eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
110 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 به نام خدا 🏴 ⚫️ بخشی از کتاب « نجم الدین » ،نیم نگاهی به زندگی نامه آیت الله حسن زاده آملی از زبان خودشان: ◾️پدرم کاسب بود و مادرم خانه دار. هر کسی پدر و مادرش را دوست دارد، اما خدا را گواه می گیرم که محبت بنده به پدر و مادرم، به عنوان یک امر غریزی نبود. بنده در بسیاری از نوشته ها و اشعارم، اظهار کرده ام که اگر چه در خردسالی مادرم را از دست دادم، اما آنچه برکت در زندگی من است، از مادرم و روزی حلال پدرم بوده است. ◾️ این گفتارم محض صدق و صِرف صواب است، نه سخنی از روی تعصب و خوی محبت به پدر و مادر. در اینجا نقل چند بیت مناسب می نماید: کند احوال هر پیری حکایت ز اوصاف جوانیش برایت چو هر طفلی بود آغاز کارش کتاب شرح حال روزگارش هر آن خوبی پدر یا مادرش راست همان خو نطفه او را بیاراست غذای کسب باب و شیر مامش بریزد زهر یا شکر به کامش چو از پستان پاکت بود شیرت تویی فرخنده کیش پاک سیرت منی بذر و نسا حرث و تو حارث بجز تو حاصلت را کیست وارث اگر پاک است تخم و کشتزارت هر آنچه کشته ای آید به کارت و گرنه حاصلت بر باد باشد تو را از دست تو فریاد باشد ◾️مادر من به قداست، طهارت، پاکی، نجابت و تقوا زبانزد بود. در کتاب قانون شیخ الرئیس ابو علی سینا هم هست که نیات و حالات پدر و مادر در شرایط نطفه بر کودک اثر می گذارد. رفتار و کردار والدین بر کودک اثر می گذارد. خلق و خوی و رحم مادر در کودک اثر می گذارد. مادر هر چه پاک تر و شایسته تر و نجیب تر و باتقواتر باشد، فرزندش هم ارزنده تر خواهد بود. ◾️کودکی ده ساله بودم در کلاس دوم ابتدایی که مادر جوانم مخاطب خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه * ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» گشته، به رحمت الهی رفت، وی نزدیک بیست و شش سال سن داشت و مرقد مطهرش در اهلم است که زمانی محل کسب پدرم نیز بود. ◾️در همه آثارم به فارسی و عربی گفته ام: خیر و برکتی که دارم از مادرم دارم. من خیلی مفتخرم و به خود می بالم که در دامان پاکی رشد کرده ام. ◾️جناب پدرم همیشه راضی به رضای الهی بود و این بیت مثنوی عارف رومی را بسیار زمزمه می کرد: عار ناید شیر را از سلسله ما نداریم از رضای حق گله ◾️وی بعد از مرگ مادر عزیزم همیشه به من می گفت: من در خدمت شما هستم. پدر عزیزم را هم در حدود شش سال بعد از دست دادم، که در امامزاده ابراهیم آمل به خاک سپرده شد. 👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۷ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ تجربه های روزانه ۵۷ ❇️ چند شب قبل، بچه ها را برده بودم پارک. پدرشون ده روز نیستند و خواستم کمی روحیه بچه ها عوض بشه.‌ پارک خلوتی که سه نوع بازی هم بیشتر نداشت. پسر بزرگم با ذوق رفت سمت ترامپولین داداشش هم دنبالش، رفتند در صف ایستادند. پسر نوجوانی که پول میگرفت تا پسر کوچیکه را دید، گفت: اینم میخواد بازی کنه؟ گفتم: بله گفت: مطمئنید؟ این نمیتونه ها؟