eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
111 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا ✅ اول با جدا کردن کلاهک بادمجانها توسط پسر کوچیکه 🍆🍆شروع شد،(دستورزی😉)، بعد کوچک و بزرگ بودن بادمجانها نظرش را جلب کرد، گفت این پسر بادمجونه، این مامان بادمجونه، این بابا بادمجونه 😂. همین نامگذاری به من ایده داد برای خلق قصه و نمایش با شخصیتهای بادمجانی، بعد هم کامیون اومد وسط برای بازی بادمجون فروشی👌 ✅ یک طرف اتاق زمین بادمجان بود، آقای کشاورز بادمجانهایی را که کاشته بود، برداشت میکرد و آقای راننده بار میزد 🚛 و می اورد و بعد هم آقای بادمجان فروشی به من می فروخت😂.( درک فرآیند) ✅ و اینگونه هم سه کیلو بادمجان پوست کنده و قاچ شد، هم وقت بازی اختصاصی مادر فرزندی بود، همراه با بازی دستورزی، بازی وانمودی و بازی حرکتی.👌👌 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆مشارکت بچه ها در سبزی پاک کردن که همیشگی بود، فقط هر بار با ابتکار خود بچه ها نوع بازیها عوض میشه، فقط کافیه بهشون آزادی بدیم تا از خلاقیتشون استفاده کنند. بازی سبزی فروش و بار زدن سبزیها تکراری شده بود، این دفعه پسر بزرگم بازی وانمودی درست کردن سوپ سبزیجات با ساقه های سبزیها را انجام داد، هم بازی وانمودی هم تمرین مهارت خرد کردن سبزی.😉👌 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا 🌸میلاد امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.🌸 قصه چموشا،اسب سرکش 🐎 (+۶ سال) 🐎 چموشا اسب سرکشی بود که در قصر معتمد زندگی می کرد. معتمد پادشاهی بدجنس و زورگو بود‌. در قصر معتمد اسبهای بسیار زیادی زندگی می کردند، اما چموشا با بقیه فرق داشت. چموشا اجازه نمیداد کسی بر او سوار شود. هر کس از اهالی قصر بر روی چموشا می نشست، چموشا شیهه ای بلند می کشید، او را به زمین پرت میکرد و به او لگد میزد. 🐎 چموشا از آدمهای نامهربان قصر خوشش نمی آمد. قصه سرکشی چموشا به گوش معتمد رسید. افراد و مربیان زیادی را آوردند، اما هیچ کس نتوانست چموشا را رام کند. 🐎 معتمد نقشه کشید تا با استفاده از چموشا امام حسن عسکری(ع) را اذیت کند. به دستور معتمد، امام حسن عسکری(ع) را به قصر آوردند و بر چموشا سوار کردند. معتمد فکر می کرد که چموشا امام(ع) را مثل بقیه افراد، به زمین پرت خواهد کرد و اینگونه میتواند به امام(ع) آسیب برساند. اما وقتی امام(ع) بر پشت چموشا سوار شدند، با مهربانی دستی بر یالهای او کشیدند و چموشا را نوازش کردند. همه منتظر بودند تا چموشا خمشگین شود، روی پاهایش بلند شده، شیهه بکشد، امام را به زمین پرت کرده و ایشان را لگدمال کند. اما چموشا که مهربانی و پاکی امام را درک می کرد، آرام و بیصدا ایستاده بود. چموشا دوست نداشت این لحظات تمام شود. چموشا دوست داشت برای همیشه اسب امام باشد. معتمد و افرادش تعجب کرده بودند و نقشه آنان به نتیجه نرسید. 👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak