eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
151 ویدیو
33 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا 🌘 سلام، شب همگی بخیر🌒 ⭐️ تجربه های روزانه(۱۳) 🤲 تجربه شب قدر🤲 🌘 سعی داشتم بچه ها را بیدار نگه دارم. خواباندن بچه ها در روز که غیر ممکن بود. چون پسر اولم از سه سالگی دیگه خواب روز نداره حتی اگر شش صبح بیدارش کنم. پسر دوم هم از شش صبح که بیدار شده بود فقط نیم ساعت خوابیده بود. با ساخت یک خانه شروع کردیم. گفتم من میخوام براتون یک خانه جدید بسازم. با استفاده از ۴ تا صندلی و میله تِی و یک ملحفه، خانه ای به شکل جدید⛺️ ساختم که براشون تازگی داشته باشه و اسمش را گذاشتیم کلبه قدر، گفتم میتونید امشب در کلبه قدر بازی کنید، دعا بخونید، بخوابید و یا هر چیزی که دوست دارید. 🌘 تا زمانی که پسر کوچکم بیدار بود، من مفاتیح به دست ایستاده بودم، بچه ها فقط می رفتند داخل کلبه و می آمدند بیرون و پسر کوچکم ملحفه را می کشید و سقف کلبه را خراب می کرد☹️ و پسر بزرگ معترض از اینکه داداش خرابش میکنه. و من همراه با قرائت جوشن کبیر، صد تا سقف هم ساختم.🙂 ادامه دارد ... ۱۴ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌘 تا پسر کوچک خوابید، گفتم خوب داداش دیگه خوابید، این تو و این کلبه قدر، جانمازت را ببر پهن کن، خوراکی هات را ببر بخور، رحل و قرآن کوچکت را بگذار و... و جواب پسر جان: دیگه نمیخوام برم توی این کلبه، بدون داداشم خوش نمیگذره، میشه بیدارش کنم مامان!!!! 😳😳😳😣☹️ حالا دیگه کنار خودت می نشینم. میخوام بیام زیر چادرت، زیر چادر مادر هم سریع خوابش برد. و صبح به محض بیدار شدن پرسید: مامان میشه امشبم کلبه قدر بسازیم بیدار بمونیم؟!! 🌙🌙و کلبه قدر هم یادگار بماند از احیای دوران کرونا در خانه😢 ۱۴ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۸۴، «مراسم احیا» 🔵اول دو تا ساک از قران و مفاتیح و لباس گرم و پتو و وسایل نقاشی، چند تا ماشین کوچولو، خوراکی و آب به مقدار لازم برداشتیم و رفتیم اسباب بازی فروشی، گذاشتیم به انتخاب خودشون و راهنمایی پدر، ماشین انتخاب کنند، همونجا اسمشون شد ماشین احیا برای پسر بزرگه شد ماشین احیا(۲)، اولیش را دو سالگی گرفته که دست بر قضا هنوز سالمه. فکر کنم از اسمش برکت گرفته مگرنه چنین چیزی بعیده😉😂. 🔵رفتیم حرم شاهچراغ(ع) که فضا بزرگ باشه. در فضاهای بزرگ سرو صدای بچه ها کمتر جلب توجه میکنه. ۸۴ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 بچه ها با ماشین های احیا که براشون تازگی داشت و بقیه ماشینها و خوراکی و نقاشی مشغول شدند. برای نقاشی پسر بزرگه هر دفعه میگفتم مثلا به سمت چپ، سمت راست یا روبروی خودت نگاه کن و هر تصویری که میبینی نقاشی کن. پتوها هم‌ برای خوابیدن استفاده نشد، ولی برای بازی و قایم شدن زیر پتوها استفاده شد. 🔵 برای بچه ها سخته چند ساعت در یک موقعیت نشستن. زمان سخنرانی با پدرشون رفتند زیارت و گردش در حرم و کمی بدو بدو تا من نمازها و اعمال را انجام بدم. زمان قرائت دعای ابوحمزه هم با من رفتیم زیارت حرم و گردش. ۸۴ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