🤔 گفتم: بازی میکنه گفت: خانم بعد نیای بگی بازی نکرد پولم را پس بده😳 تازه فهمیدم طفلک نگرانیش از چه بابتی هست😉 ❇️ نوبتشون شد، بچه ها رفتند داخل برای بازی، پسر کوچکم که کلا دومین بار بود چشمش به ترامپولین میخورد( بار اول هم چند ماه قبل پارکی بود که خودش و‌ برادرش تنها بودند، اونجا کمی بازی کرد)، این بار فقط نشسته بود کنار و بقیه بچه ها را نگاه میکرد، از اول تا آخر وقتشون فقط نشست و نگاه کرد. ❇️ اما اونطرف ترامپولین ماجرای دیگری بود. پسر بچه ۳-۴ ساله ای شبیه پسر کوچک من ایستاده بود و نمی پرید. مادر و پدر از پشت توری با هیجان میگفتند: بپر بپر پسر تکان نخورد، مادر سریع اجازه گرفت و رفت داخل، پسر را بلند میکرد و پرت میکرد روی توری ترامپولین. پسر سریع بلند میشد و در حالی که از ترس می لرزید محکم مادر را بغل میگرفت. مادر مجددا پسر را پرت میکرد. مادر با انگشت اشاره بقیه بچه ها را به شدت میپریدند بهش نشون میداد. پسرک اشک میریخت،😭😭داد میزد،😩😫 بچه ها نگاهش میکردند. حس توأمان ترس، حقارت،خشم و عصبانیت را میشد در چشمان بچه دید، متاسفانه شروع کرد به زدن مادرش، مادر هم با عصبانیت بچه را پرت کرد و اومد بیرون. ☹️😢 ❇️ در مورد اون مادر نمیتونم قضاوتی کنم، چون من با ایشون صحبت نکردم. شاید رفتارشون دلیل خاصی داشته، در ظاهر این برداشت میشد که این مادر فوق العاده عاشق فرزندش هست ولی کمی عجله دارد. اما در مورد کار خودم بگم که چرا اصلا به پسرم چیزی نگفتم بلند شو، بپر، بقیه ی بچه ها را نگاه کن، داداشی را نگاه کن، یا اینکه خودم برم کمکش کنم، چون بچه ها باید در محیط قرار بگیرند و با تکرار تجربه ها خودشون آمادگی لازم را بدست بیارند. حتما بارها شنیدید که گفته میشه در تربیت فرزند مثل باغبان عمل کنید نه نجار، یا باغبان باشید نه صنعتگر، باغبان باشید نه سفالگر. ❇️ باغبان شرایط را فراهم میکنه اما نمیتونه دقیق تعیین کنه که دانه کی از دل خاک جوانه خواهد زد، و به چه اندازه و چگونه رشد خواهد کرد. نمیشه خاک را بشکافیم و جوانه را به زور بیرون بکشیم. پس محیط لازم را فراهم کنیم و اجازه بدیم کودکان خودشون تجربه کنند. پسر من هم روی ترامپولین خواهد پرید، خیلی خیلی بلند هم خواهد پرید اما الان هنوز زمانش نرسیده، هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ کمبود تجربه های محیطی به خاطر شرایط کرونا. ❇️ اگر دفعات بعد هم پیش بیاد انشاالله و خودش بخواد دوباره بره روی ترامپولین من نمیگم تو که بازی نمیکنی؟!! چون همین قرار گرفتن در محیط و دیدن بچه های دیگر خودش کلی تجربه هست. ❇️ همین موضوع را میتونید بسطش بدید: ♦️وقتی اولین بار کودک یک غذا یا یک نوع میوه را نخورد سریع نگید دوست نداره، نمیخوره، چندین و چند بار دیگر اجازه بدید تجربه کنه ♦️این بازی را دوست نداره انجام نمیده ♦️از نقاشی کشیدن خوشش نمیاد، خمیربازی دوست نداره، کاردستی درست نمیکنه( جملاتی که مامانها زیاد میگن) بارها و بارها شرایطش را برای کودک فراهم و مهیا کنید. بذر کاشته شده در صورت نیاز و تمایل و توانایی کافی در زمان مناسب از شرایط فراهم شده استفاده خواهد کرد. ۵۷ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆پیام یکی از مادران عزیز کانال، که درخواست داشتند پیامشان را در کانال بگذارم، گرچه که به شدت مخالف عذاب وجدان در مادری کردن هستم بالاخره مادری کردن نوعی مهارت هست که با تمرین، تکرار، سعی و تلاش و کسب دانش و آگاهی های لازم، رشد میکند. https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ سلام، وقت همگی بخیر تجربه های روزانه ۵۸ ✏️ دیروز روز اول پیش دبستانی پسر بزرگم بود. از صبح زود همراه با یار همیشگی بین الطلوعینها😉 مشغول کارها بودیم، طوریکه ساعت هشت و نیم صبح نهار آماده بود😎. بعد هم اتو کردن لباس پسر جان و کیف و تغذیه و...