برخیز ای نور دو چشمم
#شعر_اربعين
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
با ظرفی از آب آمده تا که ربابه
سیراب گرداند علی اصغرت را
برخیز ای نور دو چشمم ای برادر
تا که کمی آرام سازی همسرت را
بگذار تا شرح سفر با تو بگویم
بشنو کمی از غصّه های یاورت را
از کوفه و شام بلا ای داد بیداد
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را
وقتی گذر دادند ما را بین مردم
دیدم سر نی گریۀ آب آورت را
دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را
رقّاصه های شهر را آورده بودند
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را
تهمت زدند و خارجی خواندند ما را
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را
آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم
وقتی که نان می داد شامی دخترت را
با هر صدای خیزرانی که می آمد
من می شنیدم ناله های مادرت را
چشم علمدار حرم را دور دیدند
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !
جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را
این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود
تازه نگفتم روضۀ انگشترت را
محمد فردوسی #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
دو چشم تر
#شعر_اربعين
به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن
خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن
برای آنکه خدا را بیاورم هیئت
نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن
زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین
به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن
نشسته زیر کسا بین شان رسول الله
که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن
بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش
نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن
تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع
چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن
طبیعی است که با فاطمه طرف بشود
حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن
بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی
یک آیه کم شده از کوثر از حسین و حسن
چو وضع خانه او صورتش به هم خورده
که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن
کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه
کشیده است خجالت در از حسین و حسن
رضا دین پرور
#شعر_مدح_و_مناجات_امام_حسین
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
جانم زینب
#شعر_اربعين
از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنجتن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب
قمر بود زینب !گهر بود زینب
و ممتاز از هر نظر بود زینب
کسی مثل این آیه عصمت ندارد
کمآورده باشد؟حقیقت ندارد
به جز با حسین عشق خلوت ندارد
به جز کربلا میل و رغبت ندارد
خوش است اینچنین سر کند تا قیامت
برادر برادر کند تا قیامت
گهر از دو چشمش چکیده چکیده
به اینجا رسیده خمیده خمیده
چه درد بدی از کشیده! کشیده!
صدایش می آید بریده بریده..
سلام ای سلیمان بی خاتم من..
بغل کن مرا باز هم محرم من..
به گودال افتادی و مادر آمد
کنار تو بی روسری خواهر آمد
همینکه تورا بوسه زد لشگر آمد
لباس تو با زحمت از تن درآمد
نبرّید خنجر!به خونت وضو کرد
دلم زیر و رو شد تو را پشت و رو کرد
صدا میزدم که حرم رفت غارت
حرم رفت غارت، سرم رفت غارت
خدایا کمک معجرم رفت غارت
به گوشم زد و زیورم رفت غارت
مرا خولی بی حیا آنچنان زد...
که از گوشهایم فقط خون میامد
کشیدند ما را به میدان کوفه
گذر کردم از راه بندان کوفه
مرا دوره کردند مردان کوفه
عجب غربتی داشت زندان کوفه
به تفسیر قرآن من اجر دادند
چقدر آشناها مرا زجر دادند
مرا کوچهکوچه مرا خانه خانه
مرا با بهانه مرا بی بهانه
بزور لگد ،سیلی و تازیانه
کشیدند بین گذر وحشیانه
رباب تورا باکتک میکشیدند
به ویرانه ما سرک میکشیدند
سید پوریا هاشمی
