@amooketabi181-DosteDoneyeBarf-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
5.17M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 دوستِ دونه ی برف
"مامان باید قصهگو باشه "
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
بره خوابالود
بره کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان میدانست که برهها بازیگوش و سر به هوا هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان، حواسش به بره بود. اما بره آنقدر از گله دور میشد و این طرف و آن طرف میرفت که چوپان را خسته میکرد.
ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند. اما بره هنوز دوست داشت بازی کند. هی با شاخهای کوچکش سر به سر بقیه گوسفندان میگذاشت تا با او بازی کنند ولی هیچ کس حوصله نداشت. همه دوست داشتند بخوابند. بره کوچولو خیلی ناراحت شده بود. چون اصلا خوابش نمیآمد. او سعی کرد خودش تنهایی بازی کند. گاهی در جوی آب راه میرفت و آب بازی میکرد و گاهی هم این طرف و آن طرف میدوید . خلاصه آنقدر بازی کرد تا ظهر گذشت و وقت استراحت گوسفندان تمام شد. گله دوباره برای حرکت آماده شد. همه گوسفندان از خواب بیدار شدند و کمی آب خوردند و به همراه چوپان به راه افتادند. بره خوشحال شد و لابلای گوسفندان شروع به حرکت و جست و خیز کرد. اما هنوز چیزی نرفته بود که احساس خستگی و خواب آلودگی کرد. دلش میخواست بخوابد. هر کجا گله، برای چریدن میایستاد همانجا پنج دقیقه میخوابید. دوباره که گله راه میافتاد به سختی از جا بلند میشد و چند قدم میرفت. یک ساعت بعد گله به دشت سرسبزی از گلها و علفهای تازه رسید. اما بره آنقدر خسته بود که فورا به خواب رفت و هیچی ندید. گوسفندان همگی خوشحال و سرحال در دشت سرسبز مشغول بازی و چرا شدند. اما بره کوچولو تمام وقت خواب بود. نزدیک غروب آفتاب گله باید به سمت خانه برمیگشت. چوپان بره را از خواب بیدار کرد تا همراه گله به خانه ببرد. بره وقتی فهمید که چقدر به بقیه خوش گذشته است حسابی دلش سوخت و با خودش گفت کاش من هم ظهر مثل بقیه خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی میکردم. بره کوچولو فهمید اگر ظهرها یک ساعت بخوابد بقیه روز بیشتر به او خوش میگذرد.
@koodakemaa
"مامان باید قصهگو باشه "
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
🔹 دختر نامنظم
یه دختر کوچولو بود که اسمش مريم بود. مریم اصلا به حرف مامان بابا گوش نمی کرد و اونا را خیلی ناراحت می کرد. طفلک مامان و بابا شرمنده میشدند آخه این دختر شیطون همه بچه ها را می زد و باهاشون دعوا می کرد. این دختر بلا اینقد از این کارا کرد که کم کم تنها شد هیچ دوستی نداشت و تنهایی همش غصه می خورد. یه روز که تو حیاط خونه شون بود شنید که دختر همسایه شون سارا یکی دیگه از دخترای همسایه فرشته را داره دعوت می کنه که بیاد تولدش. دوید تو کوچه و به سارا گفت منم دعوتم تولد؟
سارا با اینکه دلش نمی خواست تولدش خراب بشه اما دلش سوخت و گفت باشه تو هم بیا اما باید قول بدی با بچه ها دعوا نکنی و دختر خوبی باشی!
مریم هم گفت باشه و رفت به مامانش بگه برا تولد آمادش کنه. مامانشم ازش قول گرفت که تو تولد شلوغ بازی در نیاره و با هم رفتند یه عروسک قشنگ برا سارا خریدند و کادو کردن آوردن. مریم خیلی خوشحال بود با خودش می گفت باید تمام سعیم و بکنم که با کسی دعوام نشه. با مامان رفتند که مریم آماده بشه تا زودتر بره اما وقتی اومدن تو اتاق وای چه خبر بود یه اتاق بهم ریخته که لباسها و کتابها اسباب بازی ها بهم قاطی شده بودن. مریم هر چی دنبال لباسای مهمونیش گشت هیچ کدوم و پیدا نکرد داشت دیر میشد و مریم لباسهاشو آماده نکرده بود تا بره. مامانش با ناراحتی بهش گفت عزیزم چقد گفتم اتاقت و بهم نریز هر چیزی را جای خودش بذار! الان چکار کنیم؟ مریم گفت مامان جون من دوست دارم برم تولدحالا چکار کنم و شروع کرد به گریه.
مامان خوبش بهش گفت عزیزم بیا اتاقت و با هم جمع کنیم حتما لباساتم پیدا میشه.
مریم و مامان اتاقو زود جمع کردند کارا که تموم شد و اتاق مرتب شد می دونید چی شد مریم تازه یادش اومد که لباسش و صبح از لای وسایلاش بیرون کشیده بود و گذاشته بود کنار تا مامانش براش اتو کنه وقتی به مامان گفت چی شده دو تایی خندیدن و مریم گفت خوب شد یادم نبود حالا دیگه اتاقم مرتبه دیگه قول میدم اینجا را بهم نریزم و دختر مرتب و منظمی باشم و با کارای زشت شما را ناراحت نکنم. لباساش و پوشید و کادوش و برداشت و رفت تولد خیلی بهش خوش گذشت. با بچه ها خیلی بازی کرده بود و عکس انداخته بود.
@koodakemaa
"مامان باید قصهگو باشه "
@amooketabi198-AlocheiKeMikhadSafarBereh-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
2.09M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 آلوچه ای که میخواد سفر بره
"مامان باید قصهگو باشه "
amooketabi 1620840261_S8pU6_1.mp3
زمان:
حجم:
9.48M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 باغچه کوچک
"مامان باید قصهگو باشه "
@amooketabi عموکتابی 111-EshtebaheTotiKhanoom-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
2.25M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠اشتباه طوطی خانم
"مامان باید قصهگو باشه "
@amooketabi عموکتابی 4_5956277568263947282.mp3
زمان:
حجم:
1.97M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠آرزوی ماهی کوچولو 🐟
"مامان باید قصهگو باشه "
@amooketabi عموکتابی 119-HameHeyvanateSarmakhordeJangal-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
2.24M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 همه حیوانات سرماخورده جنگل🌲
"مامان باید قصهگو باشه "
amooketabi عموکتابی283-Parastoo&Bahar-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
6.55M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 پرستو و بهار
"مامان باید قصهگو باشه "
amooketabi عمو کتابی 235-MashineKochakeSorati-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
1.99M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 ماشین کوچیک صورتی
"مامان باید قصهگو باشه "
amooketabi عموکتابی 300-MikhamSefidBesham-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
6.51M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 میخوام سفید بشم
"مامان باید قصهگو باشه "
amooketabi عموکتابی A016-AlirezayeBazigoosh-www.MaryamNashiba.Com.mp3
زمان:
حجم:
2.97M
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
💠 علیرضا بازیگوش
"مامان باید قصهگو باشه "