، ظهر هم با هم رفتیم گل پسر را گذاشتیم مدرسه دوباره برگشتیم خونه، سه ساعت بعد دوباره رفتیم داداش را برداشتیم و بعد هم خرید مایحتاج خونه و یک کار دیگر که مجبور شدم بچه ها را هم با خودم ببرم. وقتی رسیدیم خونه دو تا بچه خسته و گرسنه، خونه نامرتب، ظرفها کثیف، خریدها باید شسته میشدند، آشغالها جمع بشه و بیرون گذاشته بشه،( چون پدرشون سفر کاری هستند)، شام!! وااای نماز نخوندم☹️. ✏️پسر کوچیکه به شدت بهم چسبیده بود در حدی که اجازه نمیداد لباسم را عوض کنم. در اون لحظه یک نگاه به پسرجان انداختم یک نگاه به کارهای عقب مانده و لیست کارها، واااای چه کار کنم؟! حالا مگه این بچه میذاره! ✏️ تجربه بهم ثابت کرده وقتی بچه ها هر دو یا یکیشون در این وضعیت هستند، شروع هر کاری بی فایده هست و فقط اصطکاک ایجاد میکنه، چرا این رفتار را داره؟ نیاز پشت رفتارش چیه؟ این سوالات را فقط مادر میتونه جواب بده👌. ✏️ این بچه امروز، روز متفاوتی را گذرانده، رفت و آمد بیشتری داشته، آرامش کمتری داشته، در محیط جدید قرار گرفته، اولین بار دوری از داداش را تجربه کرده، قطعا همه این موارد بهش استرس وارد کرده، پس الان نیاز به کسب آرامش داره. ۵۸ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✏️ با خوردن یک میان وعده مشغولش کردم فقط نماز مغربم را خواندم بعد بساط خمیربازی را با چند تا وسیله آشپزخانه و مقداری ستاره های تزیینی براش آوردم. ✏️فقط سینی را جلوش گذاشتم و کنارش نشستم و همراهیش کردم. با خمیربازیها بازی کرد، شخصیتهای قصه ی خیالیش شدند و باهاشون نمایش بازی کرد. من قوطی ستاره ها را کنار وسایل گذاشته بودم، بعد از مدتی متوجهش شد برداشت بازش کرد یکی یکی در می آورد و در خمیر میگذاشت، بعد از کلی تلاش برای بیرون آوردن ستاره ها تازه متوجه شد میتونه قوطی را برعکس کنه و همه ستاره ها را بیرون بریزه. من فقط در کنارش بودم، حدودا بیست دقیقه بازی کرد و بعد رفت سراغ بازی با داداش، من هم سراغ کارهای خانه. ✏️ نه اینکه دیگه کاری به من نداشت، ولی اون حالت چسبندگی، لجبازی و نق نق کردن برطرف شد. من خودم از این روش خیلی خیلی استفاده میکنم و نتیجه گرفتم، در اوج کارها که اینطور به نظر میاد که زمانی برای گذراندن با بچه ها وجود نداره، اگر نیاز کودک پاسخ داده بشه، کارها هم خیلی سریع تر پیش میره. پ.ن: اینم بنویسم برای مامانهای گلی که سوال می پرسند😉 این ستاره ها اصلا جز وسایل بازی بچه ها نیست، چون گوشه های تیز دارند. از وسایل تزیین سفره هفت سین سالها قبل از ازدواج بوده😉. من گاهی با حضور خودم در اختیار بچه ها هم میگذارمشون. به جای اینها از دکمه، تیله،حبوبات، پوست پسته، سنگ ریزه، سنگهای تزیینی، مهره و... هم میشه استفاده کرد. ۵۸ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak