یا غیاث المستغیثین
بنده ی بی چشم و رو را بندهپرور خواسته
آمده ماه اجابت کردن هر خواسته
آی صاحبخانه!مهمان آمده..،ردش نکن
حاجتش را سائلات تنها از این در..،خواسته
گوشه ی میخانه بی مِی ماندنم انصاف نیست
دست هایم گرچه آلوده ست..،ساغر خواسته
گرچه بد کردم..،نوازش کن مرا..،تنبیه نه!
عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟!
یا غیاث المستغیثین!تو به فریادم برس
داد من از دست نفس سرکشم برخاسته
کار من تا بیخ پیدا کرد..،اشک من چکید
اینکه وا گردد گرهها،دیدهی تر خواسته
داشتم رسوای عالم می شدم..،زهرا رسید
سربلندی مرا همواره مادر خواسته
ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است
از همان جنس رطب هایی که قنبر خواسته
وقت دفن بچّهشیعه می رسد بابای او
ما نمی گوئیم..،این را شخص حیدر خواسته
چندسالی قسمت ما کربلارفتن نشد...
مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته
مقتل آورده است آقای غریبم تشنه بود
آه!جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته
هیچ داغی از همین مرثیه بالاتر نبود:
خواهرش از بی حیایی پست معجر خواسته
بردیا محمدی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
الهی العفو
تشنه ام! آب در این مشک ندارم چه کنم
آمدم گریه کنم اشک ندارم چه کنم
طبل رسوایی من را سر بازار زدند
آبروریزی من را همه جا، جار زدند
جرم و عصیان مرا اینهمه باهم ننویس
اعترافات مرا وقت گناهم ننویس
زده از بار گناهان به سرم بی خوابی
آمدم پیش علی تا که مرا دریابی
منِ آلوده و بیچاره همینم که همین!
تو بزرگی کن و در خانهء قلبم بنشین
پای شیطان به دلم بود، قلم کردی باز
سر تو داد کشیدم بغلم کردی باز
به ابالفضل قسم کار خودت را بلدی
کار این بچه زدن داشت، ولی تو نزدی
وای اگر تلخی غم را نمکِ زخم کنی
به حسابم برسی، پشت سرش اخم کنی
گرچه بیمار شدم باز شفا می گیرم
چادر سوختهء فاطمه را می گیرم
مادری حرز علی داشت، ولی حال نداشت
به خدا طاقت رفتن ته گودال نداشت
فاطمه پیرهنی دوخت به چشمان ترش
با همان چشم ترش دید به جسم پسرش
کربلا با پسر فاطمه درگیر شدند
همه بر پیرهن کهنه سرازیر شدند
رضا دین پرور
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
با مدد از حی ذوالجلال خدیجه
وصف کنم قدری از کمال خدیجه
مات شده عالم از خصال خدیجه
چشم فلک خیره بر جمال خدیجه
صل علی محمد و آل خدیجه
کیست خدیجه همان که رب ودودش
کرده احترام و فرستاده درودش
پای نبی مانده با تمام وجودش
بعد وفات اینچنین رسول ستودش
نیست زنی در وفا مثال خدیجه
نام خدیجه همیشه نام بزرگی است
اوست که دارنده مرام بزرگی است
ما و گدایی او کلام بزرگی است
مادر زهرا شدن مقام بزرگی است
این شده تا به ابد مدال خدیجه
در همه جا محرم اسرار نبی بود
مرغ دلش بسکه گرفتار نبی بود
از سر اخلاص خواستگار نبی بود
تا که نفس داشت پی کار نبی بود
امر نبی بود و امتثال خدیجه
تا که خدیجه است گل سرسبدی نیست
تا که خدیجه است حمیراء عددی نیست
مادر ما غیر خدیجه احدی نیست
ای که به پیغمبر ما طعنه زدی ، نیست
قد تو در حد خط و خال خدیجه
داغ دلش بود داغ غربت اسلام
ثروت او شد سبب عزت اسلام
بلکه بدهکار اوست امت اسلام
راست نگردیده است رایت اسلام
مگر به تیغ علی و مال خدیجه
گر چه از این خلق کم آزار ندیده
وقت احتیاج مددکار ندیده
لطمه دگر از در و دیوار ندیده
پهلوی او تیزی مسمار ندیده
محنت زهرا کجا ملال خدیجه
کاش که پامال خزان باغ نمیشد
حق اسیر کینه و نفاق نمیشد
در پس در ماه در محاق نمیشد
کاش که آن روز میخ داغ نمیشد
سوخت در و زد به جنان ناله خدیجه
سوخت فرشته ، ملک از زمزمه افتاد
در دل آل رسول واهمه افتاد
آن که به عرش خداست قائمه افتاد
گفت بیا فضه دگر فاطمه افتاد
در دل خون ، کوکب اقبال خدیجه
شاعر: #علی_سلطانی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
باید از ذات تو آموخت فقط باور را
دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را
تو همانی که کمی قبل رسالت حتی
خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را
چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم
فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را
مادر مادر سادات به نورت سوگند
برکت توست که بر سجده گذارم سر را
چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا
دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را
شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد
این همه نور به یک آینه دیدن دارد
ای که خورشید در این آینه حیران شماست
آسمان کودک مستوجب احسان شماست
پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی
شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست
کاملا اشرف زنهای قریشی بانو
کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟
هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود
این خودش مدرک عذرایی دامان شماست
شجر طیبه هم را که همه میدانند
که گل سرسبدش برکت گلدان شماست
بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی
بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی
بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده
اشک در آینه صورت زهرا مانده
مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود
که ببینی گل تو پشت دری جا مانده
کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت
از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده
ارغوانی شدن صورت و درد بازو
روضه هایی است که از ام ابیها مانده
نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز
داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده
اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه
به فدای لب خشک تو ابا عبدالله
شاعر: #احمد_حیدری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
نگذار تنهايش در اين غربت پيمبر را
بانو ببين حال دل بي تاب همسر را
با خود ببر بيرون از اين شِعب پُر از سختي
خاتون مكّه , همرهت خاتون محشر را
داريم مي سوزيم با غمناله ي زهرات
داريم مي گِرييم اين ساعات آخر را
شمع سحر هاي نبي سوسو نزن اينطور
اشكت درآورده ست اشك چشم دختر را
پيش محمّد سفره ي غم پهن خواهد شد
فردا كه جمعش ميكند از خانه بستر را
تو مي روي از اين در اما چند سال بعد
بر پهلوي زهرات مي كوبند آن در را
نگذاشتي دست محمّد را ببندند،آه
اين قوم مي بندند امّا دست حيدر را
پهلوي تو در عرش حتماً درد ميگيرد
روزي كه پايي بشكند پهلوي كوثر را
تا شوكتت را بر خلايق رو كند خالق
مي آفريند بالغرض ، صحراي محشر را
فرداي محشر بر سر دست تو مي آرند
شش ماهه اي ،نُه ماه كوچك تر از اصغر را
شاعر: #محمد_قاسمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
خدیجه الکبری
شعر را باید دوصد دیوان و دفتر داشتن
تا از آن بانو مگر یک واژه در بر داشتن
من به فهم ناقص خود اینقدَر دانستهام
میتوان در وصف او یک عمر منبر داشتن
دست رد بر سینهی جاه و مقام خود زدن
خواستگاری از یتیم مکه در سر داشتن
طعنهی اغیار را با جان خریدن، در عوض
جایگاه ویژه در قلب پیمبر داشتن
روزگاری که در آن فرزند دختر ننگ بود
سربلند و مفتخر بودن به کوثر داشتن
پاسداری کردن از دین با تمام مال خود
همترازی اینچنین با تیغ حیدر داشتن
مادری کردن برای مادر آیینهها
شأنی از آسیه و مریم فراتر داشتن
`من به جای کل این عالم مسلمان توام”
با همین جمله غم از دوش نبی برداشتن
سال اندوه پیمبر بود سال مرگ او
آن که لبخندش بری بود از برابر داشتن
هیچکس مانند او شایستهی این نام نیست
مومنین را میسزد اینگونه مادر داشتن
علی سلیمیان
#شعر_شهادت_ام_المومنین
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ام المومنین
هم میان آسمان هم در زمین
می درخشد نام تو همچون نگین
این مدال قیمتی از آن توست
اولین بانوی این دین مبین
در کنار ضرب شمشیر علی ع
گشت با دارایی ات، اسلام،دین
بین ازواج پیمبر نیست کس
چون تو زیبنده به ام المومنین
مادر زهرا شدن که ساده نیست
دهر را مادر نزاید اینچنین
باکت از تحریم زن ها هم نبود
قابله های تو از خلد برین
در تمام سالهای سخت شعب
با رسول الله بودی همنشین
آنقدر بانو عزیزی که شکست
داغ هجرت پشت ختم المرسلین
یک کفن از ثروتت حتی نماند
