدر بهش میاد😍 فکر می‌کنی علی کوچیک شده. وقتی علی کوچیک بود، مامانم براش ست ژاکت، شلوار و کلاه بافته ‌بود، منم نگه داشتم قسمت محمدصادق شد. اما فاطمه ماشاالله سایزش به من رسیده😁 لباس‌های من اندازشه، هر ژاکتی خوشش میاد می‌پوشه، هی میگه مامان این لباسو لازم نداری؟ منم میگم نه دخترم هر کدومو دوست داری بپوش.😊 یک روز پرسید اشکال داره آدم لباس مامانش یا دیگران رو بپوشه؟😄 گفتم نه دخترم چرا ایراد داشته باشه. گفت پس لباس‌های نویی که مال سال‌های قبل من بوده بده به ستایش (دختر داداشم)، منم کلی ذوق کردم از سخاوت دخترم.😁