بسم الله الرحمن الرحیم وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ* یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند. بر نعمت و فضل خدا و این که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی گرداند، شادی می کنند. ۸۵ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، طاعات و عبادات قبول درگاه حق ➖ پدر بچه ها در ماه رمضان گاهی زودتر میان خونه و خودشون میتونن برن دنبال پسر بزرگم. امروز با پسر کوچیکه رفتن دنبال بزرگه، بعد عکس و فیلم فرستادن. از کجا؟ 🤔دوباره از گلزار شهدا😍، گفتن پسرجان ازم خواسته حالا که باران 🌧میاد بریم پیش شهدا. ➖ از اول ماه رمضان تا الان این چهارمین بار هست، دو بار گلزار شهدا، دوبار هم شهدای گمنام که مزارشون بالای کوه هست و بچه ها نیم ساعتی توی شیب کوه پیاده روی کردند تا رسیدیم. از روزی که رفتیم مزار شهید دوران، چند روز یکبار میگه منو ببرید پیش شهدا. ➖در مورد اینکه زیر این سنگها چی هست و قبر یعنی چی؟ شهید کجاست ؟ و... خودش نپرسیده، ما هم چیزی نگفتیم. ولی انقدر داستانهای هر روز شهدا اثر داشته که کلا در حال صحبت در مورد شهدا هست.( اینو گفتم که بگم قصدم از این مطلب اصلا توصیه به این کار نیست، ما با توجه به علاقه فرزندم و خواست خودش این کار را کردیم، قطعا اگر اذیت میشد یا میترسید این کار را انجام نمیدادیم.) ➖وقتی برگشتن خونه دیدم ۴ تا شاخه گل رز🌹🌹🌹🌹 دستشون هست. تا اومدم بگم چرا گل خریدید !!! کلی پولشه😢،(امان از دست ما خانوما😉)، در ذهنم اومد که حتما برای گلزار شهدا خریدن ولی بعد بچه ها با خودشون گلها را اوردن، یکدفعه پسر کوچیکه گفت: ما رفتیم شهدا، شهدا گل دادن🤔😊 ➖ ماجرا از این قرار بوده که اونجا عده ای داشتند گل میگذاشتند روی قبور شهدا، آقایی پشت یک میز بودند و گلها جلوی ایشون بوده. بچه ها را که دیدند، صداشون کردند و به بچه ها نفری یک شاخه گل🌹🌹 دادند، به همسرم هم یک شاخه گل🌹 دادند. همسرم نگاهی به قبرهای اطراف کردند و گفتند: اینجا که گل گذاشتند، ما بریم بقیه قسمتها این گلها را بگذاریم. ایشون گفتند نه لازم نیست، این گل ها برای خودتون هست. بعد یک شاخه گل🌹 دیگر هم دادند و گفتند این شاخه گل را هم ببرید منزل برای واحد پشتیبانی شما سه نفر😉😊. ➖برای همه ی ما حداقل چند باری پیش اومده که خدایی که از رگ کردن به ما نزدیکتره و همیشه همراه ماست، گاهی جوری خودش را به ما نشون داده که میگیم دست خدا را کاملا حس کردم، یک جور شبیه معجزه، یک جور علامت و نشانه راه. ➖ این که پسرجان از پدرش بخواد بعد از مدرسه برن گلزار شهدا، اینکه اونجا عده ای برای قبور شهدا گل اورده باشند، اینکه با دیدن بچه ها بخوان بهشون گل بدند، اینکه برای واحد پشتیبانی هم گل بفرستند😉، اینکه پسر کوچیکه میگه شهدا گل دادند، برای من از اون علامت هاست. یک جور پیغام از خود شهدا که حواسمون هست. اونها از جان و مال و خانواده و تمام لذتهای دنیایی گذشتند برای حفظ اسلام و کشورشون، ما که کاری نکردیم جز یک یاد و فاتحه و صلوات، ولی اونها حواسشون به ما هست. و این گلها را امروز هدیه ای دونستم از طرف خودشون برای تمامی دوستانی که ازشون یاد کردند. و خودم را مسئول دونستم که اینجا بگم و پیغام را