eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
23.9هزار ویدیو
228 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ________ افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو خوردم زمین کنار تو, از جا بلند شو لشکر به قامت خم من خنده می کند شد علقمه محلِّ تماشا, بلند شو لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو مادر فتاد روی زمین گفت: “یاعلی” تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو یک جور می دهیم جواب سکینه را باشد… بیا به خیمه تو حالا… بلند شو… من قول می دهم که به رویت نیاورد که خالی است مشک تو سقّا, بلند شو اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را خواهر بگو به زینب کبری, بلند شو امّ البنین نیامده, زهرا که آمده بی دست من, به خاطر زهرا بلند شو 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________ اى علمدار رشیدم چه بهم ریخته اى مثل اکبر چقدر دوروبرم ریخته اى سرو رعناى برادر چقدر کم شده اى دست و پا میزنى و غم به دلم ریخته اى چشم هاى تو شده آینه ى مادر من با اخا ادرک اخا بال و پرم ریخته اى خودت افتاده و افتاده زمین پیکر تو متلاشى شده اى و اثرم ریخته اى تنت افتاد زمین حرمله بر من خندید میزند داد به خنده…چه بهم ریخته اى 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________ شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین(ع) میکشد آه به یاد لب عطشان حسین(ع) شک ندارم که دلِ عرشِ خدا می‌لرزد گاه و بیگاه به یاد لب عطشان حسین(ع) آسمان گریه کنان یکسره با هق هقِ ابر شده همراه به یاد لب عطشان حسین(ع) کاسه آبی شده خورشید و دلش می‌جوشد هر سحرگاه به یاد لب عطشان حسین(ع) مطمئنم شده تر دیده ی یوسف آری! در تهِ چاه به یاد لب عطشان حسین(ع) از خجالت شده سرگشته و می‌پیچد رود راه و بی راه به یاد لب عطشان حسین(ع) خم شده مثلِ کمانی به شکستن نزدیک کمرِ ماه به یاد لب عطشان حسین(ع) تا به "سر" می‌رسد این واقعه لب میبندم قصه کوتاه! به یاد لب عطشان حسین(ع) ... 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________ زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی خدا داند فقط در آن چها بود و چها دیدی گلوی پاره اش دیدی، و یا گهواره اش دیدی که اینگونه حیا کردی بساطِ صحنه را چیدی کدامین عشق از این بهتر که در قاموسِ دریایی شرارِ العطش در جان ولی تو فکرِ صحرایی به چون تو در حجابِ آفرینش نیست موجودی کدامین وصل بِه از این که تو فرزندِ زهرایی چرا راضی شدی خالی کنی از پنجه باران را چرا حیفت نیامد تا دمی راضی کنی جان را برای آن که بخشیدی تمامِ هستیِ خود را نبیند با وفائیت غمِ جانسوزِ طفلان را! 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم از زبان امام حسین علیه‌السلام اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کرند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته حالا چگونه جای جایت را بگیرم هرجا که دستی می‌زنم می‌ریزد ای‌وای من مانده‌ام تا که کجایت را بگیرم چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد  کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم‌الله الرحمن الرحیم  آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد لشكری زَهره ندارد كه نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد چقدر بر رویِ پیشانیِ او می‌آید دستمالی که به سر حضرتِ حیدر دارد ایستاده به سرِ کعبه بخواند خُطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد * * علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت بِهَم دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت بِهَم تاکه از گیسویِ او لخته‌یِ خون ریخت به مَشک گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت بِهَم تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت بِهَم خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت بِهَم قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش پدرش از نجف آمد ، پدرش ریخت بِهَم به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین عوضش فاطمه تا دید سرش ، ریخت بِهَم کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و... دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت بِهَم خواست تا خیمه رسانَد بَغَلَش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت بِهَم نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت بِهَم به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت بِهَم (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
صدایی آمد از دریا که مردی بر زمین افتاد و بر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد‌ زدند آنقدر سویش تیرهای بی هوا اما نیفتاد از نفس تا این که مشکش بر زمین افتاد چنان بر سرو قدی که جهان در سایه سارش بود تبر زد بارها دشمن که از بالا چنین افتاد به جای دست تیری که به چشمش بود شد حائل زمانی که به روی خاک ها از صدر زین افتاد فلک وقتی رکاب خالی اش را دید زد فریاد که از انگشتری آسمان هایم نگین افتاد شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم‌الله الرحمن الرحیم آب آور را زدند ناله‌ای پیچید در خیمه که لشگر را زدند در میانِ نخل‌ها دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند باز هم از پشتِ نخل حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند خورد تا رویِ زمین دید بر دیوارِ کوچه رویِ مادر را زدند تا که کوتاهش کنند  تیغ‌ها از سمتِ پا بدجور پیکر را زدند یک نفر مو را گرفت یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند آستین شد مویِ سر دزدهای قافله این بار معجر را زدند روی تیغِ نیزه‌ها ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند چند باری او فِتاد باز محکمتر به رویِ نیزه حنجر را زدند بارِ دیگر سر نماند وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند خواهرش با پارچه بست سر را تا نیاُفتد حیف خواهر را زدند (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم باز در معرکه‌ها نوبت جولان شده است شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است کیست این مرد که هنگامه‌ی تیرش پیداست تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده آمده تا بخرد آبروی میدان را آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد دست بر قبضه‌ی تیغِ دو دَم خویش زَنَد مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد تند باد است که می‌چرخد و جانکاه بوَد اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد چشمها مات علی باز به خیبر رفته این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته گره‌ای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد لحظه‌ی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش رقصِ تیغش چه عجیب است هنر می‌خواهد دیدنِ حضرت عباس جگر می‌خواهد هو هویِ تیغه‌ی او وَه چه شتابی دارد پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد بعد هر ضربه‌ی او تازه همه می‌فهمند که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند چند وقتی است که بی پا و سر و دست شده‌اند چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند لرزه می‌افکَنَد آن دَم که قدم می‌کوبد سرِ زینب به سلامت که علَم می‌کوبد پای او ریخته هر‌کس که سری داشته است چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است باز می‌آید و مَشکش پُرِ آبست هنوز وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز آه از آن روز که می‌دید که لبها خشک است مَشک‌های حرمش بینِ دو دریا خُشک است رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را تا به خیمه بکشاند یقه‌ی دریا را دختری گفت فرات از لب او می‌آید دلتان قرص بخوابید عمو می‌آید ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند شیر می‌آید و از ترس همه پنهانند دست را بس که کریم است همانجا بخشید حاجتِ هر‌چه که تیر است به یکجا بخشید تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد باز هم حرمله اینجا گره‌اش را وا کرد تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌شود هر روز اشکم در عزایت بیشتر سوختم از روضه‌ات از های هایَت بیشتر می‌روم دنبالت اما از حرمهای شما می‌رود تا کربلایت ردِ پایت بیشتر از عبادت هم مُهمتر این اطاعت کردن است می‌دهم سر را ولی دل را برایت بیشتر میزنم بر سینه شاید که شبیهِ تو شوم می‌نشیند بر کبودی بوسه هایت بیشتر دستگاهِ لاف بسیار است اما مَرد کو غیرتم من را نگه دارد به پایت بیشتر تا که میاُفتی به یاد مَشک و دست و علقمه باز می گیرد دلت اما صدایت بیشتر تا که می‌آید رَجزهایِ عمویت بر لبم می شود سهمِ من از دستِ دعایت بیشتر تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالا تری رفته آری بر عمویت شانه هایت بیشتر شام های قبل شاید،حتماً امشب می‌رسی می‌رسد از هر شبی عطرِ عبایت بیشتر... (حسن لطفی) *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________ با حسرت و اشک و آه میزد بوسه با خسته ترین نگاه میزد بوسه دیدند کنار علقمه ظهر عطش خورشید به روی ماه میزد بوسه 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار ________ روزی که عطش به جان گل‌ها افتاد از جوش و خروش خویش، دریا افتاد وقتی که فرات از لبت دوری کرد آب از نظر حضرت زهرا افتاد 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*