#حضرت_رقیه_س_شهادت
سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم
یک زمان می بافتم موی سری که داشتم
روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم ؛ بی لشکری که داشتم
بند بندم سوخته این سوخته تقدیم تو
باد برده کربلا خاکستری که داشتم
با اشاره با تو صحبت میکنم شرمنده ام
سوخت بین شعله تار حنجری که داشتم
گفت اسمت چیست گفتم فاطمه! یکدفعه زد
دردسرها داشت اسم مادری که داشتم
دستهایم را گره کردم به روی صورتم
خرد شد زیر لگدها سنگری که داشتم
گوشوارم را خودم میدادم اما بد کشید
گوش من را پاره کرد ان زیوری که داشتم
گونه سرخ مرا با مشت نیلی کرده است
حیف شد افتاد سیب نوبری که داشتم
یا نمیبینی مرا تا بوسه بارانم کنی
یا نمیبیند تورا چشم تری که داشتم
راستی داری خبر از گیسویم که سوخته
راستی داری خبر از معجری که داشتم
راستی دیدی چگونه خواهرانم را زدند؟
لاله کاری شد همه دور و بری که داشتم
من نمیپرسم چه شد انگشتری که داشتی
تو نپرس از من چه شد انگشتری که داشتم
کاشکی پا میشدی از تشت و می گفتی پدر:
پس تویی شیرین زبانم دختری که داشتم
با کنیزی در میان کوچه ها حرفم شده
خرد شد شآن و شئون برتری که داشتم
بین بزم می همینکه حرف خدمتکار شد
بیشتر شد لکنت دردآوری که داشتم
شاعران: #رضا_دین_پرور و #سیدپوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است
وقتی زنان شهر به من حمله میکنند..
باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است
بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم..
با یک لباس پاره گذر داشتن بد است
دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم
اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است
با گریه فتح کرده ام این شهر شام را
اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
شاعر: #قاسم_نعمتی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است
نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است
عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است
میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است
یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است
میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است
بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است
لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است
از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
انگار روح فاطمه در او دمیده بود
آیینه ای که دیده عالم ندیده بود
هنگام خواب در بغل عمه زینبش
دختر نگو بگو ملکی آرمیده بود
یادش به خیر آن شب جشن سه سالگیش
با با دو گوشواره زیبا خریده بود
یادش به خیر روز تولد برای او
زینب براش چادر مشکی بریده بود
چادر به سر که کرد دل خانواده رفت
گویا که مهر درشب تیره دمیده بود
آوردسینه ریز قشنگی عمو براش
خوشبخت تر ز او به خدا کس ندیده بود
بعد از پدر به سینه او غم سپرده شد
افسوس هر چه داشت به تاراج برده شد
حالا به روی خاک خرابه فتاد ه است
طفلی که بیش از همه زخمی جاده است
حالا نه گوشواره به گوش و نه سینه ریز
بر سینه داغ خاطره ها را نهاده است
دیده به گوش دختر شامی به چشم خود
آن گوشواره ها که پدر هدیه داده است
آن که به بوسه ی پدر از خواب می پرید
کارش به تازیانه و سیلی فتاده است
ازبس گرفته سیلی از او نور دیده را
کم سو ترین ستاره این خانواده است
روزی غزال خانه ارباب بود وحال
زینب شده عصایش اگر ایستاده است
این غصه اش نبود که دشمن مرا زد است
تنها غمش همین شده بابا نیامده است
از بس نشست گوشه ویرانه روضه خواند
آخر به بزم گریه خود شاه را کشاند