برسانم که حواسشون به ما هست و پیش خدا خیلی آبرو و عزت دارند، پس رهاشون نکنیم. به خصوص در مسیر تربیت فرزند، فراموششون نکنیم. ازشون یاد کنیم و‌ ازشون کمک بخواهیم. اونجاهایی که عقل و تدبیر زمینی و حتی مشورت به جایی نمیرسه، اونجاهایی که فکر می کنیم هیچ راه حلی وجود نداره، اونجاهایی که فکر میکنیم تمام درها بسته هست، خداوند روی بندگان پاک و برگزیده خودش را زمین نمیندازه. ۸۵ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
۸۶ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨ به نام خدا ✨ 🌸 سلام، طاعات قبول 🌸 ➖ هشت تا بچه ۶/۵ ساله تا ۸ ماهه در مهمانی داشتیم. قبل از افطار که در سالن سفره افطار پهن بود، بچه ها را بردم توی اتاق، پشتی ها را روی هم گذاشتیم و پرش بازی کردند‌. دیدم چهار پنج نفره میخوان با هم بپرند، گفتم چه راهی وجود داره که یکی یکی بپرید؟ بزرگتر جمع گفت: من میشم پلیس به همه نوبت میدم. دیگه خودشون همزمان با پرش بازی وانمودی پلیس بازی هم داشتند‌. ➖بعد از جمع شدن سفره هم نفری یک بادکنک🎈 بهشون دادم که حسابی مشغول شدند. از روز قبل به این فکر کردم که این بچه ها چون در سنین مختلف هستند و مهمانی هم شلوغ هست، بهتره با اسباب بازی مشغول نشوند. چون هم خیلی ریخت و پاش میشه، هم ممکنه دعوا بشه. و هم چون دو تا از بچه ها زیر دو سال هستند امکان بلعیدن تکه های اسباب بازیها هم وجود داره. این بود که چند تا بادکنک گرفتم. اول چند تا بازی با بادکنک باهم انجام دادیم بعدذهر کدامشون یک جور با بادکنک بازی میکرد و به هم بازیهای مختلف را با بادکنک یاد میدادند. حتی جالب بود دیدند بچه ده ماهه خوابیده و بادکنک را با با پاهاش نگهداشته، اینها همگی خوابیدند و بادکنک را با پاهاشون نگه داشتند😂😂. ➖این بچه ها ۵ ساعت کنار هم بودند، بدون اسباب بازی، بدون گوشی، بدون تلویزیون، بدون دعوا و انقدر بهشون خوش گذشت که هیچکدام دلشون نمیخواست برن خونشون. در کل از این ۵ ساعت شاید جمعا بیست دقیقه کنارشون بودم و هدایتشون کردم. بقیه را خودشون بازی سازی می کردند. فقط کافیه در یک مسیر درست هدایتشون کنیم. دو تا از این بچه ها به شدت وابسته به گوشی هستند ولی در این ۵ ساعت اصلا سراغ گوشی نرفتند، که مادرهاشون هم متعجب بودند. ➖ کلا دغدغه فکری من قبل از مهمانی ها چی بپوشم نیست!!! 😉😂 اینه که با توجه به تعداد و سن بچه ها، اخلاق صاحبخانه، فامیل نزدیک یا دور بودن، امکانات خانه و... امکان چه بازیهایی را می تونم برای بچه ها فراهم کنم!!!😄😊 ➖ در مهمانی ها باید برای بچه ها برنامه داشته باشیم. دقت کنید برنامه داشتن به این معنا نیست که کل زمان را با کودک بگذرانیم. حداقل برای کودک بالای سه سال اینطور نیست. این هست که انتظار نداشته باشیم کودک ساکت و بیصدا بشینه، ولی با توجه به ملاحظات محیطی امکان بازیهای مناسب را براشون فراهم کنیم. ۸۶ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ تجربه های روزانه ۸۷ راهپیمایی روز قدس 🔵 امروز رفتیم راهپیمایی با همسرم، بچه ها و‌ مادربزرگشون. پسر بزرگم کلا در همچین موقعیتهایی خیلی عجله داره که زود برسیم، سریع راه بریم، حتما تا آخر مسیر بریم و... 