در بیان شرح اخلاصت همین
کاش بانو مانده بودی بیشتر
پیش زهرایت زمانی بیش از این
بود زهرا پا به ماه و طفل او
در هراس از نعره های یک لعین
تو نبودی فضه اش را زد صدا
بعد از آنکه سقط شد دیگر جنین
ریخت دشمن بر سر آن بی پناه
ضربه می زد از یسار و از یمین
آه بانو دخترت از دست رفت
زیر ضرب آن غلاف سهمگین
اسماعیل روستایی
#شعر_شهادت_حضرت_خدیجه #شعر_شهادت_خدیجه_کبری
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
افتخار دین و آیین را اگر می شد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن می گشود
ای که بر شأن بلندت کوه ها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود
تو که هستی که شدی همراه ختم الانبیا
در نزول وحی یا در جاده قوس صعود
حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی که مقامت را محمد می ستود
از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایسته کوثر نبود
اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدا تاریخی هجری جود
هر شب از چادر نمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را می گشود
آبرو جبریل از آب وضویت میگرفت
در پی این بحر می شد هر چه اقیانوس رود
با چنین شان و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود
بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی
آه پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود
ناگهان از سوی حق بر دست های جبرئیل
پنج پیراهن برای پنج تن آمد فرود
پنجمین پیراهن این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرش حق هدیه نمود
فاطمه که دید می ماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود
بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشک تار و بافتش با آه پود
از حریر کهنه ای آن پیراهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود
وقت غارت گشت یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خود
بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
می کشیدند از تنش از هر طرف قوم جهود
پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود
رفت غارت ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم غارت شد به خاتم... خنجری آمد فرود...
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهَِ... 🔹
عشق معنایش محمد در میان انبیاست
لایق عشقش عروسی از تبار کبریاست
رکن آیین خدا در شوره زار غصه هاست
مادر محبوبه ی حق ذوالفقار مصطفی ست
عشق با مهر و وفایش تا ابد معنا شده
تشنه ی یک جرعه جامش حضرت دریا شده
یاد او از هر دلی طوفان غم را برده است
قطره ای از فضل او را اُم عیسی برده است
موجی از آرامشش را روح دریا برده است
عطری از گیسوی او را باغ طوبا برده است
عصمت کبرای رب العالمین را مادر است
غیر زهرا دخترش از ماسوا بالاتر است
بسته بر پای دل من عشق او زنجیرها
ذکر او در عرش اعلا برتر از تکبیرها
وصف او هرگز نگنجد در دل تفسیرها
عصمت از آیینه ی قلبش شده تکثیرها
رشته ای از چادر او دستگیر محشر است
او همان خیر کثیر و آیه های کوثر است
ذره خورشید جهان آرا شود با لطف او
کعبه در هر صبح و شب کرده ست با او گفتگو
حضرت باران نبرده اسم او را بی وضو
خاک پایش داده بر عرش معلا آبرو
پای شاعر لنگ و شعرم سر به زیر از روی او
توبه کردم توبه کردم توبه کردم سوی او
سجاد احمدیان
#شعر_وفات_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
#مدح_و_مناجات_حضرت_خدیجه سلام الله
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهَِ... 🔹
یا خدیجه مادر نور و دعا
مادر آیینه و آب و صفا
اولین بانوی ایثار و وفا
تا ابد مدیون تو ایمان ما
مادر زهرا و ام المومنین
بر زنان جنتی همچون نگین
در الستم شد پیمبر دلبرم
جرعه نوش هل اتا و کوثرم
من مسلمان نگاه حیدرم
پس یقین دارم که هستی مادرم
مادرانه کن نگاهم، بی کسم
چون گدایان، محضرتو میرسم
بوی جنت میدهد اخلاق تو
عالمی مبهوت در اشراق تو
واله از آن ثروت و املاق* تو
در جواب اینهمه انفاق تو:
آنکه باشد بر جهانش قائمه
بر تو داده هستی اش را فاطمه