میخواست از ادب برود پیشوازاو
خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت وگشت
بر روی خویش لطمه زد و نوحه خواند و خواند
فرشی نداشت پهن کند پیش پای او
سررا به روی دامن خاکی خود نشاند
اهسته و بریده بریده سلام کرد
این لکنت از سیاهی شب یادگار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید
هنگام دیدن لب بابا نفس نماند
«این لب هزار بار مرا بوسه داده است»
این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند
او رفت و هیچ وقت جدا از محن نشد
مثل حسین کنج خرابه کفن نشد
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
نمیدانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
نمیدانم که میمانم عزیزم تا سحر یا نه
سفر کردی بدونِ من نگفتی پیر میگردم
تو که کُشتی مرا میآیی آخر از سفر یا نه
از آنچه بر سرم آمد از این کوچه به آن کوچه
نمیدانم که بشناسی مرا بارِ دگر یا نه
شنیدی ؟ جانِ بابا گفت این همسایه بر طفلش
تو هم میگویی از نیزه به من جانِ پدر یا نه
گرسنه راه میرفتم گرسنه خواب میرفتم
بگو نان خشکها را دیدهای در هر گذر یا نه
چرا در شهر بد هستند با طفلانِ بی بابا
بگو دیدی که میخندند بر این خونجگر یا نه
دلم میخواست از دستِ عمویم آب میخوردم
کمی هم روضه میخواندم به گوش مَشک ، دریا نه
عمو با پشت ، چندین بار از ناقه زمین خوردم
نمیدانم که میمیرم از این دردِ کمر یا نه
بیابان بود و تنهایی و ترس و زجر و تاریکی
به من میگفت میایی خودت ای دردِسر یا نه
خودم میآمدم اما نمیدانم چرا میزد
بگویم از شبی که زد برایت بیشتر یا نه
چه زود اُفتاد دندانهای شیریاَم میان راه
فقط این نه ، ببین مانده برایم مویِ سر یا نه
سرِ سجاده میگفتی شبیهِ مادرم هستی
شدم حالا شبیه مادرِ در پشتِ در یا نه
تو هَم آن پیرزن دیدی که مویم را کشید و گفت :
ببینم شانه میآید به مویِ شعلهور یا نه
شاعر: #حسن_لطفی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
حالا که کاخ ظلم از اشکم خراب است
حالا که معراج رقیه این خرابه است
حالا که چشم شهر، خواب خواب خواب است
حالا که دین در دشمنی بوتراب است
با این سر خونی بفرما یک اشاره
تا دخترت برپا کند محشر دوباره
دندان شکن، دندان شکن مثل پیمبر
خیبر شکن خیبر شکن مانند حیدر
مثل حسن بین جمل شیر دلاور
لشکر شکن هستم چنان سقای لشکر
رخت و لباسم پاره شد...توضیح با من
خم شد قدم در این میان، نه اتفاقا"
ساغر اگر لبهات باشد مست مستم
این زجرهای بد نداد اصلا" شکستم
یک ناخن زهرا اگر باشم که هستم
هرگز نمی بندد طنابی این دو دستم
تصویر، شفاف است زهرا مثل زهرا
خوردم زمین اما شدم پا مثل زهرا
تصویر، شفاف است بابا تار دیدی
من را چگونه لاغر و بیمار دیدی
شاید کسی را کوچه و بازار دیدی
یک پیرزن دیدی مرا انگار دیدی
هرگز نرفتم بر شتر، رفتم به منبر
تو گریه داری می کنی؟ الله اکبر!
خوردند هی سرهایمان را اشتباهاً
چیدند هی پرهایمان را اشتباهاً
دیدند دخترهایمان را اشتباهاً
بردند معجرهایمان را اشتباهاً
هرتیر که دشمن به من زد بر سپر خورد
شلاق خوردم بر غرور عمه برخورد
بیخوابی من نیست اصلاً بار اول
این درد مفصل، داستان دارد مفصّل
با اینکه دارد پای من زنجیر و تاول
هرگز نکردم نیزه دارت را معطل
بابا اسیر یک سوءالم چند هفته
در کودکی اصلا به پایت خار رفته؟
ای زینت دوش نبی، پس شانه ات کو
آن دست، آن تسبیح یکصد دانه ات کو
آرامشی که داشتم در خانه ات کو
سوغات گوش دختر دردانه ات کو
اصلاً بیا بازی امشب را غزل کن
من خواب می بینم تو هم من را بغل کن
شاعر: #رضا_دین_پرور
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آنقدر که پیش من اسم پدر آورده اند
گریه ام را بچه های شام در آورده اند
من چطور آغوش گرمت را شناسایی کنم
در طبق، بابای مفقود الاثر آورده اند
عمه میسوزد دلش موی قشنگم سوخته
باز، دختر بچه ها سنجاق سر آورده اند
بی تعارف! راستی بابا گرسنه نیستی؟
آب و نان خشک، آنهم مختصر آورده اند
خوب میدانم کجا بودی لب تو سوخته
از تنور روشن و هیزم خبر آورده اند
مردم این شهر مهمان های خود را می زنند
چوب تر را هم کنار تشت زر آورده اند
شایعه است اینکه کنیزی خواستند از جمع ما
شایعه است اینکه مرا با صد نفر آورده اند
شاعر: #رضا_دین_پرور
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عاقبت سایه بالای سرم می آید
پدر خوبتر از خوبترم می آید
مثل یک شاخه خشکم که شکستند مرا
پدر از را ه رسد برگ و برم می آید
بی عصا روی زمین میکشم این پیکر را
به امیدی که ز ره بال و پرم می آید
باز هم میل تماشای فلک را دارم
با پدر نیز علمدار حرم می آید
نیست آهی به بساطم بخرم پارچه ای
پدرم گفته که چادر به سرم می آید
گوشواره و النگو به چه کارم آید
وقتی از عرشه نی ها گوهرم می آید
آبرویم نرود کاش در این وادی شام
همه جا گفته ام امشب پدرم می آید
منتظر مانده ام وجان به لبم آمده است
خبری گرکه نیاید خبرم می آید
مو پریشانم مجروحم و پر سوخته ام
هرچه آمد به سر تو به سرم می آید
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه نعمتی است نشستن به روی بام حسین
خدا کند که بیفتد دلم به دام حسین
همین که دست نوازش کشید بر سر خلق
تمام اهل دو عالم شدند رام حسین
شبیه سوره ی"یاسین"شبیه سوره ی "نور"
پر از تَرَنُّم وَحی است هر کلام حسین
به سائل در این خانه احترام کنند
فرشته های مُقَرَّب..،به احترام حسین
حلال باد به هر نوکری حلالِ حسین
حرام باد به هر نوکری حرامِ حسین
هزار مرتبه شکرت خدا،که مادر من
نهاده در کامَم،لقمه ی طعامِ حسین
پدر ز بَدوِ تولّد چنین خطابم کرد:
تویی گدای حسن جان،تویی غلامِ حسین
چِقَدر خَبط نمودیم و او دُرُستش کرد
به قول لاتِ محلّه؛تهِ مرامِ حسین
قسم به فاطمه،او نیز می دهد پاسخ
به هرکسی که بگوید فقط:سلام؛حسین
میان روضه زمانی که اشک می خُشکد
همیشه گریه در آورده است"نامِ" حسین
روایت است برای تمام آن همه زخم
همین دو قطره ی اشک است التیامِ حسین
▪️
▪️
میان گودی گودال خواهری می دید
عصا،قلاف،سپر،نیزه،ازدحام،حسین
عبا،عمامه،ردا..،فکر می کنم افتاد
به دست هر کسی،یک تکّه از تمامِ حسین
خدا کند که پس از او،"رقیه"را نزنند
خدا کند نرود "زجر" در خیامِ حسین
شاعر: #بردیا_محمدی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
" زهر هجری چشیده ام که مپرس"
ناز عشق تو را در این بازار
با نیازی خریده ام که مپرس
انقلابی در این خرابه ی شوم
یک تنه آفریده ام که مپرس
غزلی ناب بودم و حالا
شرحی از یک قصیده ام که مپرس
در سحر از زبان مادر تو
قصه هایی شنیده ام که مپرس
بعد از آن ظهر زخمی گودال
آنقدَر داغ دیده ام که مپرس
بسکه در زیر دست و پا ماندم
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
آنچنان دل بریدم از دنیا
پدر سر بریده ام که مپرس
لخته ی خون به روی گوشم هست
تو نبودی که گوشواره شکست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یا رقیه
یا جمع کن خاکستر افتاده ام را..
یا بوس کن بال و پر افتاده ام را
آن روکش روی طبق را بر سرم کن
پیدا نکردم معجر افتاده ام را
این ظرف کوثر با تکان میپاشد از هم
نازش نکن این پیکر افتاده ام را
از خاکها بر لاله ی گوشم کشیدم
شاید نبینی زیور افتاده ام را
در کوچه وقتی با لگد خوردم به دیوار
دیدم درآنجا مادر افتاده ام را
#سید_پوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*