🔵حتی وقتی داشتیم میرفتیم دنبال مادربزرگش نگران بود که دیر نرسیم. خلاصه ما از ابتدای مسیر شروع کردیم. خدا را شکر افرادی مهربانی که به صورت خودجوش برای بچه ها برنامه داشتند کم نبودند. مثلا افرادی که به بچه ها شکلات 🍬 می دادند. آقای روحانی که خودشون بین جمعیت می چرخیدند و به بچه ها بادکنک 🎈 می دادند. خانمهایی که رنگ انگشتی دستشون بود و روی صورت بچه ها پرچم 🇮🇷 می کشیدند، که البته این گزینه را بچه های من استقبال نکردند. آب بازی زیر ماشین آتش نشانی🚒 هم که جای خود داشت. یک قسمت رفتند نقاشی کشیدند و پازل جایزه 🎁 گرفتند. خلاصه که خیلی خیلی بهشون خوش گذشت. 🔴اما موضوع این تجربه چیز دیگری است.👇 مادر همسرم مشکل قلبی و کلیوی و ریوی دارند، دریچه های قلبشون تعویض شده و مکانیکی هست. طبیعتا خیلی آهسته پیاده روی می کنند، اما با این وضعیت حتی هر سال پیاده روی اربعین را هم شرکت می کنند و کل مسیر را پیاده طی می کنند. پسر بزرگم مرتب در گوش من می گفت مامان بیا تندتر بریم. تا آخرش بریمااااا . چرا همش باید بایستیم؟؟ مادربزرگشون چند دقیقه ای یکبار باید روی صندلی، پله ها و یا حتی جدول کنار خیابان می‌نشستند تا نفس تازه کنند‌. 🔴 هربار که چادرم را می کشید مامان مامان !!! به این فکر می کردم که الان چی بگم؟ بگم احترام بزرگتر واجبه 🤔 بگم ما همه یک خانواده هستیم🤔 بگم خستم کردی! چقدر نق میزنی! 🤨 میپرسید مامان چرا مادرجون انقدر یواش راه میاد؟ بگم مادرجون سنش بالارفته اینطوری شده خوب از بالارفتن سن والدینش و خودش احساس خوشایندی نخواهد داشت. بگم مادر جون وقتی جوان بوده خیلی کار کرده، خوب نسبت به کار کردن احساس مثبتی نخواهد داشت.☹️ 🔴 هیچ لزومی نداره جواب سوالات بچه ها را فوری بدیم😉. بهش گفتم الان که اومدیم راهپیمایی چند تا شعار محکم بده تا بعدا حرف بزنیم. 🔴 وقتی مادرجون را رسوندیم خونشون و برگشتیم دیگه فکر کردن های منم به نتیجه رسیده بود. بهش گفتم حالا میخوام جواب سؤالاتت را بدم. ✅ گفتم میدونی خدا چقدر ما را دوست داره؟ انقدر ما را دوست داره که دلش میخواد هرچه بیشتر کارهای خوب انجام بدیم.‌ به همین خاطر فرصت انجام کارهای خوب را برای ما فراهم میکنه. ببین الان من تو را خیلی دوست دارم، به همین خاطر هم اجازه میدم تو کارهای خونه کمک کنی، شرایطش را فراهم میکنم تا کارهای خوب بیشتری انجام بدی، خدا خیلی خیلی ما را دوست داره، ما را در موقعیتهای مختلف قرار میده که بتونیم بیشتر خوبی کنیم.مثلا وقتی یک فقیر سر راه ما قرار میگیره این یک فرصت برای ماست که خوبی کنیم. یا وقتی خدا یک نوزاد را به مادرش هدیه میده، مادر میتونه به خاطر اون نوزاد کلی کارهای خوب انجام بده،به نوزادش شیر بده، براش لالایی بخونه، بشوره و تمیزش کنه، بهش غذا بده، وقتی مریض میشه پرستاره باشه، با بچش بازی کنه و از همه مهم تر مامان مهربونش باشه. ✅ حالا همین پدر و مادرها وقتی سنش بالا میره کلی فرصت هست برای بچه هاشون که کارهای خوب انجام بدند، بهشون احترام بگذارند، بهشون محبت کنند، اگر پدر و مادرشون مریض هستند ازشون پرستاری کنند و... پس اگر مادرجون آهسته راه میان برای ما یک فرصته که خوبی کنیم، حواسمون بهشون باشه که تنها نباشند، حواسمون