یار و پشتیبان پیغمبر تویی
بر زنان مومنه رهبر تویی
ظرف نورِ آیه ی کوثر تویی
بر امامت تا ابد مادر تویی
آبرو بخش تمام مادران
جان فدایت مادر صاحب زمان
حق دم آخر سلامت داده است
جبرییل هم با ادب استاده است
غم به جان مصطفی افتاده است
بهر دفن تو کفن آماده است
از بهشت آمد کفن های شما
شد گریز روضه اینجا کربلا
من شنیدم لحظه های آخرت
بی کس و تنها میان بسترت
روضه میبارید از چشم ترت
گریه میکردی برای دخترت
رفتی و مادر ندیدی پشت در
دخترت میزد به شعله بال وپر
رفتی و مادر ندیدی روضه را
پشت در یا اینکه بین کوچه ها
سیلی و مسمار در ... این ماجرا
انتهایش میرسد تا کربلا
بین مقتل مانده عریان پیکری
وَ اسارت ... روضه بی معجری
رفتی و مادر ندیدی شهر شام
زینب و یک کاروان و ازدحام
سنگ بی رحم زنان از روی بام
وای من از مجلس عیش و حرام
من نگویم طعنه ی اغیار را
روضه های کوچه و بازار را
*اِملاق : بی چیز شدن بر اثر انفاق مال
حسین رحمانی
#شعر_وفات_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
افتخار دین و آیین را اگر می شد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن می گشود
ای که بر شأن بلندت کوه ها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود
تو که هستی که شدی همراه ختم الانبیا
در نزول وحی یا در جاده قوس صعود
حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی که مقامت را محمد می ستود
از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایسته کوثر نبود
اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدا تاریخی هجری جود
هر شب از چادر نمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را می گشود
آبرو جبریل از آب وضویت میگرفت
در پی این بحر می شد هر چه اقیانوس رود
با چنین شان و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود
بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی
آه پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود
ناگهان از سوی حق بر دست های جبرئیل
پنج پیراهن برای پنج تن آمد فرود
پنجمین پیراهن این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرش حق هدیه نمود
فاطمه که دید می ماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود
بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشک تار و بافتش با آه پود
از حریر کهنه ای آن پیراهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود
وقت غارت گشت یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خود
بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
می کشیدند از تنش از هر طرف قوم جهود
پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود
رفت غارت ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم غارت شد به خاتم... خنجری آمد فرود...
#موسی_علیمرادی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
مادر اسلام
تو را از جنس دریا آفریدند
سراپا نور یکجا آفریدند
تو را هم کفو طاها آفریدند
به دامان تو زهرا آفریدند
خدیجه بودنت خرج نبی شد
تعالی لله که دامادت علی شد
به کوری حسودان محشری تو
ز زنهای جهان بالاتری تو
خروشنده شروع کوثری تو
به اهل بیت عصمت مادری تو
شما جان حسن ، جان حسینی
شما مادربزرگ زینبینی
ظهور نور حق در آستین است
که بانویی ز آل الله این است
خدیجه ، فاطمه ، زینب چنین است
نمای بعدیش ام البنین است
جلال کبریایی در نقاب اند
دقیقا آفتاب در حجاب اند
تو در شعب ابی طالب چه دیدی؟
بلایی سخت بر شانه کشیدی
صنوبر بودی و از غم خمیدی
نه رحلت کرده ای ، قطعا شهیدی
سزای کودک و پیر و جوان است
شهادت ارث کل خاندان است
به جان عرش افتاده صدایت
به هم زد آسمان را گریه هایت
گرفت آخر ، گرفت آخر دعایت
عبا آورده پیغمبر برایت
اگر چه دفن تو با احترام است
دل من در خرابه های شام است
اگر که طفل بی بابا نمیشد
چنین با پیکر او تا نمیشد
کفن در شهرشان پیدا نمیشد
زن غساله از جا پا نمیشد
سوالی کرد غساله ، مریض است؟
و یا با این سر و وضعش کنیز است؟
علیرضا وفایی (خیال)
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*