#شعر_اربعین #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
از میان روضه ها
#شعر_اربعين
از میان روضه ها هر سالکی رد میشود
روح سرگردان او روح مجّرد میشود
غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم
غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود
در به رویم بسته تاکه باب توبه واکند
نگذرد از من برای فاطمه بد میشود
آنقدر تحویل میگیرد تفضل میکند
آدم ناباب هم اینجا مقیّد میشود
شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است
او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود
فیهِما عِینانِ تَجریان دوتا چشمی است که
بین جنت نیز گریان دو مرقد میشود
این حرم توحید محض و آن حرم آیینه اش
بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود
از نجف تا کربلا چون سفره دارش مجتباست
بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود
ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا
من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود
پیکرش را تیغ و نیزه پاره پاره کرده است
زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود
اسب ها را یک به یک از سینه اش رد میکنند
مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود
رضا دین پرور
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
عاقبت آمدم
#شعر_اربعين
عاقبت آمدم پس از عُمری
به مزارت نه بر مزارِ خودم
آمدم های های گریه کنم
به دلِ خون و داغدارِ خودم
چند وقتیاست بغضِ سنگینی
به گلویم نشسته ، میبینی؟
کارِ خود را فراق با من کرد
کمرم را شکسته میبینی؟
شانههای ضعیفِ طفلانت
خواهرت را کشان کشان آورد
هرکه اینجا رسیده سوغاتی
سر و رویی پُر از نشان آورد
شرحِ این راه را یتیمانت
با زبانِ اشاره میگویند
با لبی زخم خورده ، چاک و کبود
با تَنی پاره پاره میگویند
شام با من چه کرده ، میبینی؟
رویِ پیشانیام پُر از چین است
بعد از این ضجهای نمیشنوم
گوشم از تازیانه سنگین است
با اشاره رُباب میگوید
هیچ داغی شبیه این غم نیست
بِینِ گهواره نه ببین زینب
کودکم بینِ قبرِ خود هم نیست
از سرت بی خبر نبودم که
هر شبی دست این و آن دیدم
با کمی لختِ خون عقیقت را
من به انگشتِ ساربان دیدم
بود بر گیسوانِ تو جایِ
پنجهی چندتا زنا زاده
زود فهمیدم از محاسنِ تو
که سَرَت در تنور اُفتاده
کاش میشد که بوریا بودم
تا نگه دارمت همیشه تو را
کاش میشد که بوسهای بزنم
باز حلقومِ ریش ریشِ تو را
اربعینی گذشته اما باز
نیزههاشان هنوز در خاک است
لخته خونهای خشک بر تیر است
تیغهای شکسته بر خاک است
یاد عصری که دیدمت اینجا
بعدِ غارت عجیب میخندند
حرفِ سوغات بود و با عجله
از تَنَت تکه تکه میکندند
پای من جان نداشت تا آیند
بی اثر بود هرچه کوشیدم
از سرِ شیبِ تُندِ گودالت
تا کنارِ تنِ تو غلطیدم
سرِ عمامه و عبایت نَه
بود دعوا برایِ پیرهنت
دستهایم بُرید وقتی که
تیغها را کشیدم از بدنت
حسن لطفی
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
یک اربعین گذشته
#شعر_اربعين
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
حسن لطفی
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
یادم نمیرود
#شعر_اربعين
آهم ، که شعله بر جگرِ غم کشیدهام
اشکم ، که قطره قطره به پایَت چکیدهام
آئینهام ، که زخم ترَک خوردهام زِ سنگ
سروَم ، که سایبان شده قدِ خمیدهام
ای تلِّ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم
باور نمیکنم به کنارت رسیدهام
نقشِ هزار ضربتِ دشمن گرفتهام
طعمِ هزار سنگِ ستم را چشیدهام
یادم نمیرود که در آن روز در پِیات
صد بار این مسیرِ سیه را دویدهام
یادم نمیرود که در آن شام از تنت
صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیدهام
اکنون رسیدهام که ببوسم دوبارهات
آه ای گلو بریده کجایی؟ بُریدهام
حسن لطفی
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
این چهل روز
#شعر_اربعين
خواهرت آمده در این صحرا
بعدِ یک اربعین ولی تنها
خیز و بین پیکر کبودم را
صورتم مثل مادرم زهرا
این چهل روز قوتمان غم شد
هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد
قامت خواهرت ببین خم شد
خواهرت کوه صبر و ماتم شد
لحظه های غروب یادم هست
بارش سنگ و چوب یادم هست
ناله های تو خوب یادم هست
به تنش پا نکوب ... یادم هست
تو زمین خوردی آسمان افتاد
از تنت نیزه ی سنان افتاد
خاتمت دست ساربان افتاد
شعله بر خیمه ی زنان افتاد
بین این مردمان خدا گم شد
عزت و احترام ما گم شد
دختری زیر دست و پا گم شد
پیکرت زیر نیزه ها گم شد
رمق از ذکر روی آن لب رفت
تن تو زیر سمّ مرکب رفت
روی آن جسمِ نامرتب رفت
چه به حال خراب زینب رفت
من بمیرم پر تو خاکی شد
صورت اطهر تو خاکی شد
بین مقتل سر تو خاکی شد
چادر خواهر تو خاکی شد
بعد از آن پیکر تو غارت شد
به زنان حرم جسارت شد
روزی مردها شهادت شد
قسمت بانوان اسارت شد
در میان حرامیان رفتیم
لاجَرَم، بین این و آن رفتیم
وسط بزم کوفیان رفتیم
سر بازار شامیان رفتیم
در شلوغی گذارمان افتاد
رنگ از روی دختران افتاد
معجرم دست این و آن افتاد
سر عباس از سنان افتاد
صحبت گوشواره شد بد شد
گوش ها پاره پاره شد بد شد
چشم ها پر ستاره شد بد شد
به زنانت اشاره شد بد شد
تا نگاهش به سوی آب افتاد
یاد شش ماهه اش رباب افتاد
دردهای من از حساب افتاد
گذرم مجلس شراب افتاد
نیمه شب پشت کاروان جا ماند
بارها زیر و دست و پاها ماند
سعی کردم برادر، امّا ماند
دخترت در خرابه تنها ماند
وحید محمدی
#شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
دلخون
#شعر_اربعين
دلخون تر از ابر و طوفان،غمگین تر از باد و باران
مانده به راهِ برادر،تنهاترین چشمِ گریان
در موجِ خون نیمه باز است،چشمی که جانی ندارد
پیراهنی غرقِ خون را،بر سینه اش می فشارد
ای رفتنت قاتلِ من،باز آ و بنگر دوباره
این مرگِ تدریجی ام را،جان دادنِ بی شماره
یادم نرفته برادر،عهدی که من با تو بستم
اما تو رفتی و ماتم،بی تو چِسان زنده هستم
یادم نرفته چگونه،تا قتلگاهت دویدم
آری برادر شکستم،آری برادر بُریدم
رفتی ندیدی زِ داغت،با دودمانم چه کردی
با آتشت کُن تماشا،با استخوانم چه کردی
رفتی ندیدی لوایت،دل از من و نیزه ها بُرد
اُفتاد و در پیشِ طفلت،سنگی که کُنج لبت خورد
رفتی ندیدی که زینب،در کوچه ها دربه در شد
منزل به منزل پیاده،با قاتلت همسفر شد
یادم نرفته که عباس،در اضطرابم نیامد
من بودم و نا قه ی غم،اما رکابم نیامد
دیدم رُبابت که می گفت،ای نیزه بر من توان ده
طفلم علی آرمیده،کمتر سرت را تکان ده
آه ای تنِ بوریایی،آه ای لبِ خیزرانی
مثل رقیه برادر،من رابِبَر...می توانی
حسن لطفی
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
فراق
#شعر_اربعين
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد
نیامدی و رسید
اربــعین” و جا ماندم دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان مـا و نجـف ، کوفه ، آه مشـّایه پیاده رفتن ِ تا ،کــربلا” فراق افتاد چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ... تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد... بخوان `زیـارت عـشق” و سلام ما برسان بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد روح الله قناعتیان #شعر_اربعین #شعر_مرثیه ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
پسرِ فاطمه!
#شعر_اربعين
عوضِ عمّه ی خود راه برو بینِ مسیر..
پسرِ فاطمه!..با آه برو بینِ مسیر...
به قدم های تو سوگند پُر از خستگی ام
عوضِ من کمی ای شاه برو بینِ مسیر..
(چکنم این همه دلتنگی پُر واهمه را)
(وَ نشد تا که مددکار شوم فاطمه را)
آخرین حجّتِ دوران!..فقرا را ببرید
وَ تصّدق ز کرم ..فوجِ گدا را ببرید
اربعین باشد و در شهرِ خودم کِز بکنم
تذکره داده و این اهلِ خطا را ببرید
(همه ی خواسته هایم شده یک کرببلا)
(وَ تمامیّ ِدعایم شده یک کرببلا )
پسرِ فاطمه!..ای وارثِ دلجوی حسین
یک سلامی بده از جانبِِ ما سوی حسین
لا اقل یک قدمی رنجه نما محفلِ ما..
تا مگر پُر شود از آمدنت ..بوی حسین
(عنقریب است که این عقده مرا هم بکشد)
مطمئن باش که را غم و ماتم بکُشد)
پسرِ فاطمه!..خیلی گله دارم ز خودم
نظری کن دلِ بی حوصله دارم ز خودم..
کربلا رفت ز دستم..نکند رانده شوم؟
وامصیبت..چقَدَر فاصله دارم ز خودم..
(دل به دست آر ..الهی که نبینی تو بلا..)
(جانِ زهرا ببرم زود فقط کرببلا...)
محسن راحت حق
#شعر_فراق_امام_زمان
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سر عشق زینب
#شعر_اربعين
نه اصلا تنی را که دیدم مرتب نبود
سر روی نیزه سر عشق زینب نبود
چهل شب نماز شبم را کشیده شکست
شبی را که سیلی نمی خورد زینب نبود
مرا کشت زخم زبان،طعنه ها،نیش ها
کسی با من و بچه هایت مؤدب نبود
شمردم همه بچه ها را دو تا گم شدند
شبی بین شب ها به سختی آن شب نبود
زمانی که موی ِ سر و صورتت می کشید
کسی جان تو ، مثل خواهر معذب نبود
نشد جز رگ گردنت را ببوسم حسین
چرا خواستم لب ببوسم ولی لب نبود
روح الله قناعتیان
#شعر_اربعین #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
فراق من و دلدار
#شعر_اربعين
از فراق من و دلدار چهل روز گذشت
از شب آخر دیدار چهل روز گذشت
از همان شب که زن و بچه ی دلخونت را
من شدم قافله سالار چهل روز گذشت
از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم
وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت
از شب شام غریبان که زمین می افتاد
پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت
از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت
من شدم بی کس و بی یار چهل روز گذشت
از غروبی که دو تا دخترکانت مردند
پشت یک بوته ای از خار چهل روز گذشت
وای بر من ، ز شب غارت معجرهامان
دور از چشم علمدار چهل روز گذشت
از جسارت به من و هلهله ی نامردان
وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت
از قد خم شده و موی سپیدم پیداست
چه بر این سینه ی خونبار چهل روز گذشت
من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم
باورم نیست که این بار چهل روز گذشت
تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی
که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت
محمود مربوبی
#شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بعد از وداع
#شعر_اربعین
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من
برخیز مهمانت رسیده دلبر من
در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من
هرگز نمی شد این جدایی باورِ من
باور نمی کردم که داغت را ببینم
روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم
حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده
تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده
جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده
ور نه دگر جانی برایِ من نمانده
جانان من جانی بده که نیمه جانم
امروز من در کسوت یک روضه خوانم
بعد از وداع آخرت با کام عطشان
وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان
شد دیده ام سیل و دلم مانند طوفان
دنبال تو روحم روانه شد به میدان
تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه
اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه
با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده
دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده
از دور دیدم یکنفر که ایستاده
چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده
مُردم نشد از اینکه راهش را ببندم
لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم
او می شنید انگار آهِ مادرت را
من آمدم اما لگد زد خواهرت را
یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را
نامرد برگرداند با پا پیکرت را
هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت
او ضربه می زد مادرت از حال می رفت
وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد
خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد
از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد
دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد
مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد
دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد
بعد از تو فکر عابد بیمار بودم
فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم
در حالتی درمانده و دشوار بودم
تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم
تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم
پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم
دشمن مرا با اختیار تام می برد
گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد
من را به جُرم منکر اسلام می برد
من را برای بزمِ شهر شام می برد
در پشت دروازه مرا با لرزه بردند
من را میان چشمهای هرزه بُردند
من هم نوای درد سجادم برادر
ای کاش که مادر نمی زادم برادر
تا آخر عمرم بود یادم برادر
بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر
بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم
از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم
در پیش روی چشم خیس کودکانت
بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت
تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت
با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت
بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد
بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد
ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم
صوتِ علی را من طنین انداز کردم
با خطبه هایم مشت شان را باز کردم
مثل همه پیغمبران اعجاز کردم
گر چه میان ریسمان ها بود دستم
بت های شامی را خلیل آسا شکستم
تقصیر من شد از قفا راست جدا شد
تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد
تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد
تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد
هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد
تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد
مجتبی صمدی شهاب
#اشعار_مصیبت #روضه_اربعین #شعر_حضرت_زینب
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بعد هدینای حسین
#شعر_اربعین
ز همان روز ازل بعد هدینای حسین
دهنم خورده به شیرینی حلوای حسین
نقطه دلبری خالق و بنده حرم است
وسط سجده روی تربت اعلای حسین
متولّد شده ی چشم امام حسنم
آمدم گریه کنم گوشه دنیای حسین
به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم
همچنان قطره که افتاده به دریای حسین
دم اگر داده مسیح از دو دم ارباب است
جان ناقابل من بسته به امضای حسین
زیر قولم نزدم با همه ی بار گناه
سر وقت آمده ام روضه ی شب های حسین
محض اینکه نبُرد پای من از روضه او
بگذارید سرم را به کف پای حسین
اربعین، پای پیاده بروم یا نروم
فیض چای نجفی می برم از چای حسین
`چقدر نام تو زیباست ابا عبدالله”*
مشق شب تا سحر من شده املای حسین
وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر
آبرو داده به من وعده فردای حسین
شانه ی عرش خدا، جای عزیز نبی است
پس چرا گوشه گودال شده جای حسین
همه جای بدنش زخم شده، هل ندهید
حرمت کعبه کجا و قد و بالای حسین!
جلوی چشم تر فاطمه کمتر بزنید
عوض بوسه، نوک چکمه به اعضای حسین
رضا دین پرور
#شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
محال است
#شعر_اربعین
از ماست که بر ماست چرا پس گله داریم !؟
تقصیر خود ماست اگر فاصله داریم
کم لطفیِ آقای کریمان که محال است
غیر از خودمان از همه عالم گله داریم
باید که به کار همه ی ما گره افتد
مشغول گناهیم اگر مشغله داریم
با مهر و وفا دور زن و بچه نگشتیم
با شوق طواف حرمش هروله داریم !!
هم چاره نکردیم لب خشک یمن را
هم غافل از این که چقدر حرمله داریم
زیر علم تفرقه رفتیم و صد افسوس
بین خودمان هم چه بسا مسئله داریم
ما غیر ولی از همه باید بگریزیم
در راه رسیدن به ولایت تله داریم
این برهه ی تاریخ شب و روز عذاب است
امید گذر کردن از این مرحله داریم
هرکس که جز او بود مرا دور می انداخت
ای دوست عجب صاحب با حوصله داریم
دلخوش به همین ایم که یک ذره شباهت
با کودک جا مانده ی از قافله داریم
این پای به گل مانده گواهی بدهد که
ما در دلمان حسرت یک آبله داریم
گفتند به ما عاقبت عشق فراق است
اما چه کنیم از غم هجران گله داریم
علیرضا خاکساری
#جا_مانده #شعر_اربعین
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
ما جامانده ها
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها
گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها
درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند
فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها
ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور
این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها
باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی
داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها
جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند
دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها
محمد حسین رحیمیان
#شعر_اربعین #شعر_جاموندهای_اربعین #شعراربعین_حسینی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
حضرت شیب الخضیب
پایان عشق بسته به آغاز کربلاست
بی سر شدن به عشق خدا راز کربلاست
راهی که تا به عرش خدا می برد مرا
قطعاً مسیر جاده ی پرواز کربلاست
ماییم و شوق مرقد شش گوشه حسین (ع)
فاز دل شکسته ی ما فاز کربلاست
شش گوشه ... تل زینبیه ... صحن علقمه
تصویری از مثلث اعجاز کربلاست
با یک نظر به چهره ی زوّار اربعین
این دل اسیر سوز ِ غم ِ ساز ِ کربلاست
هرکس که جزء لشکر سقای عشق شد ...
تحت لوای فاطمه (س) سرباز کربلاست
این زائری که آمده از ” مصرع الحسین (ع) `
خدمتگزار شاه سرافراز کربلاست
ما را دوباره همنفس عطر سیب کرد
مهمان لطف حضرت شیب الخضیب کرد
اسماعیل شبرنگ
#اسماعیل_شبرنگ #شعر_اربعین
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
مسافر حرمم
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت
خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را
مسافر حرمم؛ روی بال سجاده
سلامِ صبح، به مبدأ رسانده مقصد را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همانکه چشمِ خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم شد دَم حسین حسین
نگیر، از لب خشکم فراتِ اَشهد را
کلاغ را چه به پرواز، با کبوترها !
همان که هیچ ندیدهست، رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر، از منِ بد؛ اربعینِ مشهد را
رضا قاسمی
#شعر_اربعین #شعراربعین_حسینی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
رفتند زائران حرم
در خلوت شبانه ی ما پا گذاشتی
منت به بی کسی شب ما گذاشتی
نالایقی من به حضور تو می رسید
دیدار را به شاید و اما گذاشتی
رفتند زائران حرم هم یکی یکی
ما را دوباره محو تماشا گذاشتی
امروزمان به گریه گذشت و نیامدیم
دل را دوباره دلخوش فردا گذاشتی
زل می زنم به جاده و پای پیاده ها
باور نمی کنم که مرا جا گذاشتی
ناصر دودانگه
#شعر_اربعین
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
یا زینب
از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنجتن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب
قمر بود زینب !گهر بود زینب
و ممتاز از هر نظر بود زینب
کسی مثل این آیه عصمت ندارد
کمآورده باشد؟حقیقت ندارد
به جز با حسین عشق خلوت ندارد
به جز کربلا میل و رغبت ندارد
خوش است اینچنین سر کند تا قیامت
برادر برادر کند تا قیامت
گهر از دو چشمش چکیده چکیده
به اینجا رسیده خمیده خمیده
چه درد بدی از کشیده! کشیده!
صدایش می آید بریده بریده..
سلام ای سلیمان بی خاتم من..
بغل کن مرا باز هم محرم من..
به گودال افتادی و مادر آمد
کنار تو بی روسری خواهر آمد
همینکه تورا بوسه زد لشگر آمد
لباس تو با زحمت از تن درآمد
نبرّید خنجر!به خونت وضو کرد
دلم زیر و رو شد تو را پشت و رو کرد
صدا میزدم که حرم رفت غارت
حرم رفت غارت، سرم رفت غارت
خدایا کمک معجرم رفت غارت
به گوشم زد و زیورم رفت غارت
مرا خولی بی حیا آنچنان زد...
که از گوشهایم فقط خون میامد
کشیدند ما را به میدان کوفه
گذر کردم از راه بندان کوفه
مرا دوره کردند مردان کوفه
عجب غربتی داشت زندان کوفه
به تفسیر قرآن من اجر دادند
چقدر آشناها مرا زجر دادند
مرا کوچهکوچه مرا خانه خانه
مرا با بهانه مرا بی بهانه
بزور لگد ،سیلی و تازیانه
کشیدند بین گذر وحشیانه
رباب تورا باکتک میکشیدند
به ویرانه ما سرک میکشیدند
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اربعین
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
سالار زینب
آمدم آمدم چه آمدنی
زخمی از جنگ عرصه ی شامات
هر که را زنده بود آوردم
آمدم با تتمه ی سادات
خطبه خواندم به جای تو در شام
من همان عشق سر به زیر توام
همه آزاد گشته اند اما
من که تا آخرش اسیر توام
شامیان را سپیده دم گفتم
آخر ماجرای ما شب نیست
وسط خطبه ام همه دیدند
سنگ هاشان حریف زینب نیست
دشمنت در هراس بود از من
هست دستان بسته ام شاهد
کوفه را یک تنه قرق کردم
این جبین شکسته ام شاهد
جگرم در فراق آتش بود
فرصت گریه سلب شد از ما
حال دیگر بهانه لازمنیست
حال این زینب است و کرب و بلا
دخترانت به یکدگر در راه
وعده ی تربت تو را دادند
تا رسیدیم از روی ناقه
مثل برگ خزانی افتادند
آب آزاد گشته اما حیف
من ز داغ لب تو لبریزم
آه دنیا کجا رسانده مرا
روی قبر تو آب میریزم
یاد دارم که آب آتش بود
یاد دارم که سوخت گهواره
به همه بهر جرعه ای رو زد
ای بمیرم رباب بیچاره
یاد دارم که بین آغوشت
اصغر از چنگ مادرش پر زد
همه مشغول دختران بودیم
که سرش روی نیزه ها سر زد
خاطرم هست قصه ی اکبر
تا رسیدیم اربا اربا شد
کمک اهل خیمه جمعش کرد
چقدر سخت در عبا جا شد
داد و فریاد از غمِ قاسم
آه از داغ نو عروس حسن
وای از بهت دائم نجمه
های از جای نعلِ روی بدن
علقمه خاطرات تلخ حرم
نقطه ی آخر علمدار است
علقمه خنجری است در دل ما
به من عباس را بدهکار است
خواندم از قبر کوچک عباس
که چرا تو برش نگرداندی
خاطرت هست اضطرابم را
تیرک خیمه را که خواباندی
در وداعت به رو نیاوردم
که چه آشفته است احوالم
رفتی و آمدم به دنبالت
زخمی ماجرای گودالم
هر چه کردیم آخرش حرمت
بعد افتادنت تصرف شد
به که گویم که بین شمر و سنان
حنجر خشک تو تعارف شد
نفست سخت در می آمد آه
شمر هم روی سینه ی تو نشست
خنجر کند او نمی برید
شیشه ی صبر خواهر تو شکست
زینب تو تمام شدی آری
آنچه مانده از او همین نام است
من کنار توام ولی قلبم
گوشه ای از خرابه ی شام است
از رقیه مپرس شرمنده
دخترت پر کشید و تنها ماند
آنقدر گریه کرد پای سرت ...