باشه خسته نشن، بهشون محبت کنیم، احترام بگذاریم و... ✅ و توی دلم گفتم: چند سال دیگه بهت میگم که اون کسی توی این دنیا برنده هست که قدر فرصتها را بدونه حتی اگر دیگران فرصتهاشون را سوزانده باشند‌. و اون کسی بازنده هست که فرصتها را از دست بده و بدتر از همه به خاطر اینکه دیگران فرصتهای خودشون را سوزاندند، به جای استفاده از فرصتهای خودش به فکر تلافی باشه. ۸۷ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ تجربه های روزانه ۸۸ ➖ یک طرف سالن بساط سنگ بازی و تشت آب بود و آبهایی که روی زیرانداز پخش شده بود🤨،یک طرف بساط مزرعه بازی با تراکتور و لوبیا😏، یک طرف بساط پیک نیک😜، خودشم نشسته بود وسط، جیغ میزد سرم آتیش گرفته، بعد با آبپاش، آب میپاشید توی کلاه آتش نشانی و کلاه را میگذاشت روی سرش، میگفت خاموشش کردم،😳🤣 و دوباره از اول🤪 ➖اگر میگیم زیر هفت سال برای نظم فشاری وارد نمی کنیم زیر سه سال که جای خود داره، یعنی وقتی میخوای با بازی هم جمع کنی ممکنه چیزهای بیشتری پخش بشن😂. و حتی در اکثر اوقات کودک با جمع کردن توسط مادر هم مخالفت میکنه و دقیقا هر چیزی را که مادر میخواد جمع کنه در لحظه میخواد با همون بازی کنه.☹️😉 ➖حالا مامان خانمش کجا بود وقتی ایشون این همه چیز را پخش کرد؟؟ هیچی😂، اول بساط سنگ بازی را براش گذاشت نشست پای کتاب خوندن، گفت لوبیا بده، لوبیا بهش داد دوباره نشست پای کتاب خوندن، گفت سبد پیک نیک بده و...، این وسط یک اشاره ریز هم بکنم که یکی از نکات مستقل بازی کردن بچه ها اینه که خیلی در بازیها محدودشون نکنیم و بکن نکن ها کمتر کنیم. ( اگر در این زمینه مشکل دارید را مطالعه کنید) ➖میخواستیم بریم دنبال داداشش و بعد هم بریم پارک، پس لازم بود خونه قبلش جمع بشه، مامانی که میدونه هر کدوم را بخواد برداره پسرجان میگه میخوام باهاش بازی کنم پس چه کار میکنه؟🤔🤔 ➖رفتم از اتاق یک توپ ⚽️ اوردم . کی میاد فوتبال؟ 👦: من من کی وایمیسه تو دروازه؟ 👦: من من اااااا چطوری شوت بزنم؟ اینجا که جا نیست☹️ بیا بیا زود اینجا را جمع کنیم که میخوایم فوتبال بازی کنیم. ➖ سریع شروع کردم به جمع کردن، اون هم در حد خودش کمک میداد. مثلا نشست دونه دونه لوبیاها را ریخت تو ظرف، آخر سر دوباره همه را خالی کرد‌‌.😂😂 بزرگترین کمک این هست با جمع کردن من مخالفت نمیکرد. البته رفتیم سبد پیک نیک را بذاریم تو‌ کمد یک بازی جدید برداشت آورد. همه را جمع کردیم یا بهتر بگم جمع کردم البته با آرامش، دو تا شوت زدیم و رفتیم دنبال داداش. ➖با این تجربه، این موضوع را بگم که زیر سه سال هیچ گونه توقعی برای جمع کردن وسایل و اسباب بازی از کودک نداریم، چون در توان ذهنی و جسمی کودک نیست. فقط و فقط اگر به صورت بازی بتونیم پیش بریم مگرنه «باید جمع کنی» یا «جمع کن» در کار نیست. البته نکته مثبت برای زیر سه سال این هست که بازیهای ساده تری را می پذیرند. مثلا همونطور که خالی کردن وسایل یا اسباب بازیها از سبد یا جعبه را دوست دارند، جمع کردن و ریختن در سبد را هم بازی حساب می کنند. قبلا گفتم اما انشاالله باز هم در مورد ۳_۷ هم مینویسم. را می توانید مطالعه کنید. ۸۸ 🌹 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak