#یک_نکته_برای_زندگی
⭕️ روز دوم:
تئوری درماندگی آموختهشده
توی این پروژه، میخوایم یه سری نظریه های روانشناختی خیلی جالب رو با هم مرور کنیم و ببنیم که با دونستن و آگاهی از اونا چه اتفاقاتی از زندگی واسمون قابل پیش بینی هستن و می تونیم اونا رو تغییر بدیم.
همین طور متوجه میشیم خیلی از کارهای ما روی دیگران چه تاثیری میتونه داشته باشه.
خیلی رفتارها ممکنه از نظر ما عجیب باشن، اما توی گروه همین داستان های از پیش نوشته شده قرار میگیرن 🍃
روی عکس بزن تا کامل و بزرگ ببینیش😊
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
مهربانو😊
بریم سراغ گلبول قرمز؟❤️
وقتشه که اکسیژنِ عشقِ خونِمون بره بالا...
حاضری که گلبول بفرستیم واسه آقای همسر؟
دلبری کن❤️
👇🏻👇🏻👇🏻
#گلبول_قرمز 💕✨
عشقت
به دل خريدم؛
حقا كه سود كردم...❤️
#عاشقانه_ای_برای_همسرم
"مامان باید عاشق باشه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃خیبر خیبر یا صهیون
🍃جیش محمد قادمون
🎤 مهدیرسولی
#القدساقرب🇵🇸🇮🇷
#هیئت_مجازی_مادرانه 🌴🌴
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه
دعا یادت نره مامان جون🤲🏻
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
🌮🥗 سفره ی نو
✍ نویسنده: کلر ژوبرت
👇🏻👇🏻👇🏻
1_546527367.mp3
2.32M
🎀 قصه های خاله یاس
#سفره_ی_نو
⏰ 2:24 دقیقه
@yekiboodyekinabood
"مامان باید قصهگو باشه "
🧕🏻 🏴مامان باید شاد باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
مامان جون، اهل رمان خوندن هستی؟📚 #فرنگیس رو خوندی؟ میای با هم این رمان عالی رو بخونیم؟🤓 هر شب یه تک
#فرنگیس
قسمت شصت و نهم
یکروز رحیم و ابراهیم و چند تا از مرد های ده، سرچشمه جمع شدند. همه را خبر کردند و جمع شدیم. انگار خبری بود.
مردها شروع کردند به چوب و سنگ و خاک آوردن. از رحیم پرسیدم:《 چه خبر است؟ می خواهید چه کار کنید؟》
لبخندی زد و گفت:《 میخواهیم برای مردم ده سنگر درست کنیم.》
پرسیدم:《 اینجا؟! کنار چشمه؟》
یکی از پاسدار هایی که مشغول به کار بود، گفت:《 برای اینکه کنار چشمه بهتر است. تازگیها این خدانشناسها بمب شیمیایی میاندازند. مردم باید موقع بمباران شیمیایی خودشان را به آب چشمه برسانند. گازهای تاولزا میزنند و باید زود شستوشو کرد. به همین خاطر، اینجا بهتر است.》
اول چالهای بزرگ کندند و بعد روی آن را با آهن و ایرانیت پوشاندند. سنگر را خوب استتار کردند، طوری که دیده نشود. آخرسر، وقتی وارد سنگر شدیم، از چیزی که مردها ساخته بودند، حیرت کردیم. جای خیلی خوبی درست کرده بودند. سنگر، جای هشتاد نفر را داشت و مردم همه میتوانستند داخل آن بروند. حالا دیگر خیال مردم ده راحت بود.
وقتی بمباران میشد، همه به طرف سنگر کنار چشمه می دویدند. وقتی توی سنگر بودیم و بیرون بمباران میشد، سنگر میلرزید، اما مردها میگفتند این سنگر بهتر از بیرون است که بیپناه باشیم. هواپیماها طوری میآمدند و بمباران میکردند و میرفتند که یک نفر زنده نماند، اما سنگر چشمه باعث می شد که زنده بمانیم.
دیگر به این که هر روز هواپیماها بیایند و بمباران کنند، عادت کرده بودیم. اول هواپیماهای سفید می آمدند. توی آسمان چرخ میزدند و میرفتند. اینجور وقتها رو به زنها میکردم و میگفتم:《 خیر به دنبالش است!》 یعنی موشک به دنبالش است.
میدانستیم بعد از آمدن هواپیماهای سفید، موشک می آید. بعد از هواپیماهای سفید، گاهی هم هواپیماهای سیاه می آمدند که غرش میکردند و ما جیغ میزدیم و دستمان را روی گوشمان می گذاشتیم و فکر میکردیم کاغذ می ریزند، اما بمب خوشهای میریختند. بیشتر، بمبهای خوشه ای میانداختند. بمبهایی که اول بزرگ بود و از آسمان که پایین میآمد، نزدیک زمین مثل چتر باز می شد و دهها بمب از آن به زمین می ریخت. بعد خدانشناسها با تیربارشان مردم را تیرباران میکردند.
یک روز که میخواستیم درو کنیم، هواپیماها آمدند. خوب که نگاه کردم، دیدم آن طرفتر را کوبیدند. نزدیک روستای دیره بود. یک ربع ساعت نگذشته بود که خبر آمد روستای دیره را شیمیایی کردهاند. جیغ و شیون و واویلا بلند شد. بعضیها فامیلهاشان توی روستای دیره بودند.