#حسین_واعظی #شعر_اربعین
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
تو هوامو داری
من همیشه دلم به این خوش بود
که تو آقا هوامونو داری
هر چی هم که سیاه و بد باشم
تو ولی تنهامون نمیذاری
گیرم اصلا که من پر عیبم
تو که اما بزرگ و والایی
بگو اصلا خود گناهم من
همه میگن تو خیلی آقایی
دلت اومد ببینی اینجوری
شب و روزم پر عذاب شده؟
یه چشَم اشک و اون یکی خونه
زندگی رو سرم خراب شده
به همین راحتی ولم کردی؟
بیخیالم شدی به این زودی؟
نرسم کربلا که میمیرم
یادمه خیلی مهربون بودی
قدر اون سالارو ندونستم
آره من بیمرام و نامردم
که نمیفهمیدم کجا بودم
میگم حالا میگم غلط کردم
شاید اصلا درستشم اینه
حقمه هرچی اومده به سرم
حقمه کربلا نرم امسال
سخته اما دوباره داغ حرم...
کار و بارم شده فقط گریه
میخوام آقا بخونم از امشب
تا خود اربعینِ سال دیگه
روضهی داغ حضرت زینب
بخونم از مسیر کوفه و شام
از مصیبت، اسیری و آزار
از صبوری کنار دروازه
از تماشا شدن توی بازار
حسین کریمی
#حسین_کریمی #شعر_اربعین #شعراربعین_حسینی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
سائل اولاد بنی فاطمه ام
بازهم حال وهوایت به سرم افتاده
قطره اشکی ز دوچشمان ترم افتاده
سائلم سائل اولاد بنی فاطمه ام
ومسیرم به سرخوان کرم افتاده
اربعین میرسد ازراه مرایاری کن
بهر این زائر دل خسته خود کاری کن
خواب دیدم که تورادیدم وغرق شعفم
گفتم ای دوست ببین عاشق وهم جان به کفم
قطره بودم تو مرا دست گرفتی مولا
شکر و لله که منم زائرشهرنجفم
بازمن بودم وان سیل خروشان عجیب
باز مشایه و روجانب بستان حبیب
دل من تنگ شده حضرت جانان زفراق
به دل من نگذاری زغم هجر تو داغ
تشنه ام تشنه مدد کن که میان موکب
کام شیرین شود ازتلخی چائی عراق
جان به قربان توکه این همه شیدا داری
انچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
دیدم انگار زداغ غم تو درمحنم
پرکشیدم سوی دلدار زشهرو وطنم
موکبی بود و همه پای برهنه در راه
باهمان جمع برای تو حسین سینه زنم
بعدازان سینه زنی میشنوم زمزمه ای
میهمان کرم مادر ما فاطمه ای
یک دوسالی است حرم برروی ماها بسته است
عاشق سینه زنت زین همه دوری خسته است
اربعین میرسدازراه به لطف توحسین
خادم سینه زنت کرببلا سرمست است
همگی چشم به این درگه احسان داریم
چشم بر لطف توای شاه خراسان داریم
سعیدنصیری
#شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
یک اربعین گذشته
#شعر_اربعين
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
حسن لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*