eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
684 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
219 ویدیو
48 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
توجه توجه📣📣📣📣 🍃ساکنان محترم استان #قم می توانند جهت تحویل #خشکاله های خود، با این شماره تماس بگیرند
🍎🍏🍊🍋🍌🍉🍇🍑🍒🍓🥒🥖🍞🥦 ما تا حدودی بعضی از مکان های تحویل در شهرهای مختلف را بر روی کانال قرار داده ایم. می توانید با جست و جوی نام شهر خود آدرس را پیدا کنید. چنان چه مکانی را می شناسید یا خودتان داوطلب دریافت هستید، می توانید جهت اطلاع رسانی با ما به اشتراک بگذارید. @maryam_barzoyi
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌱کانال مادران میدان، مادرانه سبزوار🌱 آدرس کانال ما در ایتا: @madaranemeidan آدرس کانال ما در بله: https://ble.ir/madaranemeidan آدرس کانال ما در تلگرام: https://t.me/madaranemeidan آدرس صفحه ی ما در اینستاگرام https://www.instagram.com/p/CPbLBuTgtQN/?utm_medium=share_sheet ما رو به دوستان تون معرفی کنید❤️ ارتباط با ما: @maryam_barzoyi منتظر انتقادات و پیشنهادات و مطالب شما عزیزان هستیم.
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
توجه توجه📣📣📣📣 🍃ساکنان محترم استان #قم می توانند جهت تحویل #خشکاله های خود، با این شماره تماس بگیرند
ها در از درب منزل جمع آوری خواهد شد. ساکنان پردیسان، می توانند با این شماره تماس بگیرند. تا تحویل ها از درب منزل صورت گیرد.
☎️ ..09906994278 حسینی .اصفهان رهنان.خیابان امام خمینی ☎️09133884523خانم صادقی.مسجدسیداصفهان ☎️09369729383بومرنگ پسماند.اصفهان ☎️09363016368 سلمانی.خیابان پروین.خواجه عمید.۲۴متری دوم اصفهان ☎️09133100283فلاحتی خیابان حکیم شفایی اصفهان ☎️09140284026 مهدی علی پور آبشار سوم روستای دشتی(شرق اصفهان)
خانم بیک یزدی 09362706389
(اسحقی) 09125159726
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️◾️◼️◾️◼️◾️◼️◾️ شهادت بر شما تسلیت باد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گفت :"انت بقر" جواب داد:" انا باقر" گفت:" مادرت آشپز بود." پاسخ داد:" آشپزی شغل مادرم بود" نصرانی گفت:" مادرت سیاه پوست بود و بدزبان." امام گفت: "اگر این چیزهایی که در مورد مادرم گفتی راست است ، خدا بیامرزدش. اگر هم دروغ است خدا تو را بیامرزد." 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پدرش علی بود فرزند حسین عليهما السلام ، و مادرش فاطمه دختر حسن عليهما السلام. نسبش از هر دو طرف به علی می رسید و فاطمه دختر پیامبر. اولین فرزندی بود که هم از نسل حسین بود و هم از نسل حسن! ⚘⚘⚘⚘⚘ پرسیدم چرا وصیت نکرده پسر بزرگترش امام شود؟ گفت:"امامت به کوچکی و بزرگی نیست. پیامبر به ما اینطور دستور داده. در لوح محفوظ و صحیفه هم اسم محمد نوشته شده است و اسم هفت نفر از پسرانش که مهدی هم جزو آنهاست." 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پیر مرد می آمد و می نشست جلوی نوه ی پیامبر تا او برایش حدیث بخواند. مردم مدینه می گفتند: "کارهای جابر عجیب است! خودش از اصحاب پیامبر است ولی می آید پیش این کودک تا از او درس بگیرد." ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ رخت خواب پدرم را هر شب من می انداختم. صبر می کردم تا بیاید بعد می خوابیدم. یک شب دیر کرد. رفتم مسجد دنبالش. رفته بود سجده. ناله می کرد: "سبحانک اللهم انت ربی حقا حقا . سجدت لک یا رب تعبدا و رقا... ." پسر زین العابدین بود دیگر! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نیمه شب بلند میشد. نماز میخواند و دعا میکرد. میگفت: " خدایا! به من دستور دادی ، انجام ندادم. نهی ام کردی ، برنگشتم طرفت. خدایا! الان بنده ات در مقابل توست. هیچ بهانه ای ندارم." این ها را امام میگفت. ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ امام باقر! گفت : "حریص بر دنیا مثل کرم ابریشم است که هرچه پیله اش بیش تر شود بیرون آمدنش مشکل تر میشود." دیگر از دنیا بدم آمد! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 امام در جوابش گفت: " معلوم میشود تا حالا سگ ندیده ای. سگ پشم دارد. چنگال دارد. چهار تا پا دارد. حرف نمی زند. خوب نگاه کن ببین من کدامشان را دارم!؟" امام را سگ صدا زده بود! ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ می رفتیم مدینه. وسط بیابان از شتر پیاده شد و سجده کرد. خواستم بگویم:" اینجا که جای این کارها نیست. وسط این برهوت!" گفت : " یاد یکی از نعمتهای خدا افتادم خواستم تشکر کنم." 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هیچ وقت اینطور ندیده بودیمش. بی قرار بود و آشفته. فرزندش مریض بود. فکر کردیم:" اگر بمیرد ابوجعفر چقدر بی قراری می کند!" صدای ناله و فریاد که از خانه بلند شد برگشت. آرام و خونسرد گفت:" ما دوست داریم اطرافیانمان سالم باشند. اما وقتی خدا چیزی خواست در مقابل خواستش تسلیمیم." ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ هروقت مساله ای را میگفت سندش را از قرآن می آورد. میگفت: "هر مطلبی را گفتم از من بپرسید کجای قرآن است تا آیه ی مربوط به آن موضوع را عنوان کنم " 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نماز میت که خوانده شد صاحب عزا آمد کنار امام . گفت: "شما برگردید! راه رفتن برایتان سخت است. باز هم دنبال جنازه رفت. گفتم:" صاحب عزا که اجازه داد . برگردید." گفت: " ما به اجازه ی او نیامدیم که به اجازه ی او برگردیم. من پاداشم را از خدا می گیرم نه از او " "مسلمانان کوچک را فرزند خودت بدان. جوانانشان را برادر و بزرگانشان را پدر. به فرزندت رحم کن به برادرت کمک کن و به پدرت نیکی." خلیفه عمربن عبدالعزیز از امام باقر نصیحت خواسته بود! ☘☘☘☘☘☘ غذا را با بسم الله آغاز میکرد و با الحمدلله تمام. اگر در خانه بود چیزهایی که اطراف سفره بود را جمع می کرد و اگر در بیابان بود، باقیمانده ی سفره را میگذاشت برای پرنده ها. 🌷🌷🌷🌷🌷 هروقت گرسنه میشدیم می رفتیم خانه ی ابو جعفر. هیچ کس گرسنه از خانه اش بیرون نیامده بود. توی راه و مسجد هم که می دیدمان می بردمان خانه اش میگفت: "کمک به مسلمانان و سیر کردن شکمشان یا بی نیاز کردنشان از هفتاد حج برایم بهتر است." ☘☘☘☘☘☘ هیچ گاه از خانه ی ابو جعفر نشنیدم به گدا بگویند: "برو خدا خیرت بدهد." یا بگویند: " گدا این را بگیر" گفته بود گداها را با بهترین اسمشان صدا بزنید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 میخواست امام باقر را تحقیر کند. نشانه ای گذاشته بودند وسط سالن و مسابقه می دادند؛ تیراندازی هشام از امام خواست که او هم تیر بیاندازد. ابو جعفر گفت: " از سن من این کارها گذشته" هشام زیر بار نرفت و گفت تیر و کمان را به او بدهید. ابو جعفر تیر و کمان را گرفت تیر اول خورد وسط هدف. تیر دوم خورد وسط تیر اول ، و تير سوم ، تير دوم را شکافت... تا تیر نهم. گفت:"چند سالی بود تیر نیانداخته بودم!" ☘☘☘☘☘☘ زندان هم که می رفت زندانی ها عاشقش مي شدند. می نشستند و او برایشان حرف می زد. هشام دیگر نمی دانست امام را کجا بفرستد. برشان گرداند مدینه! 🌷🌷🌷🌷🌷 فرزندش جعفر، مذهب جعفری را تاسیس کرد. او چهار هزار شاگرد داشت و مر کز علمی جهان اسلام ر
ا تاسیس کرد. اما همه ی آنها را باقرالعلوم پی ریزی کرده بود که جعفر توانست امام جعفر صادق شود! ☘☘☘☘☘ برگرفته از کتاب « آفتاب دانش » از مجموعه کتب ۱۴ خورشید و یک آفتاب @madaranemeidan
خودم به شخصه حوصله‌ی این کارها رو ندارم...اما به خاطر روحیه‌ای که توی شما خانم های عزیز دل و خستگی ناپذیر دیدم؛ به خودم گفتم تو هم بیا یه بار امتحان کن! ها ....ببین این که همه ازش تعریف میکنن چیه؟ چه مزه ایه؟چه جوریه؟ واقعیه؟ اصلا تو جیب جا میشه؟😂 برا همین از جمعه صبح شروع کردم....گفتم شاید این مشکل اشغال هم که تو خونه‌ی ما خیلی بزرگه حل بشه! اخه من خیلی اشغال تولید میکنم ؛همیشه شوهرم میگه باید شهرداری یه شعبه تو خونه‌ی ما بزنه،منم عصبانی میشدم.....به هر صورت شروع کردم تا امروز یکم سخت بوده ولی باورش برای خودم هم سخته که تا امروز من به اندازه‌ی یه نایلون کوچیک اشغال دارم تازه اونم پلاستیک هله هوله‌هایی هست که (جاتون خالی )خوردیم🤔 می‌دونید داشتم به اون فکر میکردم ....واقعا عالی بود🤗بعدشم اینکه به نظر میاد با این کار ،اشغالها انگاری میشن!...‌‌.نمیدونم اما.....واقعا حال عجیبی دارم...... @madaranemeidan