روی جاده، ماشینها میآمدند و میرفتند. همه میگفتند بمباران شیمیایی شده. رحیم و ابراهیم با عجله به روستا آمدند و گفتند چند روزی بیرون بروید، اینجا خطرناک است. عجله کنید.
بعد از بمباران دیره، همهاش نگران بودیم که روستای ما هم شیمیایی شود. مردها میگفتند:《 اگر بمباران شد، به کوه بزنید یا همگی نزدیک چشمه باشید تا اگر شیمیایی زدند، بتوانید داخل آب بروید.》
پیرزنی بود به نام کوکب میری که وقتی هواپیماها میآمدند و ما فرار میکردیم، روی سنگی کنار خانهاش مینشست و تکان نمیخورد. ما از ترس بمبهای شیمیایی، خودمان را توی چشمه میانداختیم. وقتی بمباران تمام میشد و بر میگشتیم، میدیدیم کوکب همانطور روی سنگ نشسته و به ما میخندد. می پرسیدیم:《 چرا نیامدی توی چشمه؟》میخندید و میگفت:《 این خلبان که سوار هواپیماست، همقطار پسرم است و رفیق علیشاه! هر وقت برای بمباران میآید، میگوید همان جا که هستی، بنشین و نترس؛ کاری به تو ندارم. تو را نمیخواهیم بزنیم. من میخواهم آنهایی را که به چشمه میروند، بمباران کنم و بکشم!》
بچهها که حرف او را میشنیدند، باور می کردند و میپرسیدند:《راست میگوید؟!》
آنقدر جدی حرف میزد که بچهها حرفش را باور میکردند. من میگفتم:《 نه، شوخی می کند.》
طوری بمباران را مسخره میکرد که آدم دلش قرص میشد. او میخواست به ما بگوید عمر دست خداست و تصمیم گرفته بود خودش را به خدا بسپارد.
#ادامه_دارد
"مامان باید شهید پرور باشه "
@madaranee96
#زندگیبهطعمعسل
کسی که از آرای مختلف استقبال کند و نظرات متفاوت را بررسی نماید، موارد خطا را خواهد شناخت.
اقتباسی از حکمت ۱۷۳ نهج البلاغه
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺خدای مهربون،
⭐️توی این شب دلانگیز،
🌺اونچه که بیصدا
⭐️از قلب مامانا عبور کرده و به نفعشونه
🌺رو توی تقدیرشون قرار بده
⭐️شبت به لطافت گل مهربانو 🧕🏻
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔸 امروز باید علاج کرد...
#ایران_جوان_بمان🇮🇷
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
صبح یعنے...
طلو؏ِ هزار بارهی دوسـ♥️ـتـ داشتنت
سلاااااااام خانومی🧕🏻
صبحت بخیر و خوشی بانو🌱☀️
اولین روزِ آخرین ماه بهار از راه رسید.
بیا حواسمون به عمر و لحظههایی که خدای مهربون بهمون داده باشه،
قدر لحظهلحظه و ثانیهثانیهشو بدونیم.
لذت ببریم...
خدا رو شکر کنیم...
و با عزیزای زندگیمون، بهترین باشیم.
یادمون باشه که زندگی دگمه برگشت ندارهها⏳
پس بزن بریم واسه ساختن یه هفته رویایی...
یاعلی.
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
مامان جون،
وعده هر روز رو یادته؟!!
انجام میدی؟
✅ صبح بعد از بیدار شدن سه تا نفس عمیق بکشیم
✅چهار قل و آیه الکرسی بخونیم
✅اسفند دود کنیم هر روز
✅ صدقه بدیم با دست دلبندمون
✅ چند دقیقه لبخند بزنیم
✅ ۷بار ذکر بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم رو بگیم
✅ناهار و شام رو با نیت نذر بار بزاریم
✅سه بار جلوی آینه موهای خودمون و دلبندمون رو شونه کنیم
(صبح و ظهر و عصر) ☺️
✅امروز اگه تونستیم صد بار بگیم یا رب العالمین.
نشد۱۴ بار
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#سرگرمی
#هدف_آموزش_رنگ_و_الگویابی
#سن_3_تا_6_سال
_برای انجام این بازی میتوانید از لیوان های رنگی استفاده کنید یا لیوان های یک بار مصرف را رنگ بزنید.
@madaranee96☘
اولوا الالباب_006.mp3
1.55M
🎧 #تربیت_عقلانی
✨ وقتی که قلب محبت خدا رو به ارث برد، واز محبت خدا نور گرفت، یه لطفی از طرف خدا به سمتش میاد ویه لطافتی، یه نرمشی درونش ایجاد می شه.
🌸 این لطف و لطافت خاص نتیجۀ حبّ الله است.
💠 اگر میخواید جامعه رو مشمول لطف خاص الهی بکنید و به سمت لطافت ببرید، باید راه های افزایش حب الله در دل افراد جامعه رو پیدا کنید. نتیجۀ طبیعی این امر این است که لطافت و مهربونی مردم نسبت به هم بیشتر میشه.
🎤محسن عباسی ولدی
@abbasivaladi
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃«میخوام شبیه تو بشم»🍃
💥با یه برنامه جدید و جذّاب به خونه های شما اومدیم.
🌸 تو این برنامه بناست بین ما و امام زمان علیه السلام، امام مهربونیا یه قرار گذاشته بشه؛
اون قرار تو اسم برنامه خودش رو نشون میده.......
🍃«میخوام شبیه تو بشم»🍃
🔻عذر خواهی۲
#لالایی_خدا
#میخوام_شبیه_تو_بشم ۶
@lalaiekhoda
"مامان باید شاد باشه"